اسرار نماز
به قلم مبارك عالم ربانى، صاحب كرامات مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى (قدس سره الشريف)مختصرى از زندگانى حاج شيخ
بسمه تعالىعالم ربانى مرحوم حاج شيخ حسنلى اصفهانى قدس سره الشريفه فرزند على اكبر بن رجبعلى مقدادى اصفهانى (رحمه الله) در شب دوشنبه و يا جمعه 15 ذى القعده الحرام 1279 هق درمحله معروف به جهانباره اصفهان ديده به جهان مىگشايد وى از بدو تولد تا سنين حدودا (يازده سالگى) تحت عنايات و توجهات خاص استاد حاج محمد صادق تخته فولادى قرار مىگيرد تا اينكه در سن يازده سالگى، حاجى از دار فانى به دار باقى ارتحال مىكنند و حاج شيخ از آن پس شبها مشغول عبادت و رياضت و روزها مشغول تحصيل علوم مختلف، مخصوصا علوم دينى در اصفهان مىشوند، و سپس براى تكميل معارف به نجف اشرف، كنار مرقد مطهر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مشرف مىشوند و در محضر علماى آن زمان، مخصوصا مرحوم حاج سيد مرتضى كشميرى (رحمه الله) به تحصيل و تكميل علوم و تزكيه نفس مىپردازند و پس از بهره گيرى علوم ظاهرى و باطنى به اصفهان مراجعت مىكنند حاج شيخ در طول سالهاى 1303 تا 1329 هق چندين مسافرت به مشهد مقدس و نجف اشرف و مدينه منوره و مكه معظم مىكنند ولى از 1329 تا 1361 هق كه پايان عمر شريف آن بزرگوار بود در مشهد مقدس رحل اقامت مىافكند و روزها مشغول تدريس و شبها مشغول عبادت و رياضت مىشوند تا سرانجام صبح روز يكشنبه 17 شعبان 1361 هق روح مباركش به عالم قدس و بقا، ارتحال مىنمايند و جنازه آن مرد بزرگ باشكوه تمام توسط اهالى مشهد كه همه شهر آن روز تعطيل مىشود، تشييع و در ايوان عباسى صحن مطهر امام رضا (عليه السلام) كه هم اكنون زيارتگاه علاقه مندانش است، دفن مىگردند آثار و بركات آن وجود مبارك و كراماتى كه از آن مرد خدا به ظهور رسيده، در اين مجمل نگنجد.
گر تو خواهى سر آن جان جهان
رو نشان از بى نشانها را بخوان
رو نشان از بى نشانها را بخوان
رو نشان از بى نشانها را بخوان
هرآنكس غافل از حق يك زمان است
اگر آن غافلى پيوسته بودى
در اسلام بر وى بسته بودى
در آن دم كافر است، اما نهان است
در اسلام بر وى بسته بودى
در اسلام بر وى بسته بودى
سفر آدمى به سوى خدا
اى عزيز! آدمى را سفرى بى نهايت و منزلهائى پرخوف و خطر و بى غايت، در پيش است و بيشتر مردم از اين راه بى پايان و تحصيل اسباب نجات از مهالك آن غافلند.
