***** صفحه 91 *****
را همچنان ادامه دهد و تذكر خود را متوقف نسازد، و اشاره مي كند به اين كه آن جناب صلاحيت اقامة دعوت حقه را دارد:
" تو به دعوت خود ادامه بده !
چون تو هر تذكري مي دهي بحق است،
و به نعمت و عنايت پروردگارت،
نه كاهني و نه مجنون ! "
و مي فرمايد: اين تكذيب كنندگان در تكذيب رسول خدا "ص" و رد دعوت او هيچ عذري ندارند، و عذرهائي را كه از جانب خود تراشيده اند، همگي بي پايه اند.
عذرهائي كه در مقابل رسول خدا"ص" تراشيده بودند بالغ بر شانزده نوع بود كه بعضي از آنها مربوط به رسول خدا"ص" مي شد، كه اگر موجه بود، معنايش اين مي شد كه آن جناب صلاحيت براي پيروي ندارد، عذرهائي است كه از قبول سخن او جلوگيري مي كند، مانند اينكه آن جناب كاهن، يا جن زده، يا شاعر، و يا دروغپرداز بر خدا باشد و يا خواسته باشد با دعوتش مردم را سركيسه كند. و قسمت ديگر از آنها مربوط به خود تكذيب كنندگان مي شد، مثل اينكه ايشان بدون خالق به وجود آمده باشند، و يا خود خالق خويشتن باشند، و يا عقلشان حكم كند به اين كه بايد دعوت آن جناب را تكذيب كنند، و از اين قبيل عذرهائي ديگر !
و آيات مورد بحث علاوه بر رد اين عذرها، كفار را به خاطر تكذيبشان شديداً توبيخ مي فرمايد.
اينكه كاهن و مجنون نبودن را مقيد كرد به نعمت پروردگار، خواست مخصوصاً بر آن جناب منت گذارد، و بفرمايد: كاهن نبودن و مجنون نبودن اختصاص به تو ندارد، بيشتر مردم همين طورند، ولي در تو نعمت خاصي است كه نمي گذارد در معرض چنين صفاتي قرار گيري، و كهانت و ديوانگي و امثال آن از تو محال است، به خلاف ساير مردم كه در معرض آن هستند:
" و تو در برابر حكم پروردگارت صبر كن!
كه تو در تحت نظر مائي !
و پروردگارت را با حمدش تسبيح گوي!
هم در حال قيام،
و هم پاره اي از شب،
و هنگام صبح كه ستارگان پنهان مي شوند ! "
***** صفحه 92 *****
بخش سوم: معراج رسول الله "ص"
***** صفحه 93 *****
فصل اول: شرح معراج رسول الله "ص"
مستند: آيه1سورة اسري " سُبحانَ الَّذي اَسري بِعَبدِهِ لَيلاً مِنَ الْمَسجِدِ الْحَرامِ اِليَ الْمَسجِدِ الاَقصيَ...!"
الميزان ج25 ص10
شرح معراج در قرآن
قرآن مجيد در اين آيه وقوع معراج رسول الله"ص" از مسجد الحرام به مسجد الاقصي را بيان فرموده است. مسجد الاقصي همان بيت المقدس، و هيكلي است كه داود و سليمان عليهماالسلام براي بني اسرائيل بنا نمودند، و خدا آن را خانة مقدس ايشان قرار داد.
" اَسري" به معني سير در شب است كه نشان مي دهد خداوند متعال رسول الله"ص" را شبانه سير داده است. كلمة " ليلاً ،" نشان مي دهد كه اين سير همه اش در شب انجام گرفته است، هم رفتنش و هم برگشتنش.
مراد از " مسجد الاقصي" به قرينة آن كه فرمود: - اَلَّذي بارَكنا حَولَهُ: يعني مبارك كرديم پيرامون آن را - همان " بيت المقدس" است.
كلمة " اقصي" به معناي دوري است. اگر " مسجد بيت المقدس" را مسجد الاقصي ناميده بدين جهت است كه اين مسجد نسبت به مسجد الحرام و شهر مكه كه محل زندگي رسول الله "ص" و مخاطبين اويند، دورتر است.
