برادران ابليس و آرمان موعود
اشاره
آنچه در اين نوشتار در پي آنيم آسيبهايي است كه پيش از ظهور و در دوران غيبت توسط برخي شيادان و سوء استفاده كنندگان انديشه مهدويت و موعود در قالب انديشههاي انحرافي رخ مينمايد. هدف اين نوشتار، بررسي برخي آسيبها با تبيين آثار و خاستگاه هر يك است تا راه مبارزه و درمان آنها روشن شود.محمدصابر جعفريانديشة موعود و مهدويت، پاسخگويي كامل و جامع به خواسته و نياز ديرين انسانها در اصلاح وضعيت نابسامان زندگي بشري است. مهدويت نه فقط براي فرداي مبهم بشريت، روشني و زيبايي عرضه ميكند كه سعادت امروز بشر نيز در گرو فهم و معرفت به اين موضوع است. نشناختن امام و راه، اهداف و جايگاه امام و وظايف ما در قبال او، همان زندگي جاهلي است كه مرگ جاهلي را در پي دارد. هر امر مهم به نسبت اهميتش، در معرض خطرها و آسيبهايي است. مقوله مهم موعود و مهدويت هم با آثار بسيار حياتبخش و بهجتزاي خود كه كمترين آنها، اميد به آينده و سر فرو نياوردن در مقابل حوادث، ستمها و دشواريهاست، از اين قاعده مستثنا نيست. انديشههاي انحرافي و كجراهههاي موجود در بحث موعود و مهدويت در اثر عواملي همچون جهالت تودهها، سكوت انديشمندان در برابر انحرافات و هراس آنان از تهمتها و طعنهها و همچنين برنامهريزي جدي دشمنان دين براي تخريب مباني مذهبي و اعتقادي در ميان تودههاي اجتماع ترويج و تثبيت ميشود. اگر چه اين عوامل به خودي خود علتي مهم براي پيدايش انحرافها به شمار ميآيند اما نقش شيادان بظاهر موجه كه چهره شيطاني و باطل خود را در زير نقاب حق و عرفاني رحماني پوشيده ميدارند، نبايد از نظر دور داشته شود؛ شياداني كه به تعبير سرسلسلة عرفان ناب اسلامي اميرمؤمنان علي (ع) برادران شيطان نام گرفتهاند. از ميان انديشههاي انحرافي و كجراههها و آسيبهاي موجود و مرسوم زمانه ما ميتوان به چهار آسيب و مشكل جدي اشاره كرد.1. ملاقاتگرايي
يكي از آسيبهايي كه در دوران غيبت براي منتظران پيش ميآيد، مدعياني است كه بيدليل يا به ساده ترين اتفاق، ادعاي ملاقات ميكنند، يا كساني كه تمام وظيفه خويش را رسيدن به ديدار حضرت ميپندارند و با غفلت از تكاليف ديگر، افراد را تنها به اين عمل، به عنوان برترين وظيفه، فرا ميخوانند.پيامدهاي جبرانناپذير اين آسيب در ميان جامعه ميتواند به پديدههاي رواني همچون «نااميدي در اثر عدم توفيق ديدار» و «توهمگرايي و خيالپردازي» بينجامد. براي نمونه مدتي پيش، در نشريه خورشيد مكه (ش 17 و 21) آيه و عبارتي منسوب به امام زمان (عج) چاپ و به خط ايشان (با تصريح اين كه دقيقاً از روي خط امام، تصوير گرفتهاند) اشاره شده بود. اما متوهّمان غافل از اين بودند كه آية نوشته شده كاملاً اشتباه است! (يعني نعوذ بالله امام آيه را اشتباه نوشته است).