***** صفحه 61 *****
فصل اول: رسالت پيامبر خاتم
مستند: آية1 تا 5 سورة بينه " لَم يَكُنِ الَّذينَ كَفَروُا مِن اَهلِ الكِتابِ وَالمُشرِكينَ مُنفَكّينَ حَتّي...."
الميزان ج 40 ص 333
يك پيامبر براي تمام اديان
اين سوره رسالت حضرت محمد بن عبدالله خاتم النبيّين صلوات الله عليه و آله را براي عوام از اهل كتاب و مشركين مسجل مي كند، و به عبارتي ساده تر، براي عموم اهل ملت و غير اهل ملت، و باز ساده تر بگوئيم: براي عموم بشر، تسجيل مي كند، و مي فهماند آن جناب از ناحية خدا به سوي عموم بشر گسيل شده است، و اين عموميت رسالت آن جناب مقتضاي سنت الهيه، يعني سنت هدايت است، همان سنتي كه آيات قرآني بدان اشاره دارد و مي فرمايد:
- اِنّا هَدَيناهُ السَّبيلَ اِمّا شاكِراً وَ اِمّا كَفوُراً ! ( انسان 3)
- وَ اِن مِن اُمَّةٍ اِلاّ خَلا فيها نَذيرٌ ! ( فاطر24)
- " هيچ امتي نبوده مگر آنكه هدايتگري بيم رسان در آن بوده است ! "
خداي متعال بر عموميت دعوت پيامبر گرامي اسلام استدلال فرموده به اين كه دعوت آن حضرت متضمن صلاح مجتمع انساني است، و عقايد و اعمال افراد و جوامع را صالح مي سازد:
- " به هيچ وجه كفار، چه مشركين و چه اهل كتاب، رها نخواهند شد، تاآنكه حجت نبوت خاتم الانبياء صلوات الله عليه و آله و حقيقت دعوتش، و قرآنش بر آنان تمام شود،
رسولي كه از ناحية خداست،
و صحيفه هائي منزه از باطل را بر آنان تلاوت كند،
صحيفه هائي كه در آن كتابهائي گرانبها هست!
و اگر اهل كتاب دعوت او را نپذيرفتند،
و از مسلمانان جدا و متفرق گشتند،
***** صفحه 62 *****
باري بعد از تماميت حجت عليه شان, جدا شدند،
با اينكه رسالت اين رسول جز اين نبود كه:
به مشركين و اهل كتاب بفهماند كه از طرف خدا مأمورند كه:
الله تعالي را به عنوان يگانه معبود, خالصانه بپرستند،
و چيزي را شريك او نسازند،
و نماز را به پا دارند، و زكات را بدهند،
و دين قيّم همين است! "
آيات اين سوره در سياقي است كه به قيام حجت عليه كافران به دعوت اسلامي اشاره مي كند، چه از اهل كتاب و چه مشركين، و نيز عليه عده اي از اهل كتاب كه بعد از آمدن حجت به خاطر اختلافهاي ناشي از منيّت حجت خدا را رها كردند!
با در نظر داشتن اين سياق از ظاهر آيات بر مي آيد كه منظور اشاره به اين معناست كه:
- رسول خدا"ص" از مصاديق حجت بيّنه اي است كه عليه مردم اقامه شده است، و سنت الهيه كه جاري در بندگان است، اقتضا كرده كه اين حجت قائم گردد، و اين رسول مبعوث گردد! چون سنت جارية خدا ايجاب مي كرد بيّنه و حجت روشنگرش به سوي اين طوايف نيز بيايد، همانطور كه به طوايف و اقوام گذشته قبل از اختلافشان همين اقتضا را كرد، و برايشان حجت فرستاد. چيزي كه هست، خودشان از آن حجت استفاده نكردند، و با يكديگر اختلاف راه انداختند!
