قدرت اجرايى مؤثر در كشور در دست هيأت وزيران است ولى علىرغم وجود وزيران و ساير مظاهر بوروكراسى، عربستان كشورى با حكومت مطلقه سلطنتى باقى مانده است. وزيران در مقابل شاه مسؤول هستند و شاه قادر است تا سى روز پس از تصميم هيأت وزيران تصميمات آنها را وتو كند. در عربستان فعاليت احزاب ممنوع و با هر گونه حركت سياسى به شدت برخورد مىشود. هيچگونه انتخاباتى در كشور وجود نداشته و كليه مطبوعات تحت نظارت شديد دولت قرار دارند. يكى از اهداف حكومت ساختن يك ملت، يك مليت و به عبارتى سعودى كردن مردم است. جايگزينى كارگران سعودى با خارجيها، يكى از اين قدمهاست. حوادثى چون اشغال كعبه در سال 1979 و كشتار اشغالكنندگان، كشتار حجاج ايرانى در سال 1987 (1366) و نيز سوء مديريت عربستان در حج سال 1990 كه باعث خفه شدن هزاران حاجى در تونلهاى مكه شد موقعيت اين كشور را در توانايى اداره حرمين شريفين زير سؤال برده و حكومت را در موضع تدافعى قرار داده است. علاوه بر اين ترويج و هوادارى صريح حكومت از مسلك وهابى نه تنها مردم مسلمان شيعه بلكه ديگر سنى مذهبان را نيز تحت فشار قرار داده و در نتيجه مخالف ساخته است.
تحركات مخالفان سياسى
ثروت ناشى از نفت توقع مردم را در بهبود شرايط اجتماعى بالا برده و مسائلى مانند دعوت عربستان از غربيان (بخصوص آمريكا) جهت دفاع از كشور در مقابل عراق، اعتراضاتى را در كشور برانگيخته است كه از مهمترين اين مخالفتها مىتوان از نامههاى اعتراضيه علماى عربستان خطاب به سردمداران حكومت نام برد. در اين نامهها حكومت عربستان به ناديده گرفتن مسائل اسلامى، پنهان نگهداشتن زد و بندهاى سياسى خارجى، عدم آزادى بيان، آوردن مسيحيان و غير مسلمانان به كشور براى حمله به يك كشور اسلامى (عراق)، برخورد نامناسب دولت با علماى مخالف حكومت، اعتراض شده است. اين نامهها انعكاس بسيار وسيعى در كشور داشته و از آن جهت كه هيأت حاكمه خود را متشرع و اسلامى مىداند مخالفت علماى دين براى حكومت بسيار گران تمام شده است. نوع ديگرى از اعتراضات مانند اعتراضات زنان به مقرراتى كه رانندگى را براى آنها ممنوع مىداند، حركات جديدى هستند كه پس از آمدن نيروهاى غربى به عربستان در اين كشور رخ دادهاند كه قبلا انجام آنها ناممكن مىنمود.
برنامه اصلاحات سياسى
در پى بالا رفتن توقعات مردم و توصيه كشورهاى غربى مبنى بر دموكراتيزه كردن كشور، شاه فهد اخيراً طرح اصلاحات سياسى و تغييرات را در قوانين كشور ارائه داده است. در اين طرح يك شوراى مشورتى حكومتى و يك قانون اساسى براى كشور پيشبينى شده است. علاوه بر آن يك نظام و تشكيلات جديد بر دستگاههاى اجرايى كشور سايه خواهد افكند. مجلس وعده داده شده، حدود پنجاه تا هفتاد نفر عضو خواهد داشت كه اعضاى آن هر چهار سال (هجرى) يك بار انتخاب مىشوند. سى تن از اعضا توسط پادشاه انتخاب مىشوند. قانون اساسى پيشنهادى در اين زمينهها نظر خواهد داد: 1 ـ سيستم حكومتى 2 ـ آينده خاندان سعودى 3 ـ اصول اقتصادى 4 ـ حقوق و وظايف حكومت 5 ـ نحوه اداره دولت 6 ـ امور مالى و اقتصادى در اين قانون در خصوص نحوه جانشينى شاه گفته شده است كه تعيين وليعهد و جانشين از طرف شاه صورت مىگيرد با اين شرط كه ديگر پسران عبدالعزيز با آن مخالفت نكنند. گذاشتن شرط اخير سؤالات بسيارى را ايجاد كرده و بنظر مىرسد با اين ابهامات، رسيدن امير عبدالله بن عبدالعزيز وليعهد فعلى به قدرت در هالهاى از ترديد قرار گيرد.