اين پديده، رويكرد سادهلوحان جامعه به شيّادان و مدّعيان مهدويت، نيابت و ملاقات را درپي خواهد داشت كه به صورت طبيعي پيروي از اين شيادان و دور ماندن از انجام وظايف اصلي، به دليل اهتمام بيش از اندازه به ديدار و سرانجام بدبيني به امام (عج) به علت عدم ديدار منجر خواهد شد.دلايل بروز اين مشكل عبارتند از:نبود آگاهي لازم دربارة دين و نشناختن وظايف اصلي و فرعي؛توهم و خيالپردازي؛هواي نفس.مهمترين راه درمان اين آسيب، توجه به منابع اصيل و معارف ناب دين در پرتو مراجعه به علماي راستين است كه در اين صورت، روشن ميشود كه بسياري از امور پسنديده هستند، امّا خداي متعال آنها را به صورت وظيفه بر دوش ما ننهاده (مانند ملاقات حضرت ولي عصر (عج)) يا اينكه در ميان تكاليف ديني رتبهبندي وجود دارد و در مقام عمل، بايد به درجه اهميت و ضرورت آنها توجه شود. به راستي ملاقات در ميان وظايفي مانند تقوا، خودسازي، تكاليف اجتماعي، انتظار و ... چه جايگاهي دارد؟!2. مدّعيان دروغين مهدويت و نيابت خاصه و عامه
در هر عصري عدهاي به دروغ، ادّعاي مهدويت نموده يا ديگران چنين نسبتي به آنان داده اند و بدين وسيله فرقههايي ايجاد كردهاند. چه در دورة غيبت صغرا و چه در دورة غيبت كبرا، كساني بودهاند كه نيابت خاصه يا وكالت امام را به دروغ، ادعا ميكردهاند. البته ادعاهاي اين افراد به صورتهاي متفاوتي ارائه شده است:مهدويت1
نيابت خاصه، وكالت، بابيت يا ... افرادي كه مدعياند هر گاه بخواهند ميتوانند امام را ببينند، مشكلات به واسطه آنان حل ميشود، آنها واسطه و باب ميان مردم و امام هستند، پيامي را از امام آوردهاند يا پيامي را براي امام ميبرند.2نيابت عامه
عدهاي خود را به جاي علماي ربّاني، مراجع عظام تقليد و فقها و ... معرفي ميكنند با اين كه در اين دوران، عقل و نقل، وظيفه همه را روشن ساخته و آن، مراجعه به علما و فقها است. اينان راهي جدا از قرآن و سنت و عقل برگزيدهاند و سير و سلوكي معرفي ميكنند و ره نرفته، ره ميآموزند.3اين تهديد نيز ميتواند در جامعه به پيامدهايي هولناك همچون «گمراهي مردم»، «دوري از مسير اهل بيت (ع)»، «به بازي گرفته شدن دين» و «بروز اختلافهاي ديني در اثر پيروي از فرقههاي انحرافي» بينجامد.در بررسي عوامل پيدايش اين آسيب و خاستگاه آن عموماً مشاهده ميشود كه افراد مدعي، دچار «مشكلات روحي و رواني، عقده خود كمبيني، هيستري و مطرح كردن خود»4، «نفسانيات و مشكلات اخلاقي و ضعف ايمان»، «توهم و خيالپردازي»، «هوا و هوس و خواستههاي دنيوي و جاه و مقام»، «جهل و ناآگاهي» هستند. اگرچه عواملي همچون «سكوت انديشمندان و عالمان يا بموقع و مناسب تصميم نگرفتن»، «اهداف شوم سياسي، و برنامهريزي ايادي اجانب مثل فريفتن عليمحمد باب و ...» 5 و «عدم معرفت جامعه به جايگاه و شأن امام و جانشيني ايشان» در افزايش اين مشكل نقش بسزايي داشته و دارند.