بیشترلیست موضوعات مقدمــه فصـــل اول جغرافياى طبيعى، انسانى و سياسى عربستان آب و هوا جغرافياى انسانى جغرافياى سياسى فصـــل دوم آلسعـود بر اريكه قدرت نژادنامه خاندان سعودى فصـــل سوم ساختار سياسى عربستان سعودى سيستم دفاعى سياست خارجى و اصول آن روابط با كشورهاى مسلمان جنگ نفت، اشغال كويت توسط عراق مشكلات مرزى عربستان با همسايگان روابط با كشورهاى غربى فصـــل چهارم مذهب و تشكيلات مذهبى حوزههاى دينى و رهبران مذهبى دولت عربستان و مذهب تشيع كتابهاى احسان ظهير الهى از جمله فصـــل پنجم اوضاع اجتماعى، فرهنگى و آموزشى نظام آموزشى كتاب در عربستان مطبوعات خبرگزارىهاى داخلى و خارجى راديو و تلويزيون بهداشت و درمان توضیحاتافزودن یادداشت جدید
15 ـ الرد على الوهابيّة، تاليف شيخ مهدى اصفهانى. 16 ـ الردّ على الوهابيّة، تأليف شيخ هادى كاشف الغطاء. 17 ـ كشف الإرتياب فى اشياع محمد بن عبدالوهّاب، تأليف سيد محسن امين عاملى. شيخ عبداللّه قصيمى بغدادى ردّى بر اين كتاب با عنوان «الصراع بين الاسلام والوثنية» نوشته كه آن هم در مصر به چاپ رسيده است. اخيراً نيز استاد جعفر سبحانى كتابى در باره وهابيت نوشته وفهرستى از اشكالات اين مذهب نوظهور را بيان كرده است. وقتى وهابيان از قتل عام مدينه و طائف فراغت يافتند و ابنسعود با قوه قهريه پاى به حرم امن الهى نهاد جرأت نداشت خود را فاتح و سلطان مكّه بخواند و در روز دوازدهم جمادى الأولى /1343ه.ق. طى منشورى كه در مكه صادر كرد به صراحت نوشت: «سَنَجْعَلُ الأمر فى هذه البلاد المقدسة بعد هذا، شورى بين المسلمين لقد أبرقنا لكافّة المسلمين فى سائر الأنحاء أن يرسلوا وفودهم لعقدِ مؤتَمَر اسلامىٍّ عامّ، يُقرِّرُ شِكَلَ الحُكومةِ التى يَرَونها صالحَةً لإنفاذ أحكام الله فى هذه البلاد.» «اداره شهرهاى مقدس را واگذار به رأى شورايى از مسلمانان خواهم كرد. به همه مسلمانان در ساير كشورها تلگراف كردهايم هيأتهاى نمايندگى خود را براى تشكيل يك كنفرانس عام اسلامى اعزام دارند تا هر شكل حكومت را كه براى اجراى احكام خدا در اين بلاد مقدسه شايسته ديدند تعيين نمايند.» 48 ـ وفا اندك شده و فروكش كرده و خيانت و پيمانشكنى فراوان و لبريز گشته و مسافت بين گفتار و كردار فراخ گشته است.نه تنها به اين وعده عمل نكردند ـ و تنها به تشكيل يك كنفرانس سالانه فرمايشى از وهابيان و طرفداران ايشان اكتفا كردند كه نامش «رابطةالعالم الاسلامى» است ـ بلكه خشنترين روش استبدادى را در اداره حرمين اعمال مىكنند. گواه آن رفتارى بود كه در حج سال 1407ه.ق. پشت ديوار مسجد الحرام با حاجيان ايران كردند و نشان دادند كه نه تنها خادم امين حرمين نيستند بلكه از خصال و اخلاق اسلامى نيز بويى نبردهاند. يكى از رجال غير وهابى عربستان روش حكام آن كشور را در اين بيت براى نويسنده اين سطور خلاصه كرد:قد بُلينا بأمير يقتل الناس و يَسْبَحفَهْو كالجزّار فينا يذكر الله و يَذبَحْ(49)49 ـ ما گرفتار اميرى شدهايم كه مردم را مىكشد و تسبيح مىگويد. او مثل قصاب است كه نام خدا مىبرد و سر گوسفند را مىبرد.