تقسيمات كشورى
كشور عربستان به سيزده استان تقسيم شده است كه در رأس هر استان يكى از خانواده سلطنتى سعودى بنام «امير» قرار گرفته است. اين امير از اختيارات تام برخوردار است. در زير نام سيزده اميرنشين (استان) عربستان سعودى مىآيد: 1 ـ شرقيه 2 ـ رياض 3 ـ حائل 4 ـ قصيم 5 ـ تبوك 6 ـ مدينه منوره 7ـ مكه مكرمه 8 ـ باحه 9 ـ عسير 10 ـ نجران 11 ـ جوف 12 ـ جيزان 13ـ الحدود الشمالى.
احزاب قانونى و غير قانونى
در عربستان هيچ حزب سياسى حق فعاليت ندارد. ليكن احزاب سياسى علىرغم ممنوعيت رسمى بطور زيرزمينى به فعاليت مشغول هستند. اين احزاب و گروهها بدين شرح مىباشند: 1 ـ اخوان المسلمين; اين گروه منشعب از اخوان المسلمين مصر است و بطور كلى مخالف حكومت آلسعود مىباشد. سابقه تشكيل اين گروه به اوايل قرن بيستم ميلادى باز مىگردد و در سالهاى پيش از پيروزى انقلاب اسلامى، رهبرى جنبش به عهده «عتيبى» قرار گرفت. اين شخص 18 سال در ارتش كار نمود و تحصيلات خود را در دانشگاه مدينه به پايان رسانيد. افكار و عقايد اسلامى داشته و انديشه قيامى تازه را در سر مىپروراند. 2 ـ سازمان اتحاد اسلامى دانشجويان; 3 ـ مجتمع كارگران اسلامى آرامكو; 4 ـ سازمان گروه اسلامى زنان; 5 ـ حزب دمكرات عربستان; تأسيس به سال 1970، تشكيل شده از ناسيوناليستها و بعثيها و داراى خط مشى ماركسيستى ـ لنينيستى; 6 ـ حزب بعث طرفدار عراق; 7 ـ حزب بعث طرفدار سوريه; 8 ـ جبهه آزاديبخش ملى «كمونيستى»; تأسيس در سال 1969; 9 ـ حزب دمكراتيك خلق; «اين حزب از ادغام دو گروه تندرو ناسيوناليستها و بعثيها تشكيل شده است كه خواهان گسترش مبارزات مسلحانه مىباشد.» 10 ـ حزب كمونيست; 11 ـ اتحاد خلق جزيرةالعرب; اين حزب در اواخر سال 1960م. تأسيس گرديد. از بنيانگذاران آن ناصرالسعيد است كه از آگاهان سياسى و نويسندگان خاورميانه محسوب مىشود. افكار اين حزب در ارتش و قبيله شُمر نفوذ دارد و داراى خط مشى ناسيوناليستى است; 12 ـ جامعه جزيرةالعرب; اعضاى اين حزب بيشتر در خارج از كشور فعاليت دارند، اين جامعه در سال 1972م. اولين كنگرهاش را در خارج از كشور تشكيل داد و در پايان اين كنگره از عربستان به عنوان جزيرةالعرب نام برد و به شدت به پادشاهى عربستان حمله كرد. 13 ـ سازمان انقلاب اسلامى شبه جزيره عربستان; اعضاى اين سازمان پيش از اعلام رسمى پراكنده فعاليتهايى داشتند و ليكن از سال 1975 بعد از قيامهاى منطقه شرقيه و قيام مكه به طور رسمى اعلام موجوديت نمودند. سازمان مذكور از آغاز بر هدف آموزش و نشر فرهنگ اصيل انقلاب اسلامى تكيه نموده و بيشتر اعضاى آن را شيعه تشكيل مىدهد; ولى اهل تسنن را نيز در خود جاى داده است. اين سازمان معتقد است كه دو خطر يكى غربزدگى توسط آمريكاييها و ديگرى فرهنگ ارتجاعى توسط عمال مذهبى براى مردم وجود دارد. سازمان انقلاب اسلامى شبه جزيره عربستان تلاش خود را براى رشد فرهنگ مردم و ارتقاى آگاهى آنها مصروف داشته و به آرمانهاى انقلاب اسلامى ايران معتقد است و عليه استكبار جهانى با شعار نه شرقى، نه غربى مبارزه مىكند. البته لازم به ذكر است اين سازمان بعد از بحران خليج فارس به سال 1372 با تغيير نام خود به «حركةالاصلاحيه» اقدام به مذاكره و كسب موافقتهايى از جانب دولت نمود و بعد از موفقيت خود در اين مذاكرات موضعگيرىهاى قبلى خود را نسبت به دولت تغيير داد. 14 ـ جنبش اخوان; با اوج گرفتن تسلط عثمانيها و انگليس بر شبه جزيره عربستان، جنبش اخوان بر پايه مقابله با سلطه دو كشور فوق