نتيجة اين سير دادن را قرآن كريم در عبارت " لِنُرِيَهُ مِن آياتِنا، " بيان مي كند و آن اينكه خداوند سبحان خواست: " تا پاره اي از آيات خود را به او نشان دهد ! "
سياق كلام نشان مي دهد كه اين آيات از آيات عظيم بوده است كه در سوره نجم بدان اشاره كرده و فرموده:
" آيه هاي بزرگي از آيات پروردگارش را مشاهده نمود-
***** صفحه 94 *****
لَقدَ رَاي مِن آياتِ رَبِّهِ الْكُبري ! "
در آخر آيه كه فرمود خداوند متعال شنواي گفته هاي بندگان و بيناي افعال آنان است دلالت دارد بر اين كه او تقاضاي حال رسول گرامي خود را ديده كه چنين اكرامي را اقتضا مي كند، او را براي نشان دادن پاره اي از آياتش شبانه سير داده است.
اين " اَسراي شبانه " و آثار مترتب بر آن يعني نشان دادن آيات، امري بوده كه از ساحت عظمت و كبريائي و موطن عزت و جبروت حق تعالي صادر شده، و در آن سلطنت عظماي او به كار رفته، و خداوند سبحان با آيات كبراي خود براي او تجلي كرده است!
معناي آيه اين است كه:
- بايد تنزيه كند، تنزيه كردن مخصوص،
آن خدائي را كه به عظمت و كبريائي اش بندة خود محمد را،
شبانه سير داد،
نهايت قدرت و سلطنت خود را به وي نشان داد،
و در دل يك شب او را از مسجد الحرام به سوي مسجد الاقصي برد،
همان بيت المقدسي، كه پيرامونش را مبارك گردانيده بود!
و اين بدان جهت كرد كه عظمت و كبريائي،
و آيات كبراي خود را به وي بنماياند،
چون او شنواي به گفتار و بصير و داناي به حال او بود،
و مي دانست كه او لايق چنين مكرمتي است !
مستند: تحليل روايتي
الميزان ج25 ص47
معراج رسول الله "ص" نهايت كمال انساني
در روايات اسلامي نكات بسيار زيادي درباره جزئيات معراج رسول الله"ص" آمده كه موقف و مقام آن جناب را در پيشگاه ربوبي و حد نهايت سير كمالي اين رسول مكرم را نشان مي دهد، از آن جمله روايتي است در كافي از حضرت امام صادق عليه السلام كه به ابوبصير فرمود:
" . . . در معراج، جبرئيل رسول الله "ص" را در موقفي برد و به او گفت:
- اينجا باش كه در جائي قرار گرفته اي كه تاكنون نه فرشته اي بدان راه يافته و نه پيغمبري !
اينجاست كه پروردگارت صلاة مي گزارد !
***** صفحه 95 *****
پرسيد: چگونه صلات مي گزارد ؟ گفت، مي گويد:
- سُـبـــّوُحٌ قُدّوُسٌ ! منم پروردگار ملائكه و روح !
رحمتم از غضبم پيشي گرفته است!
رسول الله"ص" گفت:
- عفوك ! عفوك !
. . .
امام فرمود: در آن حال نزديكي رسول الله "ص" به پروردگار همانقدر بوده است كه قرآن درباره اش فرموده:
" قابِ قَوسَينَ اَو اَدني ! "
ابوبصير به آن جناب عرض كرد:
- " قابِ قَوسَينَ اَو اَدني ! " يعني چه ؟
فرمود:
- مابين دستگيرة كمان تا سر كمان !
سپس فرمود:
- ميانة آن دو حجابي است داراي تلؤلؤ ! ( به نظرم مي رسد فرمود: حجابي است از زبرجد و داراي تلؤلؤ، ) رسول خدا"ص" از دريچه اي به قدر سوراخ سوزن عظمتي را، كه مگر خدا بداند, مشاهده نمود.
. . .
