***** صفحه 81 *****
مستند: آية1تا 11 سورة اضحي " وَالضُّحي وَاللَّيلِ اِذا سَجي ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَماقَلي! "
الميزان ج40 ص279
رضاي رسول الله"ص" و شفاعت او
بعضي گفته اند چند روزي به رسول الله"ص" وحي نشد, به طوري كه مردم گفتند خدا با او وداع كرده است، در پاسخشان اين سوره نازل شد، و خداي تعالي بدين وسيله آن حضرت را شاد كرد:
- " سوگند به هنگام چاشت، كه نور خورشيد گسترده مي شود!
و به شب هنگام، كه سكونت و آرامش مي بخشد!
كه پروردگارت نور وحي را از تو قطع نمي كند!
و تو را با قطع وحي در تاريكي حيرت رها نمي كند!
بلكه آنچه براي آخرت ذخيره كرده بسي بالاتر از دنيائي است،
كه در آن مورد عنايت او واقع شده اي!
و پروردگارت به زودي عطائي به تو مي بخشد كه راضي شوي! "
آنگاه در آيات بعدي، خداي سبحان به بعضي از نعمت هاي بزرگي اشاره مي كند كه به رسول گرامي خود انعام كرده بود.
آري ! رسول خدا"ص" هنوز در شكم مادر بود كه پدرش از دنيا رفت، و دو ساله بود كه مادرش درگذشت، و هشت ساله بود كه كفيل و سرپرست و جدش عبدالمطلب از دنيا رفت، كه از آن به بعد در تحت تكفل عمويش ابوطالب قرار گرفت.
- " آيا نبود كه تو را يتيم يافت،
و جايگاهت داد؟
و آيا نبود كه راه به جائي نمي بردي،
و قدم به قدم هدايتت كرد؟
و تهي دستت يافت،
و پس بي نيازت كرد؟ "
اشاره اي به تهي دستي رسول الله"ص" دارد كه از مال دنيا چيزي نداشت، و خداي تعالي او را بعد از ازدواج با خديجه"سلام الله عليها" بي نياز كرد، و خديجه تمامي اموالش را با همة كثرت كه داشت به آن جناب بخشيد.
در پايان آيات به عنوان نتيجه گيري از عناياتي كه به رسول خــــدا"ص" شده، مي فرمايد:
- " تو طعم ذلتي را كه يتيم مي چشد،
چشيده اي،
تو ذلت و شكسته شدن دل او را،
***** صفحه 82 *****
احساس كرده اي،
پس هيچ يتيمي را خوار مشمار !
و مال او را هم خوار مدار و در آن تجاوز مكن!
تو تلخي گمراهي و احتياج به هدايت را،
و تلخي فقر و تهي دستي را درك كرده اي،
پس هيچ سائلي را كه از تو حاجت مي خواهد از خود مران !
و حاجتش اگر هدايت است و اگر معاش، برآورده ساز !
و تو طعم انعام خدا را بعد از فقر و تهي دستي چشيده اي،
و ارزش جود و كرم و رحمت خدا را مي داني،
پس نعمت او را سپاس گوي !
و همه جا نعمتش را يادآور شو !
و از مردم پنهان مدار ! "
در روايات اسلامي از ابن مسعود ( در درمنثور) روايت شده كه رسول خدا"ص" فرمود:
- ما اهل بيتي هستيم كه خداي تعالي براي ما آخرت را بر دنيا برگزيد، و ترجيح داد، و لذا فرمود:
وَلَسوفَ يُعطيكَ رَبُّكَ فَتَرضي !
در همان كتاب است كه از جابربن عبدالله روايت كرده اند كه گفت:
" روزي رسول خدا"ص" بر علي و فاطمه در آمد و ديد فاطمه مشغول دستاس كردن است، در حالي كه به جاي لباس جل شتر بر خود افكنده است، و همينكه چشمش به او افتاد، فرمود:
- يا فاطمه!
بشتاب و تلخي دنيا را بچش،
براي فردا و نعيم آخرتش!
و دنبال اين جريان بود كه آية " وَلَسوفَ يُعطيكَ رَبُّكَ فَتَرضي !" نازل شد."