سازمانهاى مذهبى عربستان سعودى با توجه به ساختار حكومت آلسعود كه بر اساس توافق رهبر مذهبى وهابيت و بزرگ خاندان آلسعود بوده است، سعوديها حاكميت مذهبى بر كشور را نيز تبليغ مىنمايند كه در اين راستا به جز تشكيلات حكومتى و وزارت شؤون اسلامى، اوقاف، دعوت و ارشاد، سازمانهاى ديگرى در اين رابطه به امور مذهبى مىپردازند كه عبارتند از:الف ـ سازمان رابطة العالم الاسلامى اين سازمان حدود 32 سال قبل با عضويت نمايندگانى از ساير كشورها تشكيل گرديد و از پرقدرتترين سازمانهاى مذهبى در عربستان محسوب مىشود. بودجه سالانه اين سازمان معادل يكصد و سى ميليون ريال سعودى مىباشد. همچنين، در بيشتر كشورهاى جهان شعبه دارد. وظايف اين سازمان عبارت است از: آموزشهاى اسلامى، توزيع كتب اسلامى و قرآن، آموزش زبان عربى، كمك به مؤسسات اسلامى. مؤسسات وابسته به اين سازمان را در زير مىآوريم: 1 ـ مجمع فقه اسلامى 2 ـ شوراى عالى جهانى مساجد 3 ـ سمينار زيربنايى تربيت اسلامى 4 ـ مجالس قاريةالمساجد 5 ـ سازمان جوانان اسلامى. اين سازمان طى 10 سال گذشته حدود 1 ميليارد ريال صرف ساختمان بناهاى اسلامى و ترويج اسلام نمود و دولت نيز در ده سال اخير 11 ميليون ريال جهت ترويج اسلام، 35 ميليون ريال به سازمانهاى خيريه، بيمارستانها و درمانگاهها در خارج از كشور، 20 ميليون ريال به نشر و حفظ قرآن و مؤسسه ائمه ارشاد كمك كرده است. همچنين تعداد يكهزار مسجد در جهان و صدها مركز اسلامى زير نظر اين سازمان مشغول فعاليت مىباشند. ميزان كمك عربستان سعودى به كشورهاى ديگر تا كنون بالغ بر 20 ميليارد دلار بوده است كه بخشى از آن در اين موارد هزينه شده است: احداث 20 مركز اسلامى; احداث 1259 باب مسجد; احداث 1069 باب مدرسه; احداث 200 باب مؤسسه مذهبى; احداث 134 دانشگاه; احداث 41 باب درمانگاه; احداث 76 باب بيمارستان; احداث 1 باب انستيتو جهان عرب در پاريس.ب ـ سازمان علماى بزرگ «كبار العلما» اين سازمان به رياست شيخ عبد العزيز بن باز اداره مىشود كه مركب از 21 تن از علماى طراز اول كشور مىباشد. عمده فعاليت اعضاى اين سازمان صدور فتاوى است و مىتوان گفت در مسائل مذهبى و سياسى اين فتاوى نقش مهمى در كشور دارند. گفتنى است كه در كشور سعودى از هيچ يك از مذاهب فقهى مشهور در ميان سنيان يعنى حنبلى، شافعى، حنفى، و مالكى پيروى نمىشود بلكه بر اساس فتاوى همين سازمان و نيز فتاوى رئيس آن كه سالهاست بنباز است، عمل مىشود.ج ـ سازمان امر به معروف و نهى از منكر اين سازمان با سابقه طولانى در كشور نقش مهمى را ايفا مىكند. فعاليتهاى اصلى آن شامل: دعوت مردم براى برگزارى نمازهاى جماعت و جمعه; دعوت براى رعايت شؤونات اسلامى و حجاب براى بانوان و جلوگيرى از فعاليت مراكز غير شرعى مىباشد. ديگر نهادهايى كه به امور مذهبى مىپردازند عبارتند از: رياست عام اداره تحقيقات علمى و مذهبى و صدور فتاوى و دعوت به ارشاد; جمعيت حفظ قرآن; المجمع الفقهى; رياست عام امور حرم مكى و حرم نبوى; شوراى عالى مساجد جهانى; سازمان رسيدگى به وضع اقليتهاى اسلامى در كشورهاى غير اسلامى. به علت اين كه كشور عربستان يك كشور اسلامى و مذهبى است و همواره داراى فرهنگى آميخته به دين و مذهب طى تاريخ بوده است مردمان اين كشور نيز پايبندى زيادى به انجام فرايض دينى و آداب و سنن مربوط به مذهب را دارا مىباشند. البته در كنار مسأله مذهب و انجام به دستورات آن، فرهنگ قبيلهاى و آداب و رسوم قبيلهاى نيز بر اعمال و رفتار مردم تأثير بسيار گذاشته است كه اين دو را نمىتوان جدا از يكديگر بيان نمود. اگر چه مذهب نقش بسيار بالايى را دارا مىباشد; امّا نقش فرهنگ قبيلهاى را نيز نبايد فراموش كرد.