بوجود آمد. در سال 1906 عبدالعزيز جهت تسلط بر عربستان از اين جنبش كه به نام ارتش اخوان معروف شد و رهبرى آن به دست شيخ عبدالكريم مغربى بود كمك خواست امّا عبدالعزيز بعد از جلب حمايت انگليس با اين ارتش مخالفت نمود، چرا كه در هدف با يكديگر مخالف بودند. هدف ارتش اخوان دفع سلطه بيگانگان و تشكيل حكومت بر اساس قوانين اسلام بود و عبدالعزيز مىخواست حكومت سلطنتى تشكيل دهد. در نتيجه در سال 1926 جنگى بين دو طرف درگرفت و عبدالعزيز در سال 1927 با كمك انگليس و با مساعدت هواپيماهاى جنگنده اين كشور توانست جنبش اخوان را سركوب و رهبران آن را دستگير نمايد. در سال 1960 اعضاى جنبش مذكور به كمك خالد بن مساعد بن عبدالعزيز قيام نمودند، امّا در نهايت قيام وى سركوب و در سال 1965 به دستور فهد به قتل رسيد. 15 ـ كميته حقوق شرعى «لجنة الحقوق الشرعيه»; مجمعى از قضات عالىرتبه و استادان دانشگاههاى عربستان سعودى در اواخر سال 71 و اوائل 72 اقدام به تشكيل كميته حقوق شرعى نمودند كه هدف از تشكيل آن اين بود كه چون در كشور قانون شرعى جارى نمىباشد، كميته مزبور جهت رسيدگى به امور مردم تشكيل گرديد. اين امر براى دولت سعودى بسيار گران تمام شد، چون نمىتوانست اقدامى عليه اين كميته انجام دهد; لذا متشكلين كميته را از كار بركنار نمود. 16 ـ از ديگر گروههايى كه بعد از بحران خليج فارس و حضور نيروهاى بيگانه در عربستان تشكيل گرديد، گروهى به عضويت جمعى از وهابيان تندرو بود. آنان به مخالفت با اقدامات دولت پرداخته و حضور آمريكاييان را در كشور مردود اعلام نمودند. در مساجد و منابر اقدامات دولت سعودى را محكوم مىنمودند، با گروه حماس (فلسطين) رابطه نزديك برقرار و حتى به آنان كمك كردند كه البته دولت و وهابيان از اقدامات و تفكرات آنها هيچگونه رضايتى ندارند.
سيستم دفاعى
ارتش در كشورهاى جهان چه پيشرفته و چه جهان سوم داراى نقش ويژهاى مىباشد كه مهمترين هدف آن ابقاى سران حاكم آن كشورها است. به همين جهت توجه به مسائل نظامى و تقويت آن جزو مهمترين اهداف سياستهاى داخلى و خارجى سران قرار دارد، و در راستاى اين هدف سهم قابل توجهى از بودجه سالانه كشور صرف هزينههاى دفاعى و نظامى مىگردد. از جمله اين كشورها، عربستان كه داراى قدرت مالى فراوانى است و به علت قرار گرفتن در منطقه خاورميانه و خليج فارس ادعاى رهبرى جهان عرب توجه خاصى به امور نظامى مىنمايد. اين كشور تا قبل از پيروزى انقلاب اسلامى ايران به عنوان پايه و ستون آمريكا به همراه شاه ايران عمل مىنمود. امّا با پيروزى انقلاب اسلامى ايران و تهديد منافع غرب خصوصاً آمريكا، سعوديها اهميّت خاصى نسبت به بنيه دفاعى و نظامى خود مبذول مىنمايند كه اين كار هم با تشويق آمريكا و ديگر كشورهاى غربى همراه است. ارتش عربستان شامل سازمانهاى متعددى مىباشد. نيروهاى نظامى تحت فرمان پادشاه هستند. با وجود اين كه شاه فرمانده كل نيروهاى مسلح مىباشد، امّا هيچگونه اختيارات عملياتى ندارد. بلكه رئيس ستاد نيروهاى ارتش اين كار را عهدهدار است و بر هر چهار نيروى هوايى، دريايى، زمينى، ضد هوايى فرمان مىراند. ستاد كل داراى چهار بخش است: 1 ـ بخشهاى عملياتى و آموزشى 2 ـ جاسوسى 3 ـ نظامى 4انسانى و لجستيكى. از نظر نظامى، عربستان به هفت منطقه فرماندهى تقسيم مىشود: 1 ـ شمالى به مركزيت تبوك 2 ـ جنوبى به مركزيت ابها 3 ـ مركزى به مركزيت رياض 4 ـ مدينه به مركزيت مدينه 5 ـ غربى به مركزيت جده 6 ـ طائف به مركزيت طائف 7 ـ شرقى به مركزيت ظهران.
