دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 5
لطفا منتظر باشید ...
بصره [كه در پى جمليان رفته بودند] مىفرستاد و آنان را
به بازگشت به اطاعت خويش و همراهى با جمعيت مسلمانانْ
فرامىخواند ؛ ولى از آنان پاسخى دريافت نكرد. 1 2194.الجمل: وقتى اميرمؤمنان از ذو قار حركت كرد، صعصعة
بن صوحان را با نامهاى نزد طلحه، زبير و عايشه فرستاد [و در آن]،
حرمت اسلام را برايشان بزرگ شمرد و آنان را از عاقبت كارهايى كه
مىكنند، ترساند و زشتى كارهايى را كه مرتكب شدند (كارهايى مثل:
كشتن مسلمانان و آنچه با صحابى پيامبر صلي الله عليه و آله ، عثمان بن حنيف انجام
داده بودند و كشتن مسلمانان با شكنجه) به آنان گوشزد كرد، آنان را
موعظه نمود و به اطاعت، فرا خواند.صعصعه مىگويد: بر آنان وارد شدم. نخست، نزد طلحه رفتم. نامه
را به وى دادم و پيام را رساندم كه او گفت: اينك؟! حال كه جنگ، پسر
ابو طالب را در تنگنا قرار داد، با ما نرمى مىكند؟!سپس نزد زبير آمدم و او را نرمخوتر از طلحه يافتم. سپس نزد
عايشه رفتم. او را در رسيدن به شر، از همه شتابندهتر يافتم. آنگاه
عايشه گفت: آرى، براى خونخواهى عثمانْ قيام كردهام و به خدا سوگند
كه به يقين و به طور حتم، چنين خواهم كرد!به سوى اميرمؤمنان بازگشتم و پيش از ورود به بصره، او را ملاقات
كردم. فرمود: «چه خبر، اى صعصعه؟».گفتم: اى امير مؤمنان! گروهى را ديدم كه جز پيكار با تو، چيزى
نمىخواهند.فرمود: «خداوند، يارى رسان است».آن گاه عبد اللّه بن عباس را خواست و فرمود: «نزد آنان برو و آنان را
راهنمايى كن و پيمانى را كه بر عهده دارند، به آنان يادآورى كن». 2