در همان كتاب است كه از طريق حرب بن شريح روايت كرده اند كه گفت:
" من به ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين (امام باقر"ع") گفتم:
- به نظر شما اين شفاعتي كه اهل عراق بر سر زبانها دارند، حق است؟
فرمود:
- آري، به خدا سوگند! عمويم محمد بن حنفيه از علي بن ابيطالب"ع" نقل كرد كه رسول خدا"ص" فرمود:
- آن قدر از امتم شفاعت مي كنم كه خداي تعالي خطاب مي كند:
***** صفحه 83 *****
- اي محمد راضي شدي؟ عرضه مي دارم:
- بلي, پروردگارا، راضي شدم!
آنگاه ( امام) رو به من ( ابن شريح ) كرد و فرمود:
شما به اهل عراق مي گوئيد: از تمامي آيات قرآن آيه اي كه بيش از همه اميدبخش است آية زير است:
" يا عِبادي الَّذينَ اَسرَفوُا عَلي اَنفُسِهِم لا تَقنَطوُا مِن رَحمَةِ اللهِ اِنَّ اللهَ يَغفِرِالذِّنوُبَ جَميعاً!
- اي بندگانم كه بر نفس خود ستم روا داشتيد از رحمت الهي مأيوس نشويد، كه خدا همة گناهان را مي آمرزد! "
عرضه داشتم: - بلي، ما اينطور معتقديم! فرمود:
- لكن ما اهل بيت مي گوئيم از همة آيات در كتاب خدا اميدبخش تر آية اي است كه راجع به شفاعت است، آنجا كه مي فرمايد:
" پروردگارت به زودي عطائي مي كند كه راضي شوي !
وَلَسوفَ يُعطيكَ رَبُّكَ فَتَرضي !"
مستند:آيه 5 سوره احزاب " اِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلّوُنَ عَليَ النَّبي ...! "
الميزان ج1 ص236
صلوات خدا و ملائكه بررسول الله"ص"
" بي گمان، خدا و ملائكة او بر پيامبر درود مي فرستند، اي كساني كه ايمان آورده ايد بر او درود فرستيد و سلام كنيد، سلام كردني ! "
در روايات اسلامي از حضرت علي عليه السلام نقل شده كه در موردي در پاسخ سؤال يكي از اهل كتاب، كه از معجزات رسول خدا"ص" و احترام او نزد خدا، با اشاره به احترام و سجدة ملائكه بر آدم ابوالبشر، پرسيد، جواب داد:
سجدة ملائكه براي آدم اطاعت و عبادت آدم نبود، و ملائكه آدم را در مقابل خدا نپرستيدند، بلكه خداي تعالي آنان را بر اين كار واداشت، تا اعترافي باشد از ملائكه بر برتري آدم، و رحمتي باشد از خدا بر او.
ولي محمد "ص" را فضيلتي بالاتر از اين داد. خداي عزّ و جلّ با آن بزرگي و جبروتي كه دارد، و با تمامي ملائكه اش, بر محمد صلوات و درود فرستاد، و صلوات فرستادن مؤمنين بر او را عبادت خود خواند!
مستند: آية7 سورة حجرات " وَاعلَموُا اَنَّ فيكُم رَسوُلَ اللهِ ...! "
الميزان ج36 ص179
***** صفحه 84 *****
امتياز حضور رسول الله در بين امت
" بدانيد كه رسول الله در بين شماست، و بايد كه از او اطاعت كنيد! و اگر او شما را در بسياري از امور اطاعت كند، خود شما به تعب مي افتيد و هــــلاك مي شويد! "
مضمون آيه روشن كردن مؤمنين است به اينكه خداي سبحان ايشان را به جادة رشد انداخته است، و به همين جهت است كه ايمان را محبوبشان كرده و در دلهايشان زينت داده، و كفر و فسوق وعصيان را از نظرشان انداخته است.
پس بايد كه از اين معنا غفلت نكنند كه رسول الله"ص" را دارند، كسي را دارند كه مؤيد از ناحية خداست، كسي را دارند كه از ناحية پروردگارش بيّنه اي و چراغي دارد كه هرگز جز به راه رشد نمي برد، و به سوي گمراهي نمي كشاند، پس بايد او را اطاعت كنند, و اصرار نورزند كه آن جناب ايشان را در آراء و اهواء شان اطاعت كند، چون اگر او ايشان را در بسياري از امور اطاعت كند، هلاك مي شوند و به تعب مي افتند!