سياست خارجى و اصول آن
سياست خارجى عربستان همواره تابعى از سياست خارجى آمريكا و كشورهاى غربى بوده و پيوندهاى قوى اقتصادى دولتهاى غربى با عربستان زمينهساز اين روابط بوده است. در حال حاضر مهمترين شركاى تجارى آمريكا در حقيقت همان مهمترين رفقاى سياسى اين كشور هستند. وضعيت خاص عربستان اين موقعيت را براى كشورهاى غربى فراهم آورده تا بتوانند توسط اين كشور سياستهاى منطقهاى خود را اعمال نمايند. جهتگيريهاى عربستان در اوپك (سازمان كشورهاى صادر كننده نفت) قبل از آن كه نشانگر تمايلات و خواستهاى كشور باشد، انعكاس نظريات و خواستهاى آمريكا و دول غربى است. عربستان نيز براى اجراى مقاصد خود از رابطه نزديك با دول غربى نهايت بهرهبردارى را نموده است. تمايل عربستان براى پرچمدارى اسلام در بين كشورهاى مسلمان، رهبرى جهان عرب، تسلط بر كشورهاى واقع در شبه جزيره عربستان و حوزه خليج فارس از مواردى است كه عربستان همواره براى دستيابى به آنها فعال بوده است. حكومت عربستان براى ترويج اسلام سطحى و قشرى و به قول امام راحل ـ ره ـ اسلام آمريكايى با استفاده از دلارهاى نفتى سعى در جذب مسلمانان ديگر كشورها به آيين وهابيت نموده است. ساختن مساجد مجلل در كشورهاى مختلف و گماردن ائمه جماعت وابسته و ايجاد گروههاى هوادار; مانند سپاه صحابه در پاكستان، حمايت از مجاهدين افغانى، چاپ و انتشار قرآن و كتب دينى در تيراژهاى بالا، از جمله اين موارد است. پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران سياست خارجى عربستان جهتگيرى سياسى خود را از همراهى به ضديت تبديل نمود. اسلام انقلابى كه با منافع غرب و آمريكا برخورد داشت طبعاً نمىتوانست مطلوب نظر عربستان باشد. علاوه بر آن، حكومت ايران كه در زمان شاه به عنوان ژاندارم منطقه، حفظ منافع آمريكا و غربيان را به عهده داشت، به دولتى مخالف غرب تبديل شده و منطقه از حضور يك نماينده قوى غرب خالى مانده بود. لذا آمريكا و متحدانش با انتخاب عربستان به عنوان پايگاهى قوى براى اجراى سياستهايشان عنصرى را براى اين منظور برگزيدند كه داراى عوامل مطلوبى چون وجود كعبه و اماكن مقدسه، موقعيت مناسب ژئوپلتيكى، ذخاير غنى وگسترده نفتى بود. نزديكى سياست خارجى عربستان به آمريكا و غربيان كه از زمان فيصل رو به گسترش نهاده بود، در زمان فهد (شاه فعلى) به بالاترين حد خود رسيد به نحوى كه عربستان به اشاره آمريكا دستاندركار نزديكى اعراب و رژيم اشغالگر قدس و حل و فصل ماجراى اشغال فلسطين شد. براى تحقق اين منظور فهد طرح هشت مادهاى خود را جهت شناسايى رژيم اشغالگر قدس ارائه نمود. مفاد طرح مذكور به شرح زير است: ماده يك: خروج رژيم اشغالگر قدس از همه سرزمينهاى اشغالى اعراب در سال 1967. (اين ماده فاقد تضمين اجرايى بود). ماده دو: برچيده شدن همه آباديهاى يهودى نشين در سرزمينهاى اشغالى. ماده سه: تضمين آزادى مذهب در سرزمينهاى مقدس فلسطين. ماده چهار: شناسايى حقوق فلسطينيان در مورد بازگشت و پرداخت غرامت به كسانى كه مايل به مراجعت نيستند. ماده پنج: كرانه باخترى رود اردن (كه در حال حاضر تحت اشغال رژيم اشغالگر قدس است) براى يك دوره انتقالى چند ماهه زير نظر سازمان ملل قرار گيرد. ماده شش: طرح تأسيس يك كشور فلسطينى كه پايتخت آن فلسطين باشد. ماده هفت: صلح و ادامه حيات همه كشورهاى