خانه پر گندم و يك جو نفرستاده به گور
غم مرگت چو غم برگ زمستانى نيست
غم مرگت چو غم برگ زمستانى نيست
غم مرگت چو غم برگ زمستانى نيست
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
كاى نور چشم من، بجز از كشته ندروى
كاى نور چشم من، بجز از كشته ندروى
كاى نور چشم من، بجز از كشته ندروى
از رباط تن چون گذشتى، دگر معموره نيست
گرچه كرسى سرفرازى بايدت
فى المثل گر صد جهان است آن تو
گر در اين ره بنده يا آزاده اى
مىبينى آنچه نفرستاده اى
زاد راهى برنمى گيرى از اين منزل چرا؟
ترك ملك و بى نيازى بايدت
آنچه بفرستى تو، آن است آن تو
مىبينى آنچه نفرستاده اى
مىبينى آنچه نفرستاده اى
نماز ستون دين
دين را به چادرى كه در آن منزل مىكنند و نماز را به تيرك وسط چادر، تشبيه كرده اند كه اگر تيرك باشد، چادر برپا است اگر چه بعضى از بندهاى چادر گسسته باشد و اگر تيرك خوابيد و افتاد، چادر نيز خواهد خوابيد، اگر چه ريسمانهايش در نهايت استحكام باشد، و ديگر نمى توان از آن منتفع شد.قيام به اداى حقوق نماز، جز از ارباب قلوب متصور نشود، زيرا كه حقيقت و روح و قلب نماز، راز و نياز با حضرت احديت و مناجات با رب الارباب و حضرت صمديت است و ركوع و سجود و تشهد و تكبير و تسليم و اذكار، صورت ظاهرى نماز است و به همين سبب است كه فرمودند: از نماز آن مقدارش مقبول واقع مىشود كه نمازگزار در حين انجام و تكلم به آن قلبش متوجه معانى آن باشد.محمد بن مكى بغدادى در كتاب تبصرة العارفين از ائمه هداى سلام الله عليهم روايت كرده است كه: ان الاعمال الجسدانية اذا لم يعرف معناها، لا يقع لها فى الاخرة اجر اعمال بدنى: مانند نماز و دعا، اگر معنى آن را نفهمد در آخرت، اجرى براى عامل آنها نخواهد بود و در حقيقت، نمازى كه زبان به آن متكلم بوده است و قلب به جاى ديگرى توجه داشته است، نماز نيست.
آن نماز او نيز زد نيم جو
زانكه با اغيار دارد دل گرو
زانكه با اغيار دارد دل گرو
زانكه با اغيار دارد دل گرو
اهميت و اسرار نماز
بارى اى عزيز! اسرار نماز آنگاه حاصل شود كه شش چيز حاصل باشد:اول: حضور دل، يعنى: دل را به هنگام نماز، به هيچ چيز جز پروردگار جلت عظمته تعلق نباشد.دوم: فهم كردن معانى قرائت و ذكر و تسبيح نماز، به طورى كه دل در فهم آن الفاظ، مطابق زبان باشد.سوم: تعظيم، يعنى، در آن حالت، عظمت معبود و جلال و جبروتش در خاطر نمازگزار باشد.چهارم: هيبت، يعنى: از غايت عظمت پروردگار، خوف بر دلش هجوم آرد كه مبادا در اين عبادت تقصيرى باشد.پنجم: اميد كه مقام كرم وجود خداوند اكرم الاكرمين بر او معلوم باشد، كه از نهايت مرحمت، او را محروم و بى نصيب نخواهد فرمود و گناهانش را خواهد بخشيد.ششم: شرم، يعنى: خود و عبادت خود را كوچكتر از آن بداند كه شايسته درگاه باشد وعبادت خود را در نهايت شرمسارى و بندگى را با سرافكندگى، به انجام رساند.همچنانكه براى انجام هر كارى، اسباب و لوازم خوب و مناسب، سبب پيشرفت آن و به نتيجه مطلوب رسيدن است، در اين مقام نيز بايد ادعيه و اخبارى كه در نماز وارد است مد نظر آورد كه يكى از آنها حديثى است كه درباره نماز اول وقت است.در روايت آمده است كه اختبروا شيعتى بخصلتين، فان كانتا فيهم فهم شيعتى حقا؛ محافظتهم لاوقات الصلوة و مواساتهم فى المال مع اخوانهم المؤمنين، وان لم يكونا فيهم، فاعزب ثم اعزب ثم اعزب با دو خصلت زير، شيعيان مرا باز شناسيد. اگر اين دو خصلت در ايشان بودت شيعه واقعى هستند يكى از آن دو، رعايت اوقات نماز است به اين معنى كه: نماز را در اول وقت آن، بجاى آورند. ديگر آنكه در ثروت و مال خود، با برادران ايمانى به مواسات رفتار نمايند ليكن اگر از اين دو خصلت، عارى و بى بهره باشند، از آنان، سخت برحذر باش واز ايشان دورى گزين، دورى گزين و دروى گزين.