بنابراين مراد به عبارت " الذين كفروا !" در آية شريفه همة كافران به دعوت اسلامي است، چه از اهل كتاب و چه مشركين، و مراد به مشركين غير اهل كتاب است، حال چه بت پرست باشند و چه اصناف ديگر مشركين، و منظور از جداشدن - جدا شدن از مقتضاي سنت هدايت و بيان است! گويا سنت الهيه دست بردار از آنان نبوده تا حجت و بَيِّــنه بيايد، و همين كه آمد، آن وقت رهايشان مي سازد و به حـــال خودشان واگذار مي كند.
و منظور از بيّنه، همانا محمد رسول الله "ص" است آنجا كه مي فرمايد:
. . . حَتيّ تَأتِيَهُمُ البَيِّنَةُ، رَسوُلٌ مِنَ اللهِ يَتلوُا صُحُفاً مُطَهَّرَةً، فيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ !
آن حجت بينه و روشني كه از ناحية خداي تعالي بر آنان آمده، عبارت است از رسولي از ناحية خدا، كه براي مردم صحف آسماني پاك را مي خواند، پاك از پليدي باطل، صحفي كه در آن احكام و قضايائي است قائم به امر مجتمع انساني، و اداره كنندة آن به بهترين وجه، و حافظ مصالح آن!
***** صفحه 63 *****
نزول كتاب براي عموم بشر
در قرآن كريم تصريح فرموده به اينكه خداي تعالي در اولين روز تشكيل اجتماع بشري، و بروز اختلافهاي حيواني در بين آنها، كتاب براي آنان نازل كرد، يعني شريعت و قانوني برايشان تشريع كرد تا در اختلافهائي كه در امــــــور زندگي و حيواني شان رخ مي دهد، حكومت كند، ولي بشر بعد از آمدن شريعت هم آن اختلافهاي قبلي را در شريعت خدا سرايت دادند، با اينكه حق برايشان روشن شده و حجت بر آنان تمام گشته بود!
پس، به حكم اين آيات، عموم بشر مشمول كتب آسماني بوده و هستند، چيزي كه هست در اثر اختلاف ناشي از پيروي هواي نفس بشر چند طايفه شدند. بعضي ها به كلي فراموش كردند كه كتابي از ناحية آفريدگارشان برايشان نازل شده است، و بعضي ديگر اين معنا را از ياد نبردند، و لكن هواي نفس را در دين خدا دخالت دادند، و به ديني تحريف شده، متدين گشتند!
طايفه اي ديگر دين خدا را بدون كم و كاست حفظ كردند و بدان متدين شدند!
مستند: آية 19سوره انعام " وَ اُوحِيَ اِلَيَّ هذاَ القُرآنَ لِاَنذِرَكُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ ...! "
الميزان ج 13 ص 58
جهاني بودن دعوت اسلام و قرآن
" ... اين قرآن به من وحي شده كه انذار كنم و هشدار دهم شما را و هر كسي را كه اين قرآن به گوشش مي خورد ! "
اين آيه دلالت دارد بر اينكه رسالت پيامبر گرامي اسلام "ص" رسالت عمومي و قرآنش ابدي و جهاني است! هرچند كه ظاهر آيه خطاب به مشركين مكه يا عموم قريش و يا جميع عرب باشد.
از نظر دعوت اسلام، هيچ فرقي بين كساني كه قرآن را از خود رسول الله "ص" مي شنوند و يا كساني كه از غير او مي شنوند، نيست.
قرآن براي هر كسي كه الفاظ آن را بشنود، و معنايش را بفهمد، و به مقاصدش پي ببرد، و يا كسي كه برايش ترجمه و تفسير كنند - خلاصه بر هر كسي كه مضامين آن به گوشش بخورد - حجت است.
لازم نيست كتاب يا نامه اي كه به سوي قومي ارسال مي شود، حتماً به زبان آن قوم باشد، بلكه شرط آن اين است كه:
1- مضامينش شامل آنان شود,
2- حجت خود را بر آن قوم اقامه نمايد.