خاورميانه. (مهمترين بند و اصلىترين قسمت طرح اين بند است كه متضمن شناسايى رژيم اشغالگر قدس است). ماده هشت: تضمين سازمان ملل و گروهى از كشورهاى عضو براى اجراى پيمان. در اين طرح هيچگونه تضمينى جهت انجام تعهدات توسط رژيم اشغالگر قدس وجود نداشت و برنده اصلى اين طرح، رژيم مذكور بود. گرچه اين طرح در مراحل اوليه آن شكست خورد ولى فايده آن براى رژيم اشغالگر قدس اين بود كه قبح اعلان صلح با رژيم مذكور را از بين برد تا جايى كه امروزه مذاكره رو در روى گروههاى عربى و رژيم اشغالگر قدس تحقق يافته است. موضعگيرى عربستان در قبال تجاوز عراق به كويت در سال 1990 (1369 شمسى) عربستان تلاشهاى گستردهاى را براى كنترل بحران و حل اختلاف بين عراق و كويت آغاز نمود. اما صدام كه به اتكاى نيروى نظامى و تسليحات اهدايى غرب قصد باجگيرى از كويت و حل مشكلات اقتصادى ناشى از جنگ هشت ساله خود با جمهورى اسلامى ايران را داشت، با طرح موضوعات ارضى و اين كه كويت باعث سقوط قيمت نفت شده است، به اين كشور حمله كرد و آن را يكروزه به تصرف درآورد. بدين ترتيب نيروهاى عراقى در كويت به مرزهاى عربستان رسيدند و در آنجا مستقر شدند. وشبح جنگ بر عربستان سايه افكند. حكومت سعودى كه به عجز وناتوانى نيروهاى نظامى خود در مقابله با صدام واقف بود، بدون فوت وقت دست كمك به سوى آمريكا و همپيمانانش دراز كرد و از آنها خواست مستقيماً براى مقابله با نيروهاى عراقى و آزادسازى كويت وارد عمل شوند.
روابط با كشورهاى مسلمان
رژيم عربستان با تمامى كشورهاى مسلمان رابطه سياسى دارد و با توجه به واقع بودن حرمين شريفين در اين كشور، حكام آن سعى دارند خود را تنها كشور واقعى مسلمان بدانند. عربستان كوشش مىكند علاوه بر استفاده از موقعيت اماكن مقدسه، با استفاده از درآمدهاى نفتى، نظر حكام كشورهاى مسلمان; بخصوص كشورهاى فاقد درآمد نفت، را به خود جلب نمايد. كشورهاى مسلمان آفريقايى; نظير سومالى، مراكش، چاد، نيجر، مالى، سنگال و موريتانى به علت نيازهاى مالى از كمكهاى عربستان برخوردارند و يا نفت ارزان دريافت مىكنند و عربستان در مقابل، ضمن ترويج اسلام مطلوب خود (وهابيت) از آراى موافق اين كشورها در مجامع بينالمللى بهره مىبرد. علاوه بر كمكهاى رسمى به دولتها، عربستان از طرفداران مسلك وهابى در كشورها، حمايت نموده و مخارج فعاليتهاى آنها را پرداخت مىكند (از نمونههاى بارز اين امر تشكيل گروه وهابى سپاه صحابه در پاكستان است). تلاش آمريكا براى معرفى عربستان به عنوان پرچمدار اسلام واقعى، به دليل ترس هر دو كشور از نفوذ و گسترش اسلام ناب محمدىصـ است. عربستان به گروهى از مجاهدان افغانى، متمايل به سياستهاى آمريكا، در مقابل دولت كمونيستى كابل، حمايت مالى و تسليحاتى بعمل آورده تا هم از نفوذ اسلام اصيل و انقلابى جلوگيرى نمايد و هم در حكومت آتى افغانستان حضور داشته باشد. حمايت اين كشور از آرمان فلسطين و فلسطينيان، حداكثر از كمكهاى مالى محدود، آن هم به جناح سازشكار عرفات فراتر نرفته كه در حال حاضر نيز اين كمكها به دليل حمايت عرفات از صدام در جريان جنگ با آمريكا و متحدانش قطع شده است. عربستان در جريان پيروزى مردم مسلمان الجزاير در انتخابات پارلمانى، همسو با كشورهاى غربى جانب مخالفان مردم و گروههاى اسلامى را گرفت و از رژيم غير قانونى كودتا حمايت كرد.