( صلواتي كه در اين روايت بود قاعدتاً بايد درست باشد، چون معناي صلوات در اصل لغت به معني ميل و انعطاف است، ميل و انعطاف از خداي سبحان به طوري كه گفته شد رحمت، و از عبد دعاست! گفتاري هم كه جبرئيل از خداي تعالي در صلواتش نقل كرد كه مي فرمايد:
" رحمتم از غضبم پيشي گرفته ! "
خود مؤيد اين معناست، و به همين جهت بود كه جبرئيل آن جناب را در آن موقف نگاه داشت، موقفي كه هم او گفت - هيچ فرشته اي و پيغمبري بدانجا راه نيافته است!
لازمة اين وصفي كه براي آن موقف كرد، اين است كه موقف نامبرده واسطه اي ميان خلق و خالق و آخرين حدي از كمال بوده كه ممكن است يك انسان بدانجا برسد!
پس حد نامبرده همان حدي است كه رحمت الهي در آن ظهور كرده و از آنجا به مادون و پائين تر افاضه مي شود. به همين جهت در آنجا بازداشته شد تا رحمت خداي را به خود و به مادون خود ببيند! )
***** صفحه 96 *****
مستند: بحث روايتي
الميزان ج25 ص31
معراج، و اتمام دين و انتخاب وزير
از عبداله بن عباس روايت شده كه گفت: " وقتي رسول الله"ص" به آسمان عروج نمود، جبرئيل او را به كنار نهري رسانيد كه آن را " نهر نور" گويند، و آية " وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ والنّوُر ! " اشاره به آن است.
وقتي به آن نهر رسيدند، جبرئيل او را گفت:
- اي محمد! به بركت خدا عبور كن !
چه خداوند چشمت را برايت نوراني كرده،
و جلوي رويت را وسعت داده است!
آري، اين نهري است كه تاكنون احدي از آن عبور نكرده است، نه فرشته اي مقرب، و نه پيامبري مرسل، تنها و تنها من روزي يك بار در آن آب تني مي كنم و وقتي بيرون مي شوم بالهايم را به هم مي زنم و هيچ قطره اي نيست كه از بالم بچكد مگر آنكه خداي تعالي از آن قطره فرشته اي مقرب خلق مي كند كه بيست هزار روي و چهل هزار بال دارد، و به هر زباني با لغتي جداگانه حرف مي زند، كه زبان ديگري آن را نمي داند و نمي فهمد!
رسول خدا"ص" از آن نهر عبور كرد, تا رسيد به حجاب ها - حجاب ها پانصد عدد بودند كه ميان هر دو حجابي پانصد سال راه بود.
آنگاه جبرئيل به وي گفت:
- اي محمد ! جلو برو ! رسول خدا"ص" پرسيد:
- چرا با من نمي آئي ؟
گفت: من نمي توانم از اينجا پا فراتر بگذارم!
رسول خدا"ص" آن قدر كه خدا مي خواست جلو رفت تا آنكه گفتار خداي سبحان را شنيد كه مي فرمود:
- من محمودم و تو محمدي !
اسمت را از اسم خود مشتق نمودم !
پس هركه با تو بپيوندد من با او مي پيوندم !
و هركه با تو قطع كند من با او قطع مي كنم !
پائين رو ! و به سوي بندگانم !
و ايشان را از كرامتي كه به تو كردم خبر ده !
هيچ پيغمبري بر نگزيدم مگر آنكه براي او وزيري قرار دادم!
و تو پيغمبر من، و علي بن ابيطالب وزير توست !
***** صفحه 97 *****
فصل دوم:معراج، جسماني يا روحاني؟(زمان و مکان)
مستند: تحليل روايات اسلامي
الميزان ج25 ص53
اعتبار روايات مربوط به معراج
اخبار معراج بسيار زياد است و به حد تواتر مي رسد. جمع كثيري از صحابه آن را نقل كرده اند، مانند: علي بن ابيطالب"ع"، مالك، شداد بن اويس، ابوسعيد خدري، ابوهريره، عبداله بن مسعود، عمر بن خطاب، عبداله بن عمر، عبداله بن عباس، ابي بن كعب، سمرة بن جندب، بريده، صهيب بن سنان، حذيفه بن يمان، سهل بن سعد، ابو ايوب انصاريف جابر بن عبداله، ابوالحمراء، ابوالدرداء، عروه، ام هاني، ام سلمه، عايشه و اسماء دختر ابوبكر؛ كه همگي از رسول خدا"ص" آن را نقل نموده اند.