و در حديث ديگر آمده است كه: ان الصلوة اذا ارتفعت فى وقتها، رجعت اليب صاحبها و هى بيضاء مشرقة و تقول: حفظتنى حفظك الله، و اذا ارتفعت فى غير وقتها و بغير حدودها، رجعت الى صاحبها و هى سودآء مظلمة تقول: ضيعتنى ضيعك اللهنماز، چون در وقت آن گزارده شود، سپيد و درخشان نزد، صاحب خود باز مىگردد و مىگويد: همان طور كه مرا رعايت كردى، خداوند تو را مورد رعايت و حفظ خويش قرار دهد. ليكن اگر نماز، در غير وقت آن گزارده شود و رعايت حدود آن نشود، سياه و ظلمانى نزد صاحب خود مىآيد و مىگويد: همان گونه كه مرا ضايع ساختى خدايت ضايع و تباه سازد. حال ببين اين نمازى كه ما، چشم شفاعت به آن داريم چگونه به ما نفرين مىكند ويل لمن كان شفعائه خصمائه واى به حال كسى كه شفيعان او، دشمنانش باشند.در هر حال، بايد كه توفيق و تا توفيق و مرحمد ذات احديت كرد كه اوست ولى توفيق و تا توفيق و مرحمت ذات احديت نباشد هيچ كس را شايستگى انجام عبادتى، حاصل نخواهد گرديد.اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند: دوازده آيه از تورات را برگزيده و آن را از عبرى به عربى ترجمه كرده و روزى سه نوبت در آن ها تاءمل مىكنم يكى از آن دوازده آيه اين است: يابن ادم ان قمت بين يدى، فقم كما يقوم العبد الذليل بين يدى ملك جليل و كن كانك ترانى فان لم ترانى فانى اراك اى فرزند آدم، چنان در برابر من به نماز و نياز پرداز كه بنده اى بى مقدار در برابر پادشاهى عظيم الشاءن به پاى مىايستد به هنگام نماز چنان باش كه مرا در برابر خود مىبينى اگر تو مرا نتوانى ديد، من تو را مىبينم و به كار و رفتار تو، واقف و آگاهم.به عنوان مثال، وقتى جماعتى در محضر سلطان حضور مىيابد، آنهايى كه چشم دارند وقتى سلطان مىآيد او را مشاهده مىكنند و به لوازم ادب رفتار مىكنند و آنهايى كه نابينا هستند و سلطان را نمى بينند وقتى به آنها گفته مىشود كه سلطان آمده است، اگر چه سلطان را نمى بينند اما مؤدب و با خضوع مىايستند.از پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) منقول است كه: چون بنده به نماز ايستد و به چيزى جز معبود جل جلاله توجه كند، خداوند فرمايد: بنده من به چه مىانديشى، مگر از من مهربانتر و بزرگوارتر سراغ دارى و اگر بار ديگر توجه خود به جايى معطوف دارد، فرمايد: بنده من آن كيست كه از من بهتر يافته و به او توجه كرده اى و چون بار سوم، به غير خداوند متعال توجه كند، حق تعالى او را از رحمت خود، دور و مهجور سازد و آن نماز، به فضاحت تمام به او گويد: فضحك الله فى الملاء الاعلى، كما فضحتنى على رؤوس الاشهاد خداوند تو را در برابر فرشتگان عالم بالا، رسوا و مفتضح سازد، همان گونه كه مرا نزد همگان، رسوا و مفتضح نمودى.اى عزيز! اين نماز نهايت ارتفاع سير هر سالك و رهرو است كه بلاواسطه با خداوند خطاب مىكند و جمله مباركه اياك نعبد و اياك نستعين را در هر نماز تكرار مىكند. اينك ملتفت باش كه در اين مقام غافل نباشى و حواس و انديشه خويش را، تنها به سوى او دارى.در حديث است كه حضرت امام جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام) وقتى در نماز به آيه شريفه بالا رسيد، آنقدر مكرر فرمود كه از خود بى خود شد و بر زمين افتاد و چون به حالت عادى باز آمد از خود بى خود شد و بر زمين افتاد و چون به حالت عادى باز آمد، سبب آن وضع را پرسيدند فرمود: لازال اكررها حتى سمعت من قائلها آنقدر آن آيه را تكرار كردم تا آن را از گوينده حقيقى آن، باز شنيدم و ذوق اين سماع و لذت اين استماع، مرا از هوش بر دو بى خود از خويشتنم ساخت.مولانا جلال الدين رومى فرمايد:
چون پرى غالب شود بر آدمى
گم شود از مرد، وصف مردمى
گم شود از مرد، وصف مردمى
گم شود از مرد، وصف مردمى
چون پرى را اين دم و قانون بود
پس خداوند پرى و آدمى
از پرى، كى باشدش آخر كمى
كردگار آن پرى را چون بود
از پرى، كى باشدش آخر كمى
از پرى، كى باشدش آخر كمى
از خدا نعمت جنت طلبد زاهد و ما
هركسى را به تو گر هست به نوعى طلبى
ما به هر نوع كه هست، از تو، تو را مىطلبيم
به خدا، گر ز خدا غير خدامى طلبيم
ما به هر نوع كه هست، از تو، تو را مىطلبيم
ما به هر نوع كه هست، از تو، تو را مىطلبيم
مرا غرض ز نماز آن بود كه يك ساعت
وگرنه اين چه نمازى بود كه من بى تو
نشسته روى به محراب و دل به بازارم
غم فراق تو را با تو زار بگزارم
نشسته روى به محراب و دل به بازارم
نشسته روى به محراب و دل به بازارم
اين پيشنمازيم، نه از روى رياست
اين يك خوشم آمده كه در وقت نماز
پشتم به خلايق است و رويم به خداست
حق مىداند كه از ريا مستثنى است
پشتم به خلايق است و رويم به خداست
پشتم به خلايق است و رويم به خداست
اسرار سوره حمد
اى عزيز! تفكر كن، در اينكه چرا، حضرت حق در سوره حمد بعد از لفظ الحمد چهار اسم از اسماء خود را ذكر نموده است الله، رب، رحمن، رحيم و مالك چرا تعداد بيشتر يا كمترى از اسماء را ذكر نفرموده است علت آن است كه: وقتى حمد و تعريف، صرفا بخاطر وجود صفات كمالى در محمود است و بس. مثل تعريف حاتم به سبب صفت جود او و رستم به لحاظ صفت شجاعتش و افلاطون و لقمان به سبب حكمتشان. در اين صورت وقتى محمود، حق است با اسم الله از او ياد مىشود كه دارا و مستجع تمام صفات كمال است دوم آنكه اگر سابقه نعمتى و احسانى باشد از محمود با اسم رب ياد مىشود و حق متعال مربى تمام موجودات و عوالم است سوم آن كه اگر محمود، شخص كريمى باشد و هنوز از او فيضى نرسيده و حامد، طمع بر فيض او بسته است به هنگام تعريف لفظ، رحمن و رحيم را به كار مىبرد و بالاخره چهارم، وقتى است كه محمد شخص قاهرى است و حامد از قهاريت او مىترسد، لذا با اسم مالك او را حمد مىكند و ما آنچه استقراء كرديم، حمدى كه براى چيز ديگرى باشد در عالم، وجود ندارد. و نيافتيم كه كسى، ديگرى را به غير اين چهار اسم، حمد كرده باشد پس در اين صورت بهتر آن است كه الف و لام الحمد را الف و لام استغراق بدانيم يعنى: تمام اقسام حمد، مختص به خداوند است بنابراين نمازگزار بايد به قلب خود خطور دهد كه: ايتها الموصوف بهذه الصفات التى وصفت نفسك بها، اياك نعبد و اياك نستعين اى وصف شده به صفاتى كه خود خويشتن را به آن وصف نمودى، تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجويم.اى عزيز! بدان كه چنين روايت شده است كه خداوند مىفرمايد: من و بنده ام، در اين سوره، شركت داريم يعنى: چهار آيه اول بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين الرحمن الرحيم مالك يوم الدين مختص به خداوند است و آيه اياك نعبد و اياك نستعين بين بنده و خدا مشترك است و دو آيه بعد صراط الذين انعمت عليهم غيرالمعضوب عليهم و لاالضالين، مختص به بنده است.درباره اهدنا الصراط المستقيم، ما را به راه راست، هدايت فرما در كتاب مانى الاخبار، از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه فرمودند:اهدنا الصراط المستقيم. قال: هو اميرالمؤمنين، و الدليل على ذلك قوله عزوجل: و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم و هو امير المؤمنينمقصود از صراط مستقيم اميرالمومنين على (عليه السلام) است و دليل بر آن سخن، خداوند عزوجل است كه مىفرمايد: و بدون ترديد او در ام الكتاب نزد ماعلى حكيم است و او اميرالمؤمنين است.