با تقويت تقوا و تهذيب نفس و ترويج علم و بصيرت ديني و سياسي علما و بيداري انديشمندان، دولتمردان و مردم و روشنگري علما و متفكران، ميتوان از بروز اين مشكل جدي جلوگيري كرد.اگرچه برخورد دولتمردان جامعه اسلامي (مانند برخورد امير كبير با بابيت كه ستودني است)6 و عدم تسامح و اغماض در برخورد با انحرافها و بدعتها عامل اساسي در جلوگيري از پيدايش اينگونه انحرافات در مراحل اوليه است.3. پيروي نكردن از ولايت فقيه و نواب عام
يكي ديگر از آسيبهايي كه وحدت جامعه اسلامي را خدشهدار و زمينه را براي فعاليت دشمنان دين و مهدويت (به صورتهاي گوناگون مانند دشمني روشن و بيواسطه، فرقهسازي، مدعيان و ...) فراهم ميكند، پيروي نكردن از نوّاب عام امام زمان (عج) است، با آن كه اطاعت از اين بزرگواران، در عقل ونقل تأكيد شده است.در بررسيهاي نخستين ميتوان به پيامدهاي سنگين و خطرناك اين مشكل به ويژه در عرصه سياسي و حكومت پي برد. اين مسأله كه عموماً از سوي دشمنان اسلام دامن زده ميشود، به صورتي خزنده پيروان اهل بيت (ع) را از گرد نايبان به حق ايشان دور ميكند و پراكندگي زيانباري را در جامعه موجب ميشود. با توجه به از هم گسيخته شدن عناصر وحدت اجتماع اسلامي، شكستپذيري امت اسلام و باز شدن دروازههاي دنياي اسلام به روي جبهه استعمار، امري طبيعي خواهد بود كه طي چهار قرن گذشته تاكنون بارها تكرار شده است.ترويج كنندگان اين معضل با توجه به ناآگاهي كافي در دين و توجه نداشتن به دلايل عقلي و نقلي و توهّم پيروي بيواسطه از امام عصر (ع) يا ناآگاهانه و از روي سادهلوحي گرفتار چنين آسيبي ميشوند و يا آگاهانه و از روي هوا و هوس در خدمت اغراض سياسي و شيطنتهاي استكبار قرار ميگيرند.پيروي از فقها و اطاعت و پذيرش ولايت فقهي عالمان دين همواره از سوي اهل بيت (ع) سفارش شده است.امام صادق (ع) فرمودند: «فاما من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظا لدينه مخالفا علي هواه، مطيعاً لامر مولاه فللعوام ان يقلّدوه و ذلك لا يكون الا بعض فقهاء الشيعة لا كلّهم؛ از ميان فقيهان، فقيهي كه نفس و دين خود را - نه دنيايش را - نگاهدار باشد (پرهيزگار)، با هوا و هوسهايش مخالفت و فرمان مولايش را اطاعت كند، بايد مردم از او تقليد كنند و داراي چنين صفات والايي نباشد مگر برخي از فقهاي شيعه، نه همه آنان.»7در توقيع محمد بن عثمان عمروي خطاب به اسحاق بن يعقوب از امام زمان (عج) چنين آمده است:«اما الحوادث الواقعة فارجعوا الي رواة احاديثنا، فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله عليكم؛ در حوادث و پيشامدها به راويان احاديث ما (فقها) مراجعه كنيد؛ چرا كه آنان حجت من بر شما و من حجّت خدا بر شمايم.»84. برداشتهاي انحرافي از مقولة انتظار فرج
برخي انتظار فرج را در دعا براي فرج، امر به معروف و نهي از منكرهاي جزئي، منحصر ميدانند و بيشتر از آن، وظيفهاي براي خويش قائل نيستند.گروهي ديگر، حتي امر به معروف و نهي از منكرهاي جزئي را نيز برنميتابند؛ چون معتقدند در دوران غيبت، كاري از آنها بر نميآيد و تكليفي به عهده ندارند، و امام زمان (عج) خود، هنگام ظهور كارها را اصلاح ميكند.پندار گروه سوم اين است كه جامعه بايد به حال خود رها شود و كاري به فساد آن نبايد داشت تا زمينه ظهور - كه دنيايي پر از ظلم و فساد است - فراهم آيد.گروه چهارم، انتظار را چنين تفسير ميكنند:نه تنها نبايد جلوي مفاسد و گناهان را گرفت، بلكه بايد به آنها دامن زد تا زمينه ظهور حضرت حجّت هر چه بيشتر فراهم شود.ديدگاه پنجم، هر حكومتي را به هر شكل، باطل و برخلاف اسلام ميداند و ميگويد: «هر اقدامي براي تشكيل حكومت در زمان غيبت، خلاف شرع و مخالف نصوص و روايات معتبر است» به اين استدلال كه در روايات آمده است: «هر عَلَم و پرچمي قبل از ظهور قائم (ع) باطل است.»9پيش از طرح منشأ و علل چنين ديدگاههايي، لازم است به برخي از پيامدهاي اين نظريات اشاره كنيم تا مشخص گردد كه چرا اين برداشتها، برداشت انحرافي (انتظار تلخ يا منفي) ناميده ميشود. مجموعه اين برداشتها افراد جامعه را به وضع موجود و عدم كوشش براي تحقق وضعي برتر ميكشاند و در ركود و جمود اجتماع و عقب ماندگي توده، شرايط و بسترهاي حضور استعمارگران و دشمنان اسلام و تسلّط بيگانگان حاصل ميشود. افزون بر آن، نااميدي و پذيرش شكست در حوزه فرد و اجتماع، ناتواني دولت و نابساماني كشور، فراگير شدن ستم و انفعال و بيتحرّكي در مقابل ظلم، قبول ذّلت و بدبختي در همه عرصهها، تنبلي و بيمسؤوليتي اجتماعي از پيامدهاي منفي برداشتهاي انحرافي از مقوله انتظار خواهد بود؛ پيامدهايي كه حركت و قيام امام زمان (ع) در تحقق حكومت ديني را نيز مشكلتر ميسازد. اين در حالي است كه با قبول اين برداشتها كار امام (ع) در مبارزه دشوارتر و طولاني ميگردد. علاوه بر آن كه با پذيرش اين ديدگاه محتواي بسياري از آيات و روايات مانند: امر به معروف و نهي از منكر، سياست داخلي و خارجي، چگونگي برخورد با كفار و مشركان، ديه، حدود، دفاع از محرومان عالم و ... نيز به خودي خود تعطيل و منسوخ خواهد شد. در بررسي اين پيامدها بهتر آن است تا منشأ اين انحرافهاي فكري مشخص شود.منشأ اين برداشتهاي انحرافي عبارت است از:كوته فكري و نداشتن بصيرت كافي دربارة دينانحرافات اخلاقي انحرافات سياسيتوهم اين كه امام زمان(عج) كارها را به وسيله اكراه و اجبار يا فقط از طريق معجزه انجام ميدهد؛ پس به مقدمات و زمينهسازي نياز نيست.توهم اين كه غير از امام زمان (عج) هيچ كس نميتواند همه فسادها و تباهيها را به صورت كامل برچيند و تمامي خيرها و صلاحها را در همه ابعاد و زمينهها حاكم سازد؛ پس كاري از ديگران برنميآيد.هدف، وسيله را توجيه ميكند: «الغايات تبرّر المبادي؛ هدفها، وسيلههاي نامشروع را مشروعيت ميبخشد.»
پس بهترين كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار، گسترش فساد است.عدم فهم صحيح روايتهايي كه ظلم و جور آخرالزمان را مطرح ميكنند و اين اشتباه كه پس بايستي، يا كاري به فساد و تباهي نداشت و در قبال آن، موضعِ بيطرفي گرفت يا حتي ديگران را به گناه فرا خواند.جداي از مسايل سياسي و اهداف استعمارگران كه به دنبال ركود جوامع اسلامياند، عدم فهم روايات «بطلان هر عَلَمي قبل از ظهور» نيز، زمينهساز ديدگاه پنجم است.در پاسخ به اين ديدگاههاي انحرافي و اشتباهات فكري بايد گفت كه حركت امام زمان (عج) مانند امور ديگر، روال طبيعي دارد و قرار نيست همه امور، معجزه آسا صورت پذيرد. امام صادق (ع) فرمود:«لو قد خرج قائمنا (ع) لم يكن الا العلق و العرق و النوم علي السروج؛10 قائم ما كه قيام كند، جز خون و عرق ريختن و خواب (از فرط خستگي و مبارزه پي در پي) بر روي زينها نيست».افزون بر آن، قيام امام زمان (عج) زمينهساز ميطلبد. چنان كه در روايات، از عدهاي زمينهساز حكومت مهدي (عج) نام برده شده است:
«فيُوطِئُون لِلمهديّ يَعني سُلطانه».11
در روايات ديگر، در توصيف منتظران واقعي آمده است:
«فيُوط انّ اهل زمان غيبته و القائلين بامامته و المنتظرين لظهوره افضل من اهل كل زمان ... اولئك المخلصون حقّاً و شيعتنا صدقاً و الدُّعاة الي دين الله سرّاً و جهراً»12
... آنان خستگي ناپذير، در آشكار و نهان ديگران را به دين خدا فرا ميخوانند.در پاسخ به ديدگاهي كه ميگويد: «هدف، وسيله را توجيه ميكند»، بايد گفت: از نظر دين اين ديدگاه كاملاً اشتباه است؛ زيرا همانطور كه حكومت حضرت مهدي (عج) ريشه ظلم و جور را نابود و عدل را برپا ميكند و از قلدري و قساوت تهي است، راه پيدايش اين مقصود نيز بايد چنين باشد: از ظلم و جور دور، از قساوت و قلدري بركنار و از دروغگويي و رياكاري خالي باشد. قداست، مجوّز گناه نميشود؛ چرا كه گناه جز گناه نميزايد و با ظلم نميشود عدل به پا كرد و با عقيدة انتقام نميتوان دادگري كرد.13بديهي است كه لازم نيست همه مردم ظالم يا فاسد شوند تا «ظلم فراگير» به وجود آيد. نگاهي كوتاه و گذرا به جهان نشان ميدهد كه ظلم، عالم را فرا گرفته است، عدهاي ستمگرند و بسياري ستمديده. از طرفي هيچ منافاتي ندارد كه در كنار اين ظلم وجور، دوستان و منتظران آن حضرت با زمينهسازي مثبت و آيندهساز، در انديشه مقدمهچيني براي انقلاب جهاني ايشان باشند. پس ظلم و فساد به صورت نسبي در جهان وجود دارد.امام صادق (ع) ميفرمايد:
«... لا و الله لا يأتيكم حتّي يشقي من شقي و يسعد من سعد؛14 اين امر (فرج) تحقق نميپذيرد تا اينكه هر يك از شقي و سعيد به نهايت كار خود برسند.»پس سخن در اين است كه گروه سعادتمند و شقاوتمند هر كدام بايد به نهايت كار خود برسد؛ نه اين كه «سعيد»ي در كار نباشد و فقط اشقيا به آخرين درجة شقاوت برسند.از سوي ديگر، بديهي است كه آيات و روايات؛ ما را به مبارزه با ستم فرا خواندهاند. پيامبر گرامي اسلام فرمودهاند:
يكون في آخر الزمان قوم يعملون المعاصي و يقولون انّ الله قد قدرها عليهم، الرادّ عليهم كشاهر سيفه في سبيل الله؛15
در آخر الزمان، گروهي معصيت ميكنند و ميگويند: «خدا براي آنان چنين مقدّر كرده است» (كنايه از جبر).
كسي كه اينها را رد كند مانندكسي است كه در راه خدا شمشير كشيده است.»دربارة «بطلان هر عَلَمي قبل از ظهور» گفتني است كه اين روايات مانند احاديث ديگر بايد بر قرآن، سنّت و عقل عرضه شوند. در روايات آمده است كه اگر روايتي مخالف صريح قرآن بود، بايد كنار نهاده شود.
به هر حال، آنچه آيات، روايات و عقل ما را به آن رهنمون ميشوند، بطلان همه قيامها، فعاليتها و جريانهاي قبل از ظهور نيست، بلكه منظور از بطلان قيام و عَلَم در روايات، بطلان قيامي است كه به نام حضرت مهدي (عج) صورت گيرد - چنانكه قيام زيد و امثال آن در روايات معتبر، تأييد شدهاند16 - براي نمونه به ذكر رواياتي بسنده ميكنيم:
امام كاظم (ع) فرمود:
«رجل من اهل قم يدعو الناس الي الْحقِّ يجتمع معه قوم كزبر الحديد لا تزلّهم الرياح العواصف و لا يملّون من الحرب و لا يجبنون و علي الله يتوكلون و العاقبة للمتقين؛17مردي از اهل قم، مردم را به حق دعوت ميكند. طرفداران و ياران او، مردمي استوار و آهنين هستند كه از جنگ خسته نميشوند و از دشمن نميهراسند و تنها به خدا توكل ميكنند و عاقبت نيز از آن كساني است كه اهل تقوا هستند.در روايت ديگر، امام باقر (ع) مبارزان شهيد قبل از ظهور را شهيد ياد ميكند:
«... قَتْلاهْم شُهَداء»18در مقابل ديدگاههاي مطرح شده، نگرش ديگري هم وجود دارد كه انتظار را به معناي فراهم آوردن زمينههاي ظهور، ظلمستيزي به مقدار توان و آمادگي براي ظهور حضرت ميداند. در اين ديدگاه، فرد بايد جهان را براي آمدن حضرت آماده كند و نه تنها امر به معروف و نهي از منكر نمايد، بلكه بايد به دنبال تشكيل حكومت صالح و پاسداري از كيان اسلامي نيز باشد.حضرت امام (ره) در اين باره ميفرمايد: البته پر كردن دنيا از عدالت، اين را ما نميتوانيم بكنيم. اگر ميتوانستيم ميكرديم. اما چون نميتوانيم بايد ايشان بيايند. الان عالم پر از ظلم است، اگر ما بتوانيم جلوي ظلم را بگيريم، تكليفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است] و ... بايد چنين كنيم. اما چون نميتوانيم بايد او بيايد. اما بايد فراهم كنيم كار را. فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك كنيم. كاري كنيم كه عالم مهيا شود براي آمدن حضرت.19اينهايي كه ميگويند هر عَلَمي بلند شود و هرحكومتي، خيال كردند كه هر حكومتي باشد. اين برخلاف انتظار فرج است. اينها نميفهمند چه ميگويند. اين حرفها را به اينها تزريق كردند، امّا خودشان نميدانند دارند چه ميگويند. نبودن حكومت، يعني اين كه همه مردم به جان هم بريزند. بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، برخلاف نص آيات الهي رفتار كنند. ما اگر فرض كنيم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار ميزديم. براي اين كه برخلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتي بيايد كه نهي از منكر نبايد كرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايات قابل عمل نيست.20شما بايد زمينه را فراهم كنيد براي آمدن او. فراهم كردن اين است كه مسلمين را با هم مجتمع كنيد. همه با هم بشويد.
انشاء الله ظهور ميكند ايشان.21اكنون كه دوران غيبت امام (ع) پيش آمده و بناست احكام حكومتي اسلام باقي بماند و استمرار پيدا كند و هرج و مرج روا نيست، تشكيل حكومت لازم ميآيد. عقل هم به ما حكم ميكند كه تشكيلات لازم است تا اگر به ما هجوم آورند، بتوانيم جلوگيري كنيم. اگر به نواميس مسلمين تهاجم كردند، دفاع كنيم.22از غيبت صغرا تاكنون كه هزار و چند صد سال ميگذرد - و ممكن است صد هزار سال ديگر بگذرد و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورند - در طول اين مدت مديد، احكام اسلام بايد زمين بماند و اجرا نشود؟!
و هر كه هر كاري خواست بكند؟! و هرج و مرج است؟!اعتقاد به چنين مطلبي يا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هيچ كس نميتواند بگويد ديگر لازم نيست از حدود و ثغور و تماميت ارضي وطن اسلامي دفاع كنيم يا امروز ماليات و خريد و خراج و خمس و زكات نبايد گرفته شود، قانون كيفري اسلام و ديات و قضا بايد تعطيل شود. هر كه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامي ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجراي احكام اسلام شده و جامعيت احكام و جاودانگي دين مبين اسلام را انكار كرده است.23اكنون كه شخص معيني از طرف خداي تبارك و تعالي براي احراز امر حكومت در دوره غيبت تعيين نشده است، تكليف چيست؟
آيا بايد اسلام را رها كنيد؟
ديگر اسلام نميخواهيم؟ اسلام فقط براي دويست سال بود؟
با اين كه اسلام، تكليف را معين كرده است، ولي تكليف حكومتي نداريم؟
معناي نداشتن حكومت اين است كه تمام حدود و ثغور مسلمين از دست برود و ما با بيحالي دست روي دست بگذاريم كه هر كاري ميخواهند بكنند و ما اگر كارهاي آنها را امضا نكنيم رد نميكنيم. آيا بايد اين طور باشد؟24با اندكي تلخيص و تغيير
1.طوسي، الغيبة، فصل 6، باب ذكر المذمومين الذين ادعوا البابية و السفارة كذبا و افتراء لعنهم الله، ص 397؛ فصلنامه انتظار، ش 8 و 9 و 10، مقاله: متمهديان و مدعيان دروغين مهدويت، محمدرضا نصوري.2. همان.3. مانند دراويش صوفيه و ... .4. فصلنامه انتظار، ش 5، از شيخيگري تا بابيگري، عز الدين رضانژاد.5. فصلنامه انتظار، ش 1، از بابيگري تا بهاييگري، عزالدين رضانژاد.6. فصلنامه انتظار، ش 5، از شيخيگري تا بابيگري؛ عز الدين رضانژاد.7. حر عاملي، وسائل الشيعة، ج 27، باب 10، ص 131.8. طوسي، الغيبة، فصل 4، ص 290.9. برگرفته از صحيفه امام، پاييز 1378، چاپ اول، ج 21، ص 13 - 14.10. نعماني، الغيبة، باب 15، ص 285.11. اربلي، كشف، الغيبة، ج 2، باب 5، ص 477.12. طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 317.13. سيدرضا صدر، راه مهدي، ص 87 و 88.14. صدوق، كمال الدّين و تمام النعمة، ج 2، باب 23، ما اخبر به الصادق (ع) عن وقوع النعمة، حديث 32، ص 346.15. سيد بن طاووس، الطرائف، ج 2، ص 344.16. براي توضيح بيشتر و بررسي سندي و دلالي چنين رواياتي رجوع كنيد: ابرهيم اميني، دادگستر جهان؛ فصلنامه انتظار، ش 5، مقاله «نهي از قيام» در بوته تحليل روايي، نجم الدين طبسي؛ فصلنامه انتظار، ش 7، مقاله نقد و بررسي روايات نافي حكومت و قيام در عصر غيبت، محمدعلي قاسمي.17. شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 7، ماده قم، ص 7؛ مجلسي، بحار الانوار، ج 57، ص 216، باب 36.18. نعماني، الغيبة، باب 14، ص 273.19. صحيفه امام، ج 21، ص 16 و 17 با اندكي تصرف.20. صحيفه امام، ج 21، ص 16، با اندكي تصرف.21. همان، ج 18، ص 195.22. امام خميني، ولايت فقيه، انتشارات ناس، چاپ اول، ص 53 و 54.23. امام خميني، ولايت فقيه، انتشارات ناس، چاپ اول، ص 26 و 27.24. همان، ص 54.