نامه پنجم از حضرت حاج شيخ قدس سره در پاسخ نامه يكى از ارادتمندان خويش: - اسرار نماز نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار نماز - نسخه متنی

ملا محسن فیض کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه پنجم از حضرت حاج شيخ قدس سره در پاسخ نامه يكى از ارادتمندان خويش:

بنام او كه شوكت و شاءنش بس ارجمند است اى برادر و رفيق و همراه و دوست مهربان من! نامه تو را خواندم و گفتارت را دريافتم و حال و بالت معلومم گرديد. به پاسخ نامه ات با فقدان اسباب لازم كه موجب هماهنگى مرقومه و جوابش مىشود، مبادرت نمودم اينك با استعانت از خداوند متعال معروض مىگردد: اى سواره بر اسب ابى عصام كه آن را از مكارى كرايه كرده اى و آن همچون الاغى است كه به سبب لگام و دهانه اش از رفتن بازمانده است درباره ابتلاء و گرفتارى خود در چنگ مردمان پست و فرومايه، بينديش پس بدون ترديد چنين ابتلائى به سبب كفران نعمتى است كه در مصاحبت اخيار و بزرگان كرده اى و به مكافات آن، خداوند متعال تو را گرفتار فرومايگان نمود، تا شناساى قدر و ارزش مصاحبت عزيزان و بزرگواران باشى اينكه شفاى تو از بيمارى عطش در استفاده از خيار است در آن اشارتى است تا بدانى كه حرارتى كه بر اثر مصاحبت با مردمان بد و شرور در مزاج آدمى پديد مىآيد، جز به وسيله سردى و برودت مصاحبت با نيكان و مردان صالح، زائل نميگردد (توضيح آنكه كلمه خيار به معنى مردمان نيك نيز هست) و اما سخن تو كه: اگر استخاره مساعدت و يارى نمايد... آيا نشنيدى سخن آن آزاده را كه گفت: در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست گفته بودى كه: اختيار خوردن خيار كردم؛ بدان كه اختيار، عين اضطرار است و حرارت مزاج، تو را در خوردن خيارت ناچار كرده است. پس انديشه كن و بدان اينچنين اختيار، عين اضطرار است، و نيز از سخن اخيار براى تو گواه مىآورم:




  • اين جفاى خلق با تو در جهان
    خلق را با تو كج و بدخو كند
    تا تو را ناچار رو آنسو كند



  • گر بدانى گنج زر باشد نهان
    تا تو را ناچار رو آنسو كند
    تا تو را ناچار رو آنسو كند



پس همچون پشه از اين مرتبه مورد اعتماد و ماءنوس خود، به سوى مرتبه بالاترى كه مرتبه حق است ترقى نموده و با چشم دل و نه با چشم سر بنگر، پس در گردش نظر خويش انديشه نما و بشنو كه چه مىگويند:




  • چشم دل باز كن كه جان بينى
    آنچه ناديدنى است آن بينى



  • آنچه ناديدنى است آن بينى
    آنچه ناديدنى است آن بينى



چون با پاى سلوك بيابانهاى خشك و بلند و پست اين باديه را پيمودى، به جهانى گسترده خواهى رسيد و از مضايق و مهالك، رهايى خواهى يافت و به باغستانها و درختان و چشمه ها و جويباران معنى دست خواهى يافت اما بدان كه وصول به اين حقايق شقايق و آن شقايق حقايق، جز با بريدن از وابستگى ها و علائق دنيوى حاصل نشود.




  • از حقيقت بر تو نگشايد درى
    زين مجازى مردمان تا نگذرى



  • زين مجازى مردمان تا نگذرى
    زين مجازى مردمان تا نگذرى



ليكن مادام كه چشم بر اين متاع بى قدر و اين دنياى پست، دوخته دارى، بدان كه معامله تو با زيان همراه، و اساس حيات معنويت، همان تباهى است و روى تو در قيامت عبوس خواهد بود، و گمان مبر كه زيركانه عمل مىكنى پس از اين خانه هلاك، پهلو تهى كن و روى بسوى خانه آخرت نما، تا روى تو خرم گردد و ديده ات به سوى پروردگار ناظر و روشن شود و در اين مقام است كه توانى گفت: حمد و سپاس خداوندى را كه حزن و اندوه از صفحه دل ما زدود. اما تا وقتى كه در اين دنياى دون كه خانه حزن و محنت است مقام گزيده اى چگونه مىتوان دعوى كرد كه: حمد و سپاس خداوندى را است كه حزن و اندوه ما را زائل ساخت.

پس مكرر در اين نامه بنگر و نظر و بصيرت خويش در معانى آن بگمار، شايد كه به معانى برخى از آنچه براى تو نگاشتيم، دست يابى و شايد كه خداوند بعد از آن گشايشى در كار فراهم فرمايد دعاوى تو باشد از الفاظ بگذر و دل در معانى بند كه منظور از گفته ها مفاهيم و معانى است. اينك مركب قلم به خشكى گرائيد و قلم از حركت باز ايستاد. پس اگر تو اهل و شايسته هدايت باشى همين مقدار از سخن، تو را كفايت مىكند مطلق حمد و ثنايش در آغاز و انجام از آن خداوند است و سلام بر آن كس كه طريق هدايت پيمايد.

اين نامه را بنده جانى فانى حسنعلى اصفهانى، در نهايت عجله و شتاب تحرير نمودم.

/ 17