از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در تفسير اهدنا الصراط المستقيم نقل شده است كه فرمود: خداوندا توفيقى را كه به ما عطا فرموده اى تا به وسيله آن تو را در گذشته اطاعت نمائيم. آن را در باقيمانده عمر ما نيز، برقرار و مداوم فرما.و طريق و راه، بر دو قسم است: يك راه در دنيا و يك راه در آخرت اما راه راست در دنيا، آن است كه كوتاه باشد از غلو، يعنى: محبت به غلو نرسيده، همچون على اللهيان و بالاتر باشد از تقصير يعنى: طريق سنيان كه ديگر را بر على (عليه السلام) مقدم داشته اند و اما طريق در آخرت، طريقه و راه على (عليه السلام) است كه راه مستقيم مؤمنين است بسوى بهشت.از حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) روايت شده است كه فرمودند: بگوئيد خدايا ما را هدايت كن به راه آن كسانى كه نعمت توفيق داشتن دين و اطاعت و بندگى تو را يافتند. آنان كسانى هستند كه خداوند در حق آنها مىفرمايد: كسانى كه خدا و پيغمبر را اطاعت نمايند با اشخاصى هستند كه خدا و پيغمبر را اطاعت نمايند اشخاصى هستند كه خداوند نعمت خود را بر آنها ارزانى داشته است و آنان پيغمبران و صديقين و شهداء و صالحين مىباشند يعنى: خداوند آنها را در بهشت با يكديگر قرار مىدهد، و پيغمبران و صديقين و شهداء، دوستان و رفقاى خوبى هستند.از حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) روايت شده است كه فرمودند: مراد از اين نعمت در آيه شريفه صراط الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين ثروت و صحت بدن نيست، اگر چه مال و صحت بدن نيز از نعمتهاى خدا است زيرا اين نعمت را خداوند به كفار و فساق هم ميدهد. بلكه شما ماءمور شده ايد دعا كنيد كه خداوند شما را به راه راست هدايت كند يعنى: راه كسانى كه خداوند نعمت ايمان و تصديق پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) و نعمت ولايت و دوستى محمد و آل محمد (صلّى الله عليه وآله) كه طيب و پاكيزه هستند و اصحاب خاص ائمه (عليهم السلام) كه برگزيده هستند و به وسيله تقيه كه خود نعمتى است، دين خود را حفظ نمودند، به آن ها عطا فرموده است.اى عزيز! بدان كه بر وفق حديث المصلى يناجى ربه، نمازگزار با پروردگارش مناجات مىنمايد مناجات از باب مفاعله است و بايد از سوى طرفين باشد تا مناجات محقق شود يعنى: خداوند بايد توفيق دهد تا بنده بتواند با اونحوى كند.
هيچكسى به خويشتن، ره نبرد به سوى او
بلكه به پاى او رود هر كه رود به كوى او
بلكه به پاى او رود هر كه رود به كوى او
بلكه به پاى او رود هر كه رود به كوى او
ديده اى وام كنم از تو، به رويت نگرم
زانكه شايسته ديدار تو نبود نظرم
زانكه شايسته ديدار تو نبود نظرم
زانكه شايسته ديدار تو نبود نظرم
توفيق ندادند بزرگان همه كس را
تا يار كه خواهد و ميلش به كه باشد
تا يار كه خواهد و ميلش به كه باشد
تا يار كه خواهد و ميلش به كه باشد
اين همه گفتيم ليك اندر بسيج
بى عنايات حق و خاصان حق
گر ملك باشد، سياهستش ورق
بى عنايات خدا، هيچيم، هيچ
گر ملك باشد، سياهستش ورق
گر ملك باشد، سياهستش ورق
اياك نعبد بر زبان، دل در خيال اين و آن
كفر است اگر گويى يكى، شرك است اگر گوئى دوتا
كفر است اگر گويى يكى، شرك است اگر گوئى دوتا
كفر است اگر گويى يكى، شرك است اگر گوئى دوتا
كار پاكان را قياس از خود مگير
گرچه باشد در نوشتن شير، شير
گرچه باشد در نوشتن شير، شير
گرچه باشد در نوشتن شير، شير
رگ رگ است، اين آب شيرين، آب شور
مه فشاند نور و سگ عوعو كند
هركسى بر طينت خود رو كند
در خلايق مىرود تا نفخ صور
هركسى بر طينت خود رو كند
هركسى بر طينت خود رو كند
چشمه آب حيات
اى عزيز! بدان كه چشمه آب حيات همين چشمه عبادت است كه اگر كسى از اين چشمه، آبى نخورد، مرده ابد است.
