ديگر بكُشد.ديدگاه بيشتر مردمان، آن است كه عمل كردن بر طبق نظر و گمان غالب،
جايز است؛ ولى چون ديدگاه امام على عليه السلام چنان بود كه گفتيم و
معاويه از نظر او فاسق بود و مقدمه يقينى ديگرى نيز نزد او سبقت
داشت و آن اين كه به كار گرفتن فاسق، جايز نيست و او كسى نبود
كه استحكام پايه حكومت را با مخالفت ورزيدن با شريعت بنا نهد،
پس مىبايد آشكارا معاويه را كنار مىگذارْد، گرچه اين امر به جنگ
بينجامد. 1
3 / 2
كنار نهادن سياست سازش
2367.مروْج الذهب ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پنج شب پس ازكشته شدن عثمان، از مكّه [به مدينه] بازگشتم و نزد على عليه السلام رفتم تا
او را ببينم. گفته شد كه مغيرة بن شعبه نزد اوست. چند لحظهاى
پشت در نشستم تا مغيره بيرون آمد. بر من سلام كرد و گفت: كِى
آمدى؟گفتم: «چند لحظه قبل»، و نزد على عليه السلام رفتم. بر او سلام كردم... گفتم: به
من بگو كه مغيره، چه كار داشت و چرا در خلوت با تو صحبت
كرد؟فرمود: «دو روز پس از كشته شدن عثمان، نزد من آمد و گفت: با تو
صحبتى خصوصى دارم و من پذيرفتم. آنگاه گفت: به درستى كه
خيرخواهى، كمارزش شده است و تو باقىمانده مردمان [بزرگ و
صحابى] هستى ومن، خيرخواه توام. من از باب مشورت به تو
مىگويم كارگزاران عثمان را در اين سال [كه سال نخست حكومت
توست [بركنار مكن. براى آنان بنويس كه برسرِ كارشان باقىاند و
هر گاه با
شرح نهج البلاغة: 10/246.