رسول الله"ص" به مردم حبشه و مصر و روم و ايران نامه ها نوشت و حال آنك
***** صفحه 64 *****
زبان آنان غير از زبان قرآن بود. و همچنين عده اي از قبيل: سلمان فارسي، بلال حبشي و صهيب رومي به آن جناب ايمان آوردند و بسياري از يهود كه زبانشان عبري بود به آن حضرت گرويدند.
مستند: آيه 7 سوره صف " وَ مَنْ اَظلَمُ مِمَّن اِفـتَري عَليَ اللهِ الكَذِبَ وَ هُـوَ يُدعي اِليَ الاِسلامِ...!"
الميزان ج 38 ص 159
او به اسلام دعوت مي كند!
قرآن مجيد در آية فوق مي فرمايد:
" هيچ ظالم، ظالمتر از آن كس نيست كه بر خدا دروغ مي بندد و وقتي دعوت مي شود به اينكه دين اسلام را بپذيرد، در پاسخ دين اسلام را از خـــدا نفي مي كند، با اينكه دين اسلام جز اين كه بندگان تسليم خدا شوند، چيـــزي نمي گويد!
چنين ديني بدون شك دين خداست!
و خدا اين ستمكاران را و هيچ ستمكار ديگري را هدايت نمي كند! "
مراد به " اسلام" آن ديني است كه رسول گرامي اسلام"ص" بشر را به سويش دعوت مي فرمود. چون اساس دين تسليم شدن در برابر فراميني است كه در مورد عقايد و اعمال دارد و بدون ترديد مقتضاي ربوبيت و الوهيت خداي تعالي هم همين است كه بندگانش در برابر فرامينش تسليم مطلق باشند, پس در نتيجه، ديني كه اساسش اين تسليم است، بدون شك دين حق است, كه عقل بر هر انساني تديـــن بــدان را واجب مي داند!
دين خدا خاموش نمي شود!
كفار پنداشته اند كه نور خدا مانند نور شمع است كه با يك فوت خاموش گردد و همين كه آن را سِحر بخوانند نورش خاموش گشته و رابطه اش با خــــــــــدا قطع مي شود ولي در اين پندار خطا كردند، چون دين نور خداست كه به هيچ وجه خاموشي نمي پذيرد و نه تنها خاموش نمي شود بلكه خدا تماميت آن را اراده فرموده است، هرچند كه كافران كراهت داشته باشند, چون خدا به كارش اهتمام دارد!
حاصل آيات اين است كه كفار با اين سخنان خود كه باد دهان ايشان است، مي خواهند نور خدا را خاموش كنند ولكن خدا ايشان را به مقصدشان هدايت نمي كند، بلكه نور خود را تمام و دين خود را بر همة اديان غلبه مي بخشد!
***** صفحه 65 *****
اسلام دين غالب، و نور خدا در زمين
- " خدا آن كسي است كه رسول خود را به هدايت و دين حق فرستاد,
تا آن را بر همة اديان غلبه دهد، هرچند كه مشركين كراهت داشته باشند."
وقتي خداوند تعالي مي فرمايد: " دين الحق " عنايت لطيفي در آن به كار رفته كه هر يك از حق و باطل براي خود ديني دارند، كه مطابق اقتضاي خاص آنهاست و خداي تعالي از بين آن دو، دين حق را پسنديده است, براي اين كه خودش هم حق است و بدين جهت رسول خود را به ابلاغ دين حق گسيل داشته است !
در آيه از كلمة " اظهار دين " استفاده فرموده است كه به معني غلبه است. وقتي مي فرمايد كه دين اسلام را بر ساير اديان اظهار دارد، معنايش اين است كه آن را بر ساير اديان غلبه داد و منظور از همة اديان, همة روش هاي غير خدائي است كه در بين بشر سلوك مي شود.