على نفسها فليبك من ضاع عمره
و ليس له فيها نصيب ولاسهم
و ليس له فيها نصيب ولاسهم
و ليس له فيها نصيب ولاسهم
تا قمار عشق با او باختم
جز در او من درى نشناختم
جز در او من درى نشناختم
جز در او من درى نشناختم
درى است در اين بحر، بجوئيد كه هست
رفتند روندگان و گفتند نبود
رفتيم و نديديم، بجوئيد كه هست
و ندر طلبش، جمله بپوشاند، كه هست
رفتيم و نديديم، بجوئيد كه هست
رفتيم و نديديم، بجوئيد كه هست
اعتقاد اهل سنت
بدان كه اهل سنت دو دسته اند: يك دسته جبرى اند كه مىگويند: خداوند همه امور را مقدر كرده است و آنچه كه از ما به ظهور مىرسد، به اختيار نيست؛ بلكه مجبوريم كه چنين كنيم و دسته ديگر مىگويند: خدا ما را خلق كرد و امور منا را به خود ما وگذاشته و او را هيچ مدخليتى در كار ما نيست. آيه شريفه اياك نعبد و اياك نستعين عقيده هر دو طايفه را رد مىفرمايد آنكه مىگويد: ما مجبوريم و فعل ما فعل خدا است. اياك نعبد او را رد مىكند زيرا حاكى از آن است كه ما نيز فعلى داريم و آن كه مىگويد: ما خدا را به خود واگذاشته است، اياك نستعين او را رد مىكند و چون سفرى را كه در پيش داريم، اگر در راه باشيم، به مقصد مىرسيم و وقتى به منزل رسيديم، همه چيز براى ما مهيا است و اگر خداى ناكرده گمراه شديم، عاقبت در تيه ضلالت هلاك خواهيم شد اين است كه از خداوند سؤال ميكنيم: اهدناالصراط المستقيم ما را به راه راست كه راه اولياء است و از آنها تعبير به انعمت عليهم شده است، هدايت فرما و اين راهى استكه يك دسته به طرف راست رفتند و از آن خارج شدند و دسته ديگر به طرف چپ رفتند و هر دو دسته دچار افراط و تفريط شدند كه خداوند از افراط كاران به ضالين و از تفريط كنندگان به مغضوب عليهم تعبير فرمود.دو دسته از علماء دو نوع تعبير براى ضالين و مغضوب عليهم نموده اند. يك دسته گفته اند: مقصود از ضالين قوم نصارى و مراد از مغضوب عليهم قوم يهود مىباشد زيرا نصارى راه را نشناخته و گم شدند اما يهود راه را دانستند و به هواى نفس از آن عدول كردند دسته ديگر گفتند: اهل افراط، على اللهيان هستند و اهل تفريط ناصبى ها هستند و اهل صراط مستقيم، شيعيان اثنى عشرى مىباشند.نظريه حاج شيخ درباره صراط مستقيم
اما به نظر حقير، همين اهل شريعت مقدسه، يعنى: شيعيان اثنى عشرى سه دسته اند يك دسته براى تحصيل دنيا، عمل مىكنند، و غرضشان از نماز و روزه و خمس و حج، تحصيل دنيا است و مىخواهند خود را نزد مردم مقدس جلوه مىدهند و از اين راه بهره اى ببرند اينان همان مغضوب عليهم هستند دسته ديگر اهل آخرتند آنان دنيا را نمى خواهند اما غرضشان از عبادت، تحصيل حور و قصور و خلاصى از آتش جهنم است، اينها همان ضالين و گمراهان هستند دسته ديگر هستند كه طالب خدا مىباشند و غرضشان از عبادت قرب به خداوند و معرفت حق جل جلاله است كه اينان همان انعمت عليهم هستند.