حوزههاى دينى و رهبران مذهبى
حوزههاى دينى عربستان به شكل دانشگاهى تكامل يافته است. دانشگاههاى اسلامى كه مروّج آيين رسمى كشور نيز مىباشد دانشجويان خارجى خصوصاً كشورهاى اسلامى با هزينه دولت عربستان مقاطع تحصيلى خود را ادامه مىدهند. دانشگاه اسلامى در مدينه منوّره «تأسيس در سال 1381»; اين دانشگاه به منزله يك مركز اسلامى جهانى درآمده و داراى پنج دانشكده است كه هر كدام از 13 بخش تشكيل شده است. اين دانشكدهها عبارتند از: دانشكده شريعت، دانشكده تبليغ و اصول دين، دانشكده قرآن و مطالعات سياسى، دانشكده روايات شريفه و مطالعات اسلامى، دانشكده زبان عربى. امالقراى طائف; اين مركز علمى در سال 1981 تأسيس گرديد، رياست اين مكان به عهده دكتر رشيد بن راجى و معاونت آن به عهده دكتر محمد ابراهيم عميد على مىباشد. شمار استادان 90 نفر و شمار دانشجويان شاغل به تحصيل 000/20 نفر مىباشد، از جمله دانشكدههاى وابسته به آن: دانشكده تعليم و تربيت و دانشكده مطالعات كتابدارى مىباشد. تعداد كتابهاى موجود در كتابخانه مركز علمى فوق 000/50 جلد است. در عربستان، 30 هزار باب مسجد و مسجد جامع وجود دارد كه در 535/6 مسجد آن نماز جمعه برگزار مىشود و در 669/23 مسجد 90 هزار امام جماعت و مؤذن وجود دارد. رهبران مذهبى اين كشور كه همان علماى وهابى هستند نقش مهمى در كشور دارا مىباشند، و از اين جهت كه كشور بر پايه اسلام ومذهب استوار است، علما و مفتيهاى عربستان داراى قدرت بسيار زيادى هستند. آنان اجتهاد آزاد را سرلوحه كار خويش قرار دادهاند. اكنون كشور عربستان به دليل قدرت مالى خود و نيز مراسم سالانه حج، و همچنين ضعف اسلاميت در ميان دولتهاى حاكم بر كشورهاى اسلامى، نفوذ فراوانى در ميان مسلمانان داشته و از اين نفوذ بشدت بهره مىبرد. مشكل عمده عربستان وابستگى او به دولتهاى خارجى بويژه آمريكاست كه وجهه او را در ميان مبارزان مسلمان از بين برده و لازم است تا از اين زمينه عليه آن استفاده شود. گفتنى است كه در شرايط حاضر در ميان وهابيان اختلافاتى وجود دارد. برخى از تندروها كه بقاياى گرايش اخوان هستند، مخالف دولت سعودىاند و گرچه در ميان دانشجويان دانشگاه مدينه هواداران زيادى دارند اما از نظر سياسى قدرت بالفعلى ندارند. ارتباط نزديك عربستان با آمريكا در جريان جنگ خليج فارس، قدرت اين نيروى مخالف را افزايش داده است. به علاوه دولت سعودى، بنابر جوّ عمومى حاكم بر جهان، بر آن نيست تا به ديدگاههاى مذهبى اين افراطيها وقعى بگذارد، به همين دليل از اين جهت نيز در فشار اين گروه افراطى قرار دارد.