معناي آيه اين است كه:
- " خدا نور خود را تمام مي كند،
براي اينكه خدا آن كسي است كه رسول خود را با نورش گسيل داشت،
نوري كه همان هدايت و دين حق است،
تا آن را بر همة اديان غلبه دهد! "
مستند: آيات مندرج در متن
الميزان ج 12 ص 184
معرفي رسالت رسول الله "ص" در قرآن
خداي سبحان در معرفي رسول گرامي اسلام به مردم در قرآن شريف مي فرمايد:
- " به سوي شما آمد رسولي مهربان، از جنس خود شما،
رسولي است كه ضرر شما بر او گران و ناگوار است،
و بر هدايت يافتن شما حريص است،
و نسبت به مؤمنين رئوف و مهربان است! " ( توبه 128)
در جاي ديگر مي فرمايد:
- " بعضي از منافقين كساني هستند كه رسول الله"ص" را مي آزارند،
و مي گويند: او هر حرفي را قبول مي كند!
بگو: اينگونه بودن او به صلاح شماست!
زيرا او ايمان مي آورد به خدا و پيامهايش را قبول مي كند،
و ايمان مي آورد به مؤمنين و گفتارشان را مي پذيرد،
***** صفحه 66 *****
و رحمتي است براي كساني كه از شما به وي ايمان آوردند! " ( توبه 61)
دربارة خُلق عظيم آن پيامبر گرامي مي فرمايد:
" وَ اِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ !
- بدرستي كه تو هر آينه متخلق به خُلقي عظيم هستي ! " (قلم4)
و آن چه را كه در ساير آيات در معرفي آن جناب فرموده بود در آية 107 سورة انبياء خلاصه كرده و فرموده: - " وَ ما اَرسلناكَ اِلاّ رَحمَةً لِلعالَمينَ !
- و من تو را نفرستادم مگر به منظور اينكه براي جهانيان رحمتي باشي ! "
مستند: آيه 128 سوره توبه " لَقَد جآءَ كُم رَسولٌ مِن اَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ماعَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم...!"
الميزان ج 18ص 362
تعريف روحيات و اخلاق رسول الله"ص" در قرآن
قرآن كريم، رسول و آورندة خود را چنين تعريف مي كند:
- " هان اي مردم !
پيغمبري از جنس خود شما، اي مردم، بيامده است،
كه از اوصافش:
يكي اين است كه از خسارت ديدن شما،
و از نابود شدنتان، ناراحت مي شود!
و ديگر اينكه:
او در خيرخواهي و نجات شما،
چه مؤمنان و چه غير مؤمن، حريص است!
سوم اينكه:
او نسبت به مؤمنين رئوف و رحيم است!
با اين كه اوصافش چنين است، آيا باز هم جا دارد كه از او سرپيچي كنيد؟
بلكه سزاوار است از او اطاعت كنيد!
چون او رسولي است كه قيام نكرده مگر به امر الله،
و اطاعت كردن از او اطاعت خداست!
جاي دارد كه به او نزديك شويد، با او انس گيريد!
چون او هم مثل شما بشر است،
***** صفحه 67 *****
پس به هرچه دعوت مي كند، بپذيريد!
و هر خيرخواهي كه نمود به كار گيريد ! "
ادامة اين آية شريفه دلالت مي كند كه رسول خدا "ص" اهتمام عجيبي نسبت به هدايت يافتن مردم داشته است. خداي رحمن او را دلداري مي دهد و مي فرمايد:
- " در آنچه كه همت گماشته اي بر خدا توكل كن! "
و در خود آيه نيز بيان كرده بود كه همة همت او، وحرص و ولعش هدايت يافتن مردم و رسيدنشان به سعادت است!
مستند: آيه1 تا 4 سوره رعد " المر تِلكَ آياتُ الكِتابِ وَالَّذي اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبــِّكَ الـْحَـقُّ...!"