الهى زاهد از تو حور مىخواهد، قصورش بين
به جنت مىگريزد از درت يا رب، شعورش بين
به جنت مىگريزد از درت يا رب، شعورش بين
به جنت مىگريزد از درت يا رب، شعورش بين
طلبكار خدا را، منزل از ره دورتر باشد
به دريا چون رسيد سيلاب، آغاز سفر باشد
به دريا چون رسيد سيلاب، آغاز سفر باشد
به دريا چون رسيد سيلاب، آغاز سفر باشد
اى دعا از تو، اجابت هم ز تو
ما نبوديم و تقاضامان نبود
اين دعاها بخشش و تعليم توست
ور نه در گلخن، گلستان از چه رست
ايمنى از تو، مهابت هم ز تو
لطف تو، ناگفته ما مىشنود بارالها
ور نه در گلخن، گلستان از چه رست
ور نه در گلخن، گلستان از چه رست
كثير، و ان الواصلون قلائلدوست من! چه بسيارند بيابان پيمانان به سوى حريم قدس الهى، و حال آن كه به مقصد رسيدگان، بسيار اندكند.و اما راهى كه از خدا به بنده است من دخلها كان امنا صراط الذين انعمت عليهم بقبول الولاية فان امة محمد (صلّى الله عليه وآله) كلهم كانوا فى الصراط المستقيم فلما مات النبى (صلّى الله عليه وآله) قسموا قسمين قسم اقرؤا بالولاية وقسم، انكروه فساءل من الله ان يهديه صراط الذين اقرؤا بالوصاية و دخلوا فى باب الولاية الذى من دخله كان امنا، فهى البيت الذى قال فيه: و من دخله كان امنا راه كسانى كه با قبول ولايت به آنها نعمت بخشيدى پس بى ترديد امت محمد (صلّى الله عليه وآله) تماما بر صراط مستقيم بودند، تا اينكه پيامبر گرامى (صلّى الله عليه وآله) وفات نمود و امت او به دو گروه تقسيم شدند: گروهى كه به ولايت اقرار نمودند و گروهى كه آن را انكار كردند پس نمازگزاز، از خداوند مىخواهد كه او را به راه كسانى كه اقرار به وصايت نمودند و در باب ولايت داخل شدند هدايت فرمايد آن درى كه هر كس از آن در وارد شد از عذاب الهى ايمن گشت. و اين همان خانه اى است كه خداوند درباره آن فرمود: هركس كه در وارد شود ايمن گشته است.قال على (عليه السلام):
يا حار همدان من يمت يرنى
وانت عند الصراط متعرضى
اقول للنار حين تعرض للعرض
هذا لنا شيعة و شيعتنا
اعطانى الله فيهم الاملا
من مؤمن او منافق قبلا
ولا تخف عثرة ولا زللا
ذرية لاتقربى الرجلا
اعطانى الله فيهم الاملا
اعطانى الله فيهم الاملا
در ديارى كه توئى، بودنم آن جا كافى است
آرزوى دگرم، غايت بى انصافى است
آرزوى دگرم، غايت بى انصافى است
آرزوى دگرم، غايت بى انصافى است
لب ساقى مرا، هم نقل و هم جام است هم باده
مدامم از لب ساقى، بودم اسباب آماده
مدامم از لب ساقى، بودم اسباب آماده
مدامم از لب ساقى، بودم اسباب آماده
فبالحدق استغنيت عن قدح
و من شمائلها لاعن شمولى و نشوتى
و من شمائلها لاعن شمولى و نشوتى
و من شمائلها لاعن شمولى و نشوتى
از خدا خواهيم، توفيق ادب
بى ادب تنها نه خود را داشت بد
بلكه آتش در همه آفاق زد
بى ادب، محروم ماند از فيض رب
بلكه آتش در همه آفاق زد
بلكه آتش در همه آفاق زد