دولت عربستان و مذهب تشيع
از مباحث پيشين، بويژه سوابق برخورد وهابيان با شهرهاى مقدس نجف و كربلا، دانسته شد كه وهابيان دشمنى عميقى با تشيع دارند. آنچه در پى مىآيد گزارشى است از چگونگى وضع شيعيان در عربستان و برخورد دولت عربستان با تشيع و شيعيان، كه بر اساس آگاهيهاى برگرفته شده از شاهدان عينى و شيعيان آن ديار و گفتگو با مردمان آن سامان به قلم آمده است; از اين رو نمىتوان از آن انتظار پژوهشى دقيق و مستند بر آمار و واقعيتهاى ملموس و با دقت در همه جوانب را انتظار برد. براى آگاهى از چگونگى وضع شيعيان در آن ديار، خواندن كتاب «الشيعه فى المملكة العربية السعوديه» جلد دوّم «العهدالسعودى 1913ـ 199» سودمند است. در مدينه شهر پيامبر ـ ص ـ شهر رسالت، شهر امامت، ديارى كه قرنها چهرههاى بلند تشيّع و ستيغ انديشان علوى را در كوى و برزنش جاى داده بود. شهرى كه روزگارى كوچه بنىهاشم در قلب آن چونان دُر مىدرخشيد، زمانى فاطميان بر آن سلطه داشتند و مدتى زيديان بر آن ديار حكم مىراندند. 50 ـ با كاروان ابراهيم، ص 230.مىشده است. دو نفر از روحانيون به قصد شركت در نماز جماعت آقاى عمراوى به مسجد وى مىروند از آنها خواسته مىشود كه در آنجا نمانند، آنان مىگويند قبل از ايّام حج از آقاى عمراوى خواستهاند كه در ايّام حج، وى با ايرانيان ارتباط نداشته باشد.دانشجويى از دمّام، نيز گزارش مىدهد كه:فشار بر شيعيان عربستان بسيار زياد است و آنها بخاطر شيعه بودن از بسيارى از حقوق و موقعيتهاى اجتماعى محرومند.در گفتگويى ديگر شيعيان مدينه اظهار مىكنند:وضع ما در اين ديار خوب نيست و ما در حالت بسيار بدى بسر مىبريم، البته امسال از جهاتى وضع بهتر است و در نهايت بايد بگوييم كه چگونگى اوضاع ما و رفتار حكومت با ما تا حدود زيادى بستگى به چگونگى ارتباط ايران با عربستان دارد. چند تن از شيعيان را دستگير كرده بودند كه با بهبودى روابط رها كردند. همه چيز ما، حركت، زندگى و اجتماعات ما زير نظر است. ما نياز شديد به كتابهاى شيعى و آثار اسلامى داريم و نمىتوانيم به دست بياوريم، ما شرايط شما (ايرانيان) را درك مىكنيم ولى شما هم ما را فراموش نكنيد.روزى در جمع برخى از استادان و دانشوران به آهنگ ديدار از آثار تاريخى در مدينه، به گشت و گذار پرداختيم و براى رديابى «مسجدالشمس» به منطقهاى كه آن مسجد واقع بوده است رفتيم. در كنارى تنى چند از پيرمردان حصيرى گسترده بودند، و با قليانى كه در وسط نهاده بودند لحظهها را مىگذراندند، از جمع ما استقبال خوشى كردند و سؤالات ما را با دقت جواب دادند، آنان مىگفتند در ايام سوگوارى ما به سختى جمع مىشويم يكى از اين خانهها را حسينيه قرار دادهايم و عزادارى مىكنيم. پس از اندكى گفتگو از چگونگى حال و هواى آنان، دريافتيم كه از توقف بسيار ما بيم دارند براى آنان آرزوى توفيق كرده و جدا شديم.چنان كه در برخى بخشهاى اين گزارش آوردهايم(51) وهابيان با 51 ـ مراد كتاب «با كاروان عشق» است كه گزارشى است از حج سال 72.ذهنى آلوده و تفكر انحرافى با شيعه برخورد مىكنند، آنان به هيچ روى از حقيقت انديشه شيعى آگاهى ندارند. يكى از عالمان سنگال در مدينه به كتابفروشى مراجعه مىكند و از كتابهاى شيعى جستجو مىكند، او در پاسخ مىگويد:اينجا مدينه است، شهرى مقدس، در اين شهر مقدس اسم شيعه را كه كافر هستند بزبان نياور. با اين پندار طبيعى است كه شيعيان وضع مناسبى در محيط عربستان كه در نهايت در سيطره فكرى وهابيان است، نداشته باشند.در پايان اين گزارش گونه، گفتگوى تنبهآفرينى را كه نويسندهاى به قلم كشيده است مىآوريم:ازيكىازكتابفروشيهاىاطرافمسجدالحرام،سراغ«سفينةالبحار» را گرفتم.گفت: چنين كتابى را نديدهام، از كيست؟گفتم: از محدّث قمى.گفت: از ائمّه اهل سنت و جماعت هرچه بخواهى داريم، صحيح بخارى، سنن بيهقى و...