الميزان ج 22ص 160
گواهي خدا به رسالت رسول الله"ص" در قرآن
اين آيات آغاز سورة مباركة رعد است. غرض سورة رعد بيان حقيقت قرآني است كه بر رسول خدا"ص" نازل شده است، و اين كه اين قرآن معجزه و آيت رسالت است، و اين كه كفار آن را آيت و معجزه نشمردند و به عنوان تعريض بر آن گفتند: " چرا آيتي از ناحية پروردگارش نازل نشد؟ " گفتارشان مردود است، و رسول خدا "ص" نبايد بدان اعتنا كند و ايشان هم سزاوار نيست كه چنين سخني بگويند!
دليل بر اين معنا آية آغازين سوره است كه در آن مي فرمايد:
- " آنچه از پروردگارت به تو نازل شده، حق است!
ولي بيشتر مردم باور نمي دارند ."
همچنين آية آخر سوره است كه مي فرمايد:
" و كساني كه كافر شدند مي گويند:
تو فرستادة خدا نيستي!
بگو : - خدا و آن كس كه علم كتاب نزد اوست،
براي گواهي ميان من و شما بس است ! "
آيات مباركه، رسول خدا"ص" را مخاطب قرار مي دهد به اينكه اين قرآن كه بر تو نازل شده، حق است، حقي كه مخلوط به باطل نيست، چه آنچه كه اين قرآن بدان دعوت مي كند توحيد است، كه آيات تكويني از قبيل به پاداشتن آسمانها و گستردن زمين و تسخير آفتاب و ماه و ساير عجايبي كه خدا در تدبير آسمانها و زمين و غرايبي كه در تقدير آنها به كار برده، همه بر آن دلالت دارند!
***** صفحه 68 *****
و نيز دليل ديگر بر حقيقت آن, اخبار و آثار گذشتگان است كه رسولان با بيّناتي به سويشان آمدند و ايشان كفر ورزيدند و تكذيب كردند و خدا هم ايشان را به گناهانشان بگرفت.
اين است آنچه كه اين كتاب مشتمل بر آن است و همين خود آيتي است كه بر رسالت تو دلالت مي كند!
اولاً، تعريض آنها به قرآن مردود است، زيرا كه خداوند تعالي مي فرمايد:
- " تو اي رسول خدا شأني به جز انذار مردم نداري!
و اين طور نيست كه هر وقت هر كاري بخواهي بكني، بتواني،
تا آنكه از تو معجزاتي دلبخواه بخواهند،
و به مثل اين كلمات بر تو تعريض كنند! "
ثانياً، هدايت و اضلال هم آنطور كه ايشان پنداشته اند, در وسع آيات و معجزات نيست، تا انتظار داشته باشند با آوردنت با معجزه اي كه اقتراح كرده اند, هدايت شوند و از ضلالت رهائي يابند؛ چه هدايت و ضلالت دست خداست و اوست كه بر اساس نظامي حكيمانه هركه را بخواهد هدايت و هر كه را بخواهد گمراه مي كند!
اما، اينكه گفتند: " تو فرستادة خدا نيستي! " در جوابشان همين يك دليل تو را كافي است كه خدا در كلام خود به رسالت تو شهادت داده است و معارف حقه اي كه در قرآن توست، شاهد آن است!
از جمله حقايق باهره و روشني كه درخصوص اين سوره آورده، حقيقتي است كه جملة " اَنزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً !" و " اَلا بِذِكرِ اللهِ تَطمَئِنُّ الْقُلوُبُ! " و " يَمحوُااللهُ ما َيشآءُ وَ يُثبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الْكِتابِ! " و " فَلِلّهِ المْكَرُ جمَيعاً !" متضمن آن است!
***** صفحه 69 *****
فصل دوم: حدود وظايف و رسالت پيامبرخاتم"ص"
مستند: آيه 2 سوره جمعه" هُوَالَّذي بَعَثَ في اْلاُمّيّينَ رَسولاً مِنهُم يَتلوُا عَلَيهِم آياتـِه وَ ُيزَكّيهِم َو يُـعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَاللْحِكمَةَ!"