در اين روايات دربارة زمان و مكان، و دو مرحله اي بودن معراج و كيفيت آن از لحاظ روحاني بودن يا جسماني بودن نظراتي به شرح زير اعلام شده است:
1- زمان و مكان آغاز معراج
از دانشمندان اسلامي هم همة آنهائي كه كلامشان مورد اعتناست، اتفاق دارند بر اين كه معراج در مكه معظمه و قبل از هجرت به مدينه اتفاق افتاده است، همچنانكه خود آيه نيز نشان مي دهد آن حضرت از مسجدالحرام در مكه به معراج رفته است.
در اينكه معراج در چه سالي اتفاق افتاده، نظرات مختلفي ابراز شده است. بعضي آن را در سال سوم بعثت و بعضي در سال پنجم يا ششم و بيشتر از آن دانسته اند.
در محل حركت معراج نيز اختلاف در روايت وجود دارد. بعضي آن را " شعب ابيطالب" دانسته و گفته اند كه آن حضرت از شعب ابيطالب به معراج رفته است، ولي خصوصيات و جزئياتي را كه براي آن تعريف مي كنند، تصور نمي رود چنين خصوصياتي در ايامي اتفاق افتاده باشد كه ابيطالب عليه السلام در شعب محاصره و دست به گريبان شدايد و بلاياي زياد بوده است!
***** صفحه 98 *****
به هر حال معراجي كه آية شريفه آن را اثبات مي كند، معراجي كه به بيت المقدس بوده، ابتدائش مسجدالحرام بوده است. و آية شريفه در اين معنا كمال ظهور را دارد.
2- دو مرحله اي بودن معراج
آنچه بايد خاطر نشان ساخت اين است كه روايات وارده از امامان اهل بيت، معراج را در دو نوبت مي دانند، و از آيات سورة نجم هم همين معنا استفاده مي شود، زيرا در آنجا دارد كه :
" وَلَقَد رَآهُ نَزلَةً اُخري - به تحقيق آن را دفعه ديگري بديد ! "
بنابراين جزئياتي كه دربارة معراج در روايات وارد شده و باهم سازگاري ندارند، ممكن است يك دسته از آنها مربوط به معراج اول و يك دستة ديگر راجع به معراج دوم بوده و پاره اي ديگر مشاهداتي باشد كه آن حضرت در هر دو معراج مشاهده كرده است.
3- جسماني يا روحاني بودن معراج
بعضي در كيفيت معراج گفته اند كه هم روحاني و هم جسماني بوده است، و رسول خدا "ص" با بدن خاكي خود از مسجدالحرام به بيت المقدس و از آنجا نيز با جسد و روحش به آسمانها عروج نموده است.
برخي ديگر معتقدند آن حضرت با روح و جسدش تا بيت المقدس و از آنجا با روح شريفش به آسمانها عروج نموده است، و خود از رؤياهاي صادقي است كه خداوند به پيغمبرش نشان داده است.
عدة ديگري گفته اند: از اول تا به آخر حتي آسمانها را هم با جسد و روح خود معراج كرده است.
سابقة اين امر در قرآن است، و آن معراج موسي بن عمران عليه السلام است كه خداي تعالي او را با جسد و روحش تا طور سينا برد.
همچنين در قرآن مجيد آمده كه خداوند تعالي ابراهيم عليه السلام را تا آسمان دنيا بالا برد و ملكوت را به او نشان داد.
و حضرت عيسي عليه السلام را تا آسمان چهارم برده است:
" او را تا جائي بلند عروج داديم ! "
و دربارة رسول خدا"ص" در قرآن فرموده:
" فَكانَ قابَ قَوسَينَ - پس تا اندازه قاب دو قوسي رسيد! "
و معلوم است كه اين به خاطر علوّ همت آن حضرت بود!