طرز بيان جمله مي رساند كه انحصار امتياز با رسول الله"ص" بودن چقدر والاست!
و مي فهماند اين شما تنهائيد كه چنين نعمتي در اختيار داريد، و نيز به لازمة اين انحصار هم اشاره كرده و مي فهماند، كه لازمة اينكه رسول الله"ص" تنها در اختيار شماست اين است كه شما هم به رشد او چنگ بزنيد و از گمراهي اجتناب بكنيد، و در امور به او مراجعه نمائيد و اطاعتش كنيد، و دنبال راهش برويد، نه اينكه دنبال هواهاي نفساني خود را بگيريد و توقع داشته باشيد كه آن جناب هم تابع هواهاي شما شود!
منظور از " فراموش نكنيد كه رسول الله"ص" تنها در بين شماست!" كنايه است از اينكه واجب است در امور خود به او مراجعه كنيد، و شما با ساير اقوامي كه از چنين نعمتي برخوردار نيستند، فرق داريد، بايد كه در هر پيش آمدي كه با آن مواجه مي شويد طبق نظرية آن جناب رفتار نمائيد، و هرچه دستور مي دهد اجرا كنيد، بدون اين كه كمترين دخالتي به هواي نفس خود بدهيد!
***** صفحه 85 *****
مستند: آية1 سورة قمر " اِقتَرَبَتِ الّساعَةُ وَانشَقَّ القَمَرُ...! "
الميزان ج37 ص109
شق القمر- معجزه رسول الله"ص"
" ساعت بسيار نزديك شد،
و قرص قمر دو نيم گشت،
ولي آنانكه كافرند هر آيتي ببينند روي برگردانند،
و گويند: سحري است مستمر!
پيامبر, و آنچه او آورده است را تكذيب كردند،
و هواهاي نفساني خود را پيروي نمودند،
اما بزودي هر امري در مستقر خود قرار خواهد گرفت...! "
اين آيات به معجزة شق القمر كه خداي تعالي به دست رسول خدا"ص" در مكه و قبل از هجرت و به دنبال پيشنهاد مشركين مكه جاري ساخت، اشاره مي كند.
روايات اين داستان هم بسيار است، و به طوري كه مي گويند همة اهل حديث ومفسرين بر قبول آن احاديث اتفاق دارند، جز چند تن از آنها، كه استدلال آنها دربارة شق القمر در قيامت، به دليل آية بعدي آن، بي پايه است!
در تفسير قمي آمده كه قريش از رسول الله "ص" خواستند تا معجزه اي برايشان بياورد. رسول الله "ص" دعا كرد و از خدا خواست قرص قمر را برايش دو نيم كند، و خداي تعالي اين كار را كرد, به طوري كه مشركين همه آن را ديدند، و دوباره آن دو قسمت به هم چسبيدند، با اين حال گفتند: سحري است مستمر !
اين روايت در درمنثور از قول ابن مسعود آمده و آنجا اضافه شده كه كفار گفته اند: اگر اين دو نيم شدن قرص ماه صحيح باشد بايد غير از ما كسان ديگر در خارج از مكه هم بايد آن را ديده باشند، و منتظر شدند تا مسافراني از راه رسيدند و اين امر را تأئيد كردند.
در همان كتاب از ابن عمر آمده كه وقتي قرص ماه دونيم شد، يك نيمة آن نزديك به اين كوه قرار گرفت و نيم ديگرش تا پشت كوه رفت.
و در همان كتاب از جبير بن مطعم روايت كرده كه گفت: نيمي بالاي اين كوه قرار گرفت و نيمي ديگر بر بالاي كوه ديگر ايستاد.
و از ابن عباس روايت شده كه اين جريان قبل از هجرت اتفاق افتاده است، به طوري كه ديگران گفته اند در اوايل شب چهاردهم ذي الحجه سال ششم بعثت يعني پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاده است.
اين واقعه اي است كه هم قرآن بر آن دلالت دارد و هم روايات متواتر، ولي بحث در مورد علمي بودن اين واقعه نشان مي دهد كه يك كرة آسماني تنها به وسيلة معجزه م
***** صفحه 86 *****
تواند دو نيم شود و دوباره به هم وصل شود.
اينكه يك كرة آسماني دو نيم شود چنين چيزي في نفسه ممكن است، و عقل دليلي بر محال بودن آن ندارد. از سوي ديگر معجزه هم امري است خارق العاده، و وقوع حوادث خارق العاده نيز ممكن است، و عقل دليلي بر محال بودن آن ندارد!
يكي از روشن ترين شواهد بر وقوع شق القمر قرآن كريم است، پس بايد آن را بپذيريم هرچند كه از ضروريات دين نباشد!
مستند: آية7 سورة حجرات " وَاعلَموُا اَنَّ فيكُم رَسوُلَ اللهِ ...! "
الميزان ج36 ص179
ولايت رسول الله "ص"
محتواي اين آيات پاره اي از آدابي است كه بندگان خدا بايد در مورد رسول الله "ص" رعايت كنند.
در اول آيه مي فرمايد:
- " اي كساني كه ايمان آورده ايد!
در جائيكه خدا و رسول او حكمي دارند, شما حكم نكنيد !
يعني حكمي نكنيد مگر به حكم خدا و رسول او،
و بايد كه همواره اين خصيصه در شما باشد،
كه پيرو و گوش به فرمان خدا و رسول باشيد! "
اتباع حكم رسول الله
از آن جائي كه هر فعل و تركي كه آدمي دارد بدون حكم نمي تواند باشد، و همچنين هر تصميم و اراده اي كه نسبت به فعل و يا تركي دارد، آن اراده نيز خالي از حكم نيست، در نتيجه مي توان گفت كه نه تنها در فعل و تركش بايد گوش به فرمان خدا باشد، بلكه در اراده و تصميمش هم بايد پيرو حكم خدا باشد، و نهي در آية شريفه ما را نهي مي كند از اينكه هم به سخني اقدام كنيم كه از خدا و رسول نشنيده ايم، و هم به فعلي يا تركي اقدام كنيم كه حكمش را از خدا و رسول نشنيده ايم، و هم نسبت به عملي اراده كنيم كه حكم آن اراده را از خدا و رسولش نشنيده ايم!
اين اتباعي كه در جملة " لا تـُقَدِّموُا بَينَ يـَدَي اللهَ وَ رَسوُلَهُ... !" بدان دعــــوت مي كند، همان داخل شدن در ولايت خدا و وقوف در موقف عبوديت و سير در آن مسير است، به طوري كه عبد در مرحلة تشريع، مشيت خود را تابع مشيت خدا كند، همان طور كه در مرحلة تكوين، مشيتش تابع مشيت خداست، و خداي تعالي در آن باره فرموده است:
***** صفحه 87 *****
- " شما نمي خواهيد, مگر بعد از آن كه خدا خواسته باشد! "
و " خدا سرپرست مؤمنان است! "
و " وَاللهُ وَلِيُّ الْمُتَّقينَ ! "
ادب كلام در حضور رسول الله"ص"
خداي تعالي به مؤمنين دستور مي دهد:
" اي كساني كه ايمان آورده ايد!
صداي خود را بلندتر از صداي رسول الله مكنيد! "
منظور از اينكه مي فرمايد صداي خود را بلندتر از صداي رسول الله "ص" مكنيد اين است كه وقتي با آن جناب صحبت مي كنيد، صدايتان بلندتر از صداي آن جناب نباشد، براي اينكه ( همانطور كه گفته اند) دو تا عيب در اين عمل هست:
يا اين است كه منظور شخصي كه صداي خود را بلند مي كند اين است كه توهيني به آن جناب كرده باشد، كه كفر است، و يا منظوري ندارد و تنها شخص بي ادبي است و رعايت مقام آن جناب را نمي كند، و اين خلاف دستور است, چون مسلمانان دستور دارند آن جناب را احترام و تعظيم نمايند.
مي فرمايد:
با آن جناب آن طور كه با يكديگر صحبت مي كنيد، داد و فرياد مكنيد! چون رعايت احترام و تعظيم آن جناب اقتضا دارد در هنگام خطاب گوينده صدايش كوتاه تر از صداي آن حضرت باشد، پس به طور كلي با صداي بلند صحبت كردن فاقد معناي تعظيم است، و با بزرگان به صداي بلند صحبت كردن نظير مردم عادي، خالي از اسائة ادب و وقاحت نيست!
حبط اعمال دراثرغفلت از رعايت احترام رسول الله"ص"
خداوند متعال نتايج بلند كردن صدا روي صداي رسول الله "ص" و عدم تعظيم او را چنين اعلام مي كند:
" اَن تــَحبَطَ اَعمالُكُمْ وَ اَنـتُمْ لاتــَشعُروُنَ ! "
يعني به صداي بلند سخن مگوئيد تا اعمال شما حبط نشود!
معناي آيه اين است كه - اگر گفتيم به روي آن جناب فرياد نزنيد و اينكه گفتيم به صداي بلند صحبت نكنيد, آن طور كه در بين خودتان صحبت مي كنيد, براي اين بود كه اعمالتان بدين وسيله و ندانسته باطل نشود, چون اين دو عمل باعث حبط و بطلان اعمال صالح است!
ظاهر آيه شريفه اين است كه بلند كردن صداي خود از صداي رسول الله"ص"
***** صفحه 88 *****
بلند سخن گفتن در حضور آن جناب، دو عمل گناه و موجب حبط عمل است. از اين مطلب استفاده مي شود كه غير از كفر گناهان ديگري نيز وجود دارد كه باعث حبط عمل مي شود!
كساني كه در صدر اسلام مرتكب اين عمل مي شدند، خود مؤمن بودند، و مؤمنين با تشخيص اينكه اين عمل زشت است، مرتكب آن مي شدند، و چون در خيلي از گناهان مسامحه مي كردند، خيال مي كردند كه خيلي مهم نيست، ولي نمي دانستند كه اين عمل باعث حبط و بطلان عبادات و اعمال صالحشان مي گردد، و اگر مي دانستند هرگز راضي به بطلان آن نمي شدند.
لذا خداي تعالي متوجه شان كرد به اينكه اين عمل چنين خطري دارد و شما نمي دانيد، و شما نمي دانيد كه اين عمل شما اثري هولناك و خطري عظيم دارد، و آن اين است كه اعمالتان را حبط مي كند، پس زنهار متوجه باشيد و هيچ يك از اين دو قسم حرف زدن را مرتكب نشويد، كه اعمالتان باطل مي شود و خودتان متوجه نيستيد!
مؤمنين قبل از نهي نمي دانستند كه اين عملشان چقدر زشت است، و زشتي اش به اين حد از عظمت است، و اما بعد از صدور بيان الهي فهميدند كه خطر احباط در اين عملشان وجود دارد.
وصف رعايت كنندگان احترام رسول الله "ص"
خداوند سبحان براي تشويق مؤمنين به رعايـــت احتــــرام رسول الله"ص" مي فرمايد:
" كساني كه صداي خود را نزد رسول الله پائين مي آورند،
كساني هستند كه خداوند دلهاي آنها را با تقوي تمرين داده،
و امتحان كرده است ! "
سياق آيه سياق وعدة جميلي است در برابر آهسته كردن صدا پيش رسول الله "ص". بعد از آنكه مؤمنين را توصيف مي كند به اينكه خداوند دلهايشان را براي تقوي تمرين داده است، و اين خود تأكيدي است براي مضمون آيه قبلي تا مؤمنين را تشويق كند به اينكه نهي در آيه را عمل كنند.
كساني كه چنين ادبي دارند تقوي خلق آنها شده، و خداوند دلهايشان را براي تقوي تمرين داده است، و پاداش اين حالت وعدة جميلي است كه فرمود: " لَهُم مَغفِرَةٌ وَ اَجرٌ عَظيم ! "
منع خطاب رسول الله"ص" از پشت حجره ها
- " كساني كه تو را از پشت حجره ها صدا مي كنند،
***** صفحه 89 *****
اغلبشان تعقل ندارند! "
از سياق آيه چنين بر مي آيد كه از واقعه اي خبر مي دهد كه واقع شده است، و اشخاص جفاكاري بوده اند كه آن جناب را از پشت ديوار حجره هايش صدا مي زدند، و در حقش رعايت ادب و احترام نمي كردند، و خداي تعالي در اين آيه مذمتشان مي كند و آنها را به ناداني و نداشتن عقل توصيف مي نمايد و به حيوانان و چارپايان تشبيه شان مي كند, سپس توصيه مي فرمايد:
- " اگر اين جفاكاران صبر كنند و تو را صدا نزنند،
تا خودت به ديدن آنها از خانه در آئي،
براي آنان بهتر است،
براي اينكه هم ادبي است نيكو،
و هم تعظيم و احترام مقام رسالت،
و رعايت اين ادب آنان را به مغفرت خدا و رحمت او نزديك مي كند،
چون او پروردگاري است غفور و رحيم ! "
يعني آنچه از اين افراد جفاكار صادر شد و آن جهالت و سوء ادبشان مورد عفو قرار گرفت چون از روي عقل مرتكب نشدند, بلكه ناشي از قصور فهمشان بود، و خدا هم غفور و رحيم است !
مستند: آيه28 سوره حديد " يا اَيُّهاَ الَّذينَ آمَنوُا اَتَّقوُا اللهَ وَ آمَنوُا بِرَسوُلِهِ يؤُتِكُم كِفلَينِ مِن رَحمَتِهِ وَ...! "
الميزان ج36 ص179
فرمان اطاعت تامّ از رسول الله "ص"
در اين آيه كساني را كه ايمان آورده اند امر مي كند به تقوي و به ايمان به رسول، با اينكه اين اشخاص دعوت ديني را پذيرفته اند، و قهراً به خدا و رسول ايمان آورده اند, پس همين امر مجدد به ايمان به رسول دليل بر اين است كه مراد به اين ايمان پيروي كامل و اطاعت تام و تمام است، چه اينكه امر و نهي رسول مربوط به حكمي از احكام شرع باشد، و چه اعمال ولايتي باشد كه آن جناب بر امور امت دارد.
قرآن مجيد در جاي ديگر مي فرمايد:
" نه ! به پروردگارت سوگند!
ايمان نخواهند آورد مگر وقتي كه تو را در مشاجراتي كه بين شان واقــــــع مي شود، حاكم بدانند،
و چون حكم كردي به هيچ وجه در دل ناراحت نشوند،
***** صفحه 90 *****
بلكه به طور كلي تسليم باشند! " ( نساء 65)
پس ايماني كه در آية مورد بحث بدان امر شده، ايماني بعد از ايمان، و مرتبه اي است از ايمان بالاتر از مرتبه اي كه قبلاً داشتند و تخلف از آثارش ممكن بود، مرتبه اي است كه به خاطر اين كه قوي است اثرش از آن تخلف نمي كند، و به همين مناسبت بود كه فرمود:
" اي كساني كه ايمان آورديد، به اين پايه از ايمان اكتفا نكنيد!
تقوي پيشه كنيد، و به رسول او ايمان بياوريد!
تا دوباره رحمت خود را به شما بدهد،
و برايتان نوري قرار دهد كه با آن زندگي كنيد،
و شما را بيامرزد، و خدا آمرزگار و رحيم است ! "
پس كسي كه داراي اين مرتبة بالاي از ايمان باشد، ثوابي روي ثواب دارد، همچنانكه ايماني روي ايمان دارد!
مستند: آية45سورة زخرف " وَسئـــَـل مَن اَرسَلنا مِن قَبلِكَ مِن رُسُلِنا ...! "
الميزان ج35 ص170
ارتباط رسول الله"ص" با ساير انبياء
روايات زيادي از ائمه اهل بيت عليهم السلام رسيده كه آية شريفه فوق به روشني دلالت دارد بر اين كه رسول خدا"ص" در همين دنيا كه بوده با عالم برزخ كه انبياء سابق در آن هستند, اتصال و ارتباط داشته است، همچنانكه تشريع سلام در آخر نماز مسلمانان به صورت بيان " السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته ! " به روشني دلالت دارد بر اين كه آن جناب بعد از رحلت هم با عالم دنيا ارتباط و اتصال دارد و سلام ما را مي شنود.
در آية فوق خداي سبحان خطاب به پيامبر اسلام "ص" مي فرمايد:
" از رسولاني كه قبل از تو فرستاده بوديم سؤال كن،
آيا غير از رحمان خداياني معين كرده بوديم كه مردم آنها را بپرستند!؟"
مستند: آيه 29 تا 44سوره طور" فَذَكِّر فَما اَنتَ بِــنِــعمَةِ رَبِّكَ بِــــكاهِنٍ وَلا مَجنوُن ...!
" الميزان ج37 ص35
رفع اتهام جنون و كهانت از رسول الله "ص"
در اين آيات قرآني خداوند سبحان رسول گرامي خود را دستور مي دهد دعوت خو