شبانه -2
ميان خورشيد
هاي هميشهزيبائي تولنگري ست -خورشيدي کهاز سپيده دم
همه ستارگانبي نيازم مي
کند نگاهت
شکست ستمگري
ست -نگاهي که
عرياني روح مرااز مهرجامه ئي کردبدان سان که
کنونمشب بي روزن
هرگزچنان نمايدکه کنايتي
طنز آلود بوده است و چشمانت با
من گفتندکه فردا
روز ديگري ست
-آنک چشماني که
خمير مايه مهر است!وينک مهر تو:نبرد افزاريتا با تقدير
خويش پنجه در پنجه کنم ***آفتاب را در
فراسوهاي افق پنداشته بودم به جز عزيمت
نابهنگامم گزيري نبودچنين انگاشته
بودم آيدا فسخ
عزيمت جاودانه بود ***ميان آفتاب
هاي هميشهزيبائي تولنگري ست -نگاهت شکست
ستمگري ست -و چشمانت با
من گفتندکه فردا
روز ديگري ست