گفتم: ما در ايران، در كتابفروشيها و كتابخانههايمان به وفور، كتب شما را داريم. هم مطالعه مىشود و هم خريد و فروش، شما چطور از كتب شيعه هيچ نداريد؟گفت: ما كتب مجوسيان را توزيع نمىكنيم.من كه انتظار چنين سخنى را از يك فرد آشنا به كتاب نداشتم، گفتم:اعتقاد و دين، مربوط به كشور و شهر خاصّى نيست، به صرف ايرانى بودن نمىتوان كسى را مجوس دانست. درست است كه ايران، قبل از اسلام دين زردشتى داشت، ولى ايرانيان از آيين حضرت رسولص ـ استقبال كردند و از مسلمانان راستين شدند. از جمله سلمانِ فارسى كه از ايران بود.گفت: پيامبر او را «سلمان محمدى» خطاب كرد.گفتم: اين از شدّت ايمان و بخاطر فضيلت بسيار و قرب سلمان به حضرت رسول بود.گفت: ايرانى مجوس است.گفتم: اوّلاً ـ ما مسلمانيم و از ايران براى زيارت خانه خدا و مرقد مطهر پيامبر ـ ص ـ آمدهايم. مجوسيها كجا به حج مىآيند؟!ثانياً ـ بسيارى از دانشمندان بزرگ شما اهل سنت، ايرانى بودهاند. مثلاً بعضى از نويسندگان صحاح و سنن شما، مثل بيهقى، بخارى، ترمذى، نسائى، ابن ماجه و... ايرانى هستند. ابو حنيفه، پيشواى مذهب حنفى، ايرانى است. مفسّرين مشهورى چون طبرى، زمخشرى، فخر رازى و... همه ايرانى بودند. اگر صِرف ايرانى بودن دليل بر مجوسيّت است، پس بايد اين علما هم مجوسى باشند!صداى اذان برخاست، خداحافظى كردم و به طرف مسجدالحرام روانه شدم.بهرحال در فضا و محيطى كه بگفته دانشمند و دانشجويى هوشمند و شيعى، حقد، كينه و يكسر كذب و جعل از شيعه در دانشگاهها و محيطهاى علمى تدريس و عرضه مىشود و به گفته دانشجويى منصف و كتابخوان ـ پس از گفتگو و مباحثه ـ : متأسفانه همه آگاهى ما دانشجويان دانشگاههاى سعودى ـ از شيعه مستند است به منابع فرقهشناسى كه هيچكدام از آنها به منابع اصيل خود شيعه مستند نيست. بارى، آيا در چنين فضايى جز اين مىتوان انتظار داشت؟ خوب است اينجا خاطرهاى ديگر را نيز نقل كنم:در يك كتابفروشى بسيار بزرگ در مدينه كه كتابهاى متعدّدى عليه شيعه داشت، با جوانى افغانى كه دانشجوى دانشگاه مدينه بود سخن گفتم. از كشورم سئوال كرد، گفتم: ايرانيم، از مذهبم سؤال كرد، گفتم: شيعى هستم. شانههايش را بالا انداخت و با بىاعتنايى سخنى ناروا گفت. من با خوشرويى گفتم چرا چنين داورى مىكنى، او سخنان تباه بسيارى را كه از استادانش فراگرفته بود براى من بافت و در نهايت گفت شما معتقد به تحريف قرآن هستيد، قرآنى جز اين قرآن داريد، وروايات در منابع شما درباره تحريف بسيار است من پاسخ گفتم، وتأكيد كردم كه عالمان محقق شيعه بر اين باور نيستند و اين روايات را قبول ندارند، او گفت وعده مىگذاريم و من فردا كتابى مىآورم كه اين مطالب از منابع مهم شما نقل كرده است. گفتم: لازم نيست بياوريد، من آن كتاب را ديدهام، خواندهام سخن استوارى ندارد، گفت: من نگفتهام چه كتابى، چگونه مىگويى من آن را ديدهام. گفتم: مگر مرادت كتاب «الشيعه والقرآنِ» احسان ظهير الهى نيست؟! جوان بهتش زد، و بالمرّه آرام شد و من ادامه دادم و آنگاه گفتم: اكنون با هم فارسى حرف مىزنيم; و فارسى حرف زديم و او سبكبال از آنچه فهميده و شرمسار از داورى پيشين، مدّت زياد با من به گفتگو نشست و براى روز بعد وعده ديدار نهاد و ... .كتابهاى ضد شيعى در عربستان مظلوميت شيعه در گستره تاريخ اسلام قصه پر غصه تاريخ اسلام و مسأله هميشه تازه آن بوده است. اتهامات متوجه به آن، از خاستگاه آن گرفته تا مباحث كلامى، فقهى و اخلاقى را شامل مىشده است. كسان بسيارى در اين راه شهد شهادت نوشيدند و جهلمداران فراوانى با اين پندارهاى ناصواب، بسيارى را عليه شيعه شوراندند. مكه و مدينه سرزمين وحى و جايگاه تابشهاى انوار الهى است. در اين سرزمين نيز شيعه هماره مظلوم بوده است، حوادثى كه عليه شيعه در اين ديار رخ داده است ، نيز فصل جانسوزى از تاريخ اسلام را تشكيل مىدهد. در گشت و گذارى كه در كتابفروشيهاى اