سعادت ديدار
«ولو أن أشياعنا ـ وفقهم الله لطاعته ـ علي اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا، و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا علي حق المعرفة و صدقها منهم بنا، فما يحبسنا عنهم إلا ما يتصل بنا مما نكرهه و لا نؤثره منم، والله المستعان، و هو حسبنا و نعم الوكيل، و صلواته علي سيدنا البشير النذير محمدٍو آله الطاهرين و سلم».[6]و اگر شيعيان ما ـ كه خداوند توفيق طاعتشان دهد ـ در راه ايفاي پيماني كه بر عهده دارند همدل ميشدند، ميمنت ملاقات ما از ايشان به تأخير نميافتاد و سعادت ديدار ما زودتر نصيب آنان ميگشت، ديداري بر مبناي شناختي راستين و صداقتي از آنان نسبت به ما. پس ما را از ايشان باز نميدارد مگر آنچه از كردارهاي آنان كه به ما ميرسد و ما را ناخوشايند است و از آنان روا نميدانيم.از خداوند ياري ميطلبيم و او ما را كفايت كرده و وكيل خوبي است و صلوات و سلام خدا بر آقاي بشارت دهنده و بيم دهندة ما، محمّد و خاندان پاك او باد.
علّت غيبت
«و أما علة ما وقع من الغيبة، فإن الله عزوجل يقول. « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ»[7] انه لم يكن احد من آبائي إلا وقد وقعت في عنقه يبعة لطاغية زمانه، و إني أخرج حين أخرج ولا بيعة لأحد من الطواغيت في عنقي»[8]و امّا علّت غيبت ما، پس به درستي كه خداوند عزّوجل ميفرمايد، «اي كساني كه ايمان آوردهايد از چيزهايي كه اگر برايتان آشكار شود ناراحتتان ميكند سئوال مكنيد».هيچيك از پدرانم نزيستند مگر آن كه بيعتي از طاغوت زمانشان برايشان تحميل گشت؛ امّا من زماني كه قيام ميكنم بيعت هيچيك از طاغيان و طاغوتان بر گردنم نيست.كيفيت بهرهوري
«و أما وجه الانتقاع بي في غيبتي، فكالانتفاع بالشمس إذا غيبتها عن الأبصار السحاب، و إني لأمان لأهل الأرض كما أن النجوم أمان لأهل السماء، فاغلقوا ابواب السؤال عما لا يعنيكم و لا تتكلفوا علم ما قد كفيتم، و أكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فإن ذلك فرجكم».[9]و امّا كيفيت بهرهوري از من در دوران غيبتم، همچون بهرهوري از خورشيد است هنگامي كه ابرها آن را از ديدگاه بپوشانند، و من براي اهل زمين موجب امان و امنيّت ميباشم همچنان كه ستارگان براي اهل آسمان.پس از آنچه به شما مربوط نيست پرسش نكنيد و براي دانستن آنچه از آن مستغني هستيد خود را به تكلّف و مشقّت نيندازيد.و براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه به راستي همين دعا، فرج شماست.داعيه داران دروغين
«و ليعلموا أن الحق معنا و فينا، لا يقول ذلك سوانا إلا كذاب مفتر، و لا يدعيه غيرنا إلا ضال غوي، فليقتصروا منا علي هذه الجملة دون التفسير، و يَقنعوا من ذلك بالتعريض دون التصريح، ان شاء الله».[10]و بايد بدانند كه براستي حق با ما و نزد ماست؛ جز ما، كسي اين سخن را بر زبان نراند مگر دروغگوي تهمت زننده و غير از ما، احدي آن را ادعا نكند مگر آن كه گمراه و گمراه كننده است. پس به همين جمله از ما اكتفا كنند و تفسيرش را نخواهند، و به همين كنايه قناعت كنند و دنبال تصريح آن نروند كه به خواست خدا، كنايه آنها را بس است.نگهداري حق
«حفظ الله الحق علي اهله، و اقره في مستقره، و قد ابي الله عزّوجل ان تكون الإمامة في أخوين إلا في الحسن و الحسين، و إذ أذن الله لنا في القول ظهر الحق و اضمحل الباطل، و انحسر عنكم، و إلي الله ارغب في الكفاية، و جميل الصنع و الولاية و حسبنا الله و نعم الوكيل، و صلي الله علي محمد و آل محمد».[11][1] . «بحارالانوار» علاّمه محمّد باقر مجلسي، بيروت، مؤسسه الوفاء، ج 98، ص 317.[2] . «احتجاج»، ابي منصور احمد بن علي بن ابي طالب الطبرسي، مشهد، چاپ سعيد، ج 2، ص 497؛ «بحارالانوار» علاّمه محمّد باقر مجلسي، بيروت، مؤسسة الوفاء، ج 53، ص 175.[3] . «احتجاج»، ج 2، ص 497؛ بحار الانوار، ج 53، ص 175.[4] . «احتجاج» ج 2، ص 498؛ «بحارالانوار» ج 53، ص 176.[5] . «احتجاج»، ج 2، ص 499؛ «بحارالانوار»، ج 53، ص 177 (م.خ)، (به نقل از احتجاج).[6] . «احتجاج» ج 2، ص 499؛ «بحارالانوار» ج 53، ص 177ـ178، به نقل از احتجاج.[7] . سورة مائده، آية 101.[8] . «احتجاج» ج 2، ص 471؛ «بحارالانوار» ج 53، ص 181؛ «كمال الدين و تمام النعمة»، شيخ صدوق، قم، مؤسسة نشر اسلامي، ص 485.[9] . «احتجاج» ج 2، ص 471؛ «بحارالانوار» ج 53، ص 181ـ 182؛ «كمال الدين و تمام النعمة»، ص 485.[10] . «كمال الدين و تمام النعمة»، ص 511؛ «بحارالانوار»، ج 53، ص 191 (به نقل از كمال الدين).[11] . «احتجاج» ج 2، ص 469؛ «بحارالانوار» ج 53، ص 196.