الميزان ج38ص177
تزكيه، و تعليم كتاب و حكمت
قرآن مجيد در آيات آغازين سورة مباركه جمعه، قسمتي از وظايف رسالت رسول گرامي اسلام"ص" را چنين مشخص و تبيين فرموده است:
- " اوست خدائي كه در ميان عرب اُمّي پيغمبري بزرگوار از همان اُميّين بر انگيخت تا بر آنان تلاوت كند آيات خدا را، و آنها را تزكيه كند، و شريعت كتاب آسماني و حكمت الهي را بر آنان بياموزد، با آنكه پيش از اين همگي در ورطه جهالت و گمراهي غرق بودند! "
1- تزكيه:
تزكيه به معناي آن است كه ايشان را به نموّي صالح رشد دهد و اخلاق فاضله و اعمال صالحه را عادتشان سازد و در نتيجه انسانها در انسانيت خود به كمال برسند و حالشان در دنيا و آخرت استقامت يابد و سعيد زندگي كنند و سعيد بميرند!
2- تعليم كتاب:
تعليم كتاب به معناي بيان الفاظ و تفسير معاني مشكل و مشتبه آن است.
3- تعليم حكمت
تعليم حكمت به معناي بيان معارف حقيقي اي است كه قرآن مجيد متضمن آن است.
***** صفحه 70 *****
در آية شريفه مسئلة " تزكيه " را جلوتر از" تعليم كتاب و حكمت،" ذكر كرد، زيرا آيه در مقام توصيف تربيت رسول خدا "ص" بر مؤمنين امت است، و در مقام تربيت، تزكيه مقدم بر تعليم علوم حقه و معارف حقيقي است.
دو نكتة ديگر در اين آيات وجود دارد كه:
نكتة اولي نشان مي دهد: امت اُمّي قبل از بعثت پيامبر اسلام "ص" در ضلالتي آشكار بودند.
نكتة دوم اينكه مي فرمايد: خداي تعالي مبعوث كرد رسولش را در ميان "مردم اُمّي" و " مردمي ديگر، كه هنوز به آنان ملحق نشده اند - وَ آخَرينَ مِنهُم لمَاّ يَلحَقوُا ِبهِم ! " كه غرض از مردم ديگر را روايات اسلامي مردم ايران دانسته اند و در يك روايتي نقل شده كه شخصي پرسيد اين مردم بعدي كيستند؟ حضرت دست به شانة سلمان فارسي گذاشت و فرمود: " اگر ايمان در ثريا باشد مرداني از نـــــــژاد اين مرد آن را به دست مي آورند!"
خداي تعالي در ميان قومي اُمّي رسولي از خود آنان مبعوث كرد تا آيات او را بر آنان بخواند و با اعمال صالح و اخلاق پاك تزكيه شان كند و كتاب و حكمتشان بياموزد و به همين منظور كتاب خدا را و معارف دينش را به بهترين وجهي بر آنان و بر افرادي كه به آنان ملحق مي شوند و نسل هاي بعد از آنان تحميل كرد و زنهارشان داد از اين كه مثل يهود نباشند كه خداي تعالي تورات را بر آنان تحميل كرد ولي آنان آن را حمل نكردند و به معارف آن معتقد نشدند و به احكامش عمل نكردند و در نتيجه مانند الاغي شدند كه بارش كتاب باشد.
خداي تعالي عظمت اين موهبت را چنين مي رساند كه:
- " اين بعث، و اين كه رسول خدا"ص"، خدا را بخواند، و مردم را تزكيه كند، و كتاب و حكمت يادشان دهد، خود فضلي و عطائي است از خداي تعالي، كه به هركس كه مشيتش تعلق گرفت، مي دهد و مشيتش تعلق گرفت كه آن را به محمد بن عبدالله صَلَّ الله عليه و آله و سَلَّم بدهد!
- و خدا داراي فضلي عظيم است!