جنگ نفت، اشغال كويت توسط عراق
عراق از ديرباز نسبت به كشور كويت و نحوه تشكيل آن توسط انگلستان معترض بوده و آن را قسمتى از خاك خود مىدانسته است. در زمان رؤساى جمهور قبلى رژيم عراق نيز اين ادعاها تكرار شده و بارها تا آستانه جنگ و اشغال كويت پيش رفته است كه با دخالت و يا تهديد كشورهاى غربى اين كشور كوچك و ثروتمند، توانسته است به حيات خود ادامه دهد. در سال 1369 عراق كه تازه از جنگ با ايران فارغ شده بود، دست به گريبان مشكلات اقتصادى بسيار حادى بود. تنها قسمتى كه در كشور رشد كرده بود بخش نظامى اين كشور بود كه با نيروهاى جنگديده و تسليحات مدرن خود، توانايى انجام عمليات نظامى را داشتند. اين امر صدام را به فكر تجديد ادعاهاى تاريخى خود در مورد كويت انداخت. او محاسبه كرده بود كه با اشغال كويت، كه ذخاير عظيم نفتى آن در جهان رتبه سوم را دارد، از لحاظ ذخاير نفتى در جهان جايگاه ويژهاى را به دست آورده و با كسب ذخاير ارزى و طلا و سپردههاى بانكى كويت و سرمايهگذاريهاى آن، كه بالغ بر 200 ميليارد دلار مىشد، مشكلات اقتصادى خود را كاملا حل مىكند. با اين محاسبات، صدام شروع به بهانهجويى از كويت نمود و ابتدا اعلام كرد كه كويت در هنگام جنگ عراق و ايران از حوزههاى نفتى متعلق به عراق نفت برداشت نموده و فروخته و همچنين در اثر افزايش عرضه، باعث سقوط قيمت نفت و در نتيجه تضعيف حكومت عراق شده است; لذا اين اعمال، خصمانه بوده و عراق طالب جبران خسارت است. عربستان در اين مرحله به شدت فعال شد و چندين جلسه مذاكره را بين هيأتهاى عراقى و كويتى ترتيب داد. اما عراق به دنبال چيز ديگرى غير از حل ماجرا بود. لذا در حالى كه مذاكرات عزّت ابراهيم معاون صدام ـ با هيأت كويتى به رياست وليعهد اين كشور در عربستان نيمهتمام اعلام شده بود. صدام با نيروهاى آماده خود از زمين و هوا به كويت حمله كرد و اين كشور را ظرف يك روز به تصرف خود درآورد. امير كويت و خانواده سلطنتى توانستند ساعاتى قبل از سقوط پايتخت، از كشور خارج شده، وارد عربستان شوند. مقاومت قابل توجهى از سوى مدافعين كويتى صورت نگرفت و كشور به راحتى به تصرف ارتش عراق درآمد. عربستان دست به دامن آمريكا و متحدين غربى او شد و سرانجام نيروهاى غربى و متحدين عرب آنها، كه از كشورهاى مصر، سوريه، مراكش و ... تشكيل شده بود، نيروهاى عراقى را طى عمليات «طوفان صحرا» شكست داده و كويت را از نيروهاى عراقى باز پس گرفتند. پىآمدهاى جنگ نفت بسيار مهم بود و اثرات زيادى بر كشورهاى منطقه داشت. برخى از اين پيامدها عبارتند از: الف ـ سلطه كامل آمريكا و متحدين غربى بر ميادين نفتى عربستان و كشورهاى عرب نفتخيز. ب ـ حضور قوى و فعال نيروهاى نظامى آمريكا و غرب در منطقه به بهانه دفاع از كشورهاى عرب.