دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ - جلد 5

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرمود: «آيا با من بيعت نمى‏كنى؟».

پس دو پيرمردى كه با من بودند، بيعت كردند و من، خوددارى
كردم.

مردانى كه نزد او بودند و سجده، پيشانى آنها را ساييده بود، پيوسته
مى‏گفتند: بيعت كن! بيعت كن!

فرمود: «او را رها كنيد!».

گفتم: قوم من، مرا به عنوان خبررسان فرستاده‏اند و به زودى آنچه را
ديده‏ام، برايشان باز مى‏گويم. اگر بيعت كردند، من هم بيعت مى‏كنم و
اگر كناره گرفتند، من هم كناره مى‏گيرم.

به من فرمود: «به نظرت اگر قوم، تو را به عنوان خبر آورنده
فرستادند و تو باغ و آبشخورى يافتى و گفتى: اى قوم من! آب و علف،
اين‏جاست، و آنان [از همراهىِ تو [امتناع ورزيدند، آيا خود را نجات
نمى‏دهى؟».

آن گاه، انگشتى از انگشتان او را گرفتم و گفتم: با تو بيعت مى‏كنم كه
تو را پيروى كنم تا زمانى كه خدا را اطاعت مى‏كنى و هرگاه نافرمانى
خدا كردى، ديگر اطاعتى از تو بر عهده من نباشد.

فرمود: «باشد» و صدايش را كشيد.

پس دستم را بر دستش زدم [و بيعت كردم].

آن گاه، متوجه محمّد بن حاطب شد كه در گوشه جمعيت بود و
فرمود: «وقتى به سوى قوم خود رفتى، نامه و سخن مرا به آنان
برسان».

محمّد، نزد او آمد و در برابرش نشست و گفت: وقتى نزد قوم خود
بازگردم، خواهند گفت: نظر رئيس تو درباره عثمان چه بود؟

كسانى كه در اطراف على عليه السلام بودند، عثمان را دشنام دادند. ديدم
على عليه السلام از اين امر، ناراحت شد و عَرَق بر پيشانى‏اش نشست و فرمود:
«اى مردم! بس كنيد! از شما كه نمى‏پرسد».

[

/ 368