آنچه سزاوار است در اين خصوص گفته شود، اين است كه، اصل َاسراء و معراج
***** صفحه 99 *****
از مسائلي است كه هيچ راهي به انكار آن نيست! چون قرآن مجيد دربارة آن به تفصيل بيان فرموده و اخبار متواتره از رسول خدا"ص" و امامان اهل بيت"ع" بر طبق آن رسيده است.
اما دربارة چگونگي جزئيات آن از ظاهر آيه و روايات محفوظ به قرائني است كه آيه را داراي ظهور نسبت به آن جزئيات مي كنند، ظهوري كه هيچگونه قابل دفع نيست! و با در نظر داشتن آن قرائن از آيه و روايات چنين استفاده مي شود كه:
- آن حضرت با روح و جسدش از مسجدالحرام تا مسجد الاقصي رفته است. و اما عروجش به آسمانها، از ظاهر آيات سورة نجم و صريح روايات بسيار زيادي بر مي آيد كه اين عروج واقع شده و به هيچ وجه نمي توان آن را انكار نمود، و چيزي كه هست ممكن است بگوئيم كه اين عروج با روح مقدسش بوده است، ولي نه آن طور كه قائلين به معراج روحاني معتقدند كه به صورت رؤياي صادقانه بوده است، چه اگر صرف رؤيا مي بود ديگر جا نداشت آيات قرآني اين قدر دربارة آن قدرت نمائي كنند، و در مقام اثبات كرامت دربارة آن جناب برآيند!
مقصود از روحاني بودن آن اين است كه روح مقدس آن جناب به ماوراء اين عالم مادّي، يعني آنجا كه ملائكه مقربين منزل دارند، و اعمال بندگان بدانجا منتهي و مقدرات از آنجا صادر مي شود، عروج كرده، و آن آيات كبراي الهي را مشاهده و حقايق اشياء و نتايج اعمال برايش مجسم شده است، و ارواح انبياء عظام را ملاقات و با آنان گفتگو كرده است و ملائكه كرام را ديده و با آنان صحبت نموده است، و آيات الهيه اي را ديده كه جز با عبارات: عرش، حجب و سرادقات تعبير از آنها ممكن نبوده است!
و اين است معناي معراج روحاني !
***** صفحه 100 *****
فصل سوم: شرح کامل معراج در روايات
مستند: روايات اسلامي
الميزان ج25 ص14
تاريخچه معراج در روايات اسلامي
يكي از رواياتي كه تفصيل كامل معراج رسول الله"ص" را بيان كرده، از امام صادق عليه السلام، در تفسير قمي است.
در اين روايت و در تمام رواياتي كه به تواتر از حضرت محمد"ص" رسول گرامي اسلام در اين باره نقل شده، نكاتي وجود دارد كه به دليل ارتباط مسئله با ماوراء الطبيعه به صورت تمثيل و تمثل بيان گرديده و اخبار معراج از اين گونه مشاهدات مثالي پر است، و اين معنا در تمام اخبار ديده مي شود، و هيچ اشكالي هم ندارد. البته در برخي موارد نسبت به توضيح چنين مطالبي اشاره خواهد رفت:
1- شروع حركت
جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل اسبي به نام " براق" براي رسول الله"ص" آورده بودند. ( براق اسبي است كه براي مسافرت تا بيت المقدس و طي منازل اوليه و با سرعت مثالي به كار رفته است. )
يكي از اين ملائكه مهار اسب را گرفت و يكي ركاب آن را، و يكي ديگر جامة رسول الله"ص" را در هنگام سواري مرتب كرد. در اين موقع براق بناي چموشي گذاشت و جبرئيل لطمه اي به او زد و گفت:
- آرام باش اي براق !
قبل از اين پيامبر، هيچ پيغمبري سوار تو نشده،
و بعد از اين هم كسي مانند او سوارت نخواهد شد!
براق بعد از لطمه آرام شد، و او را مقداري كه خيلي زياد هم نبود، بالا برد، در حالي كه جبرئيل هم همراهش بود، و آيات خدائي از آسمان و زمين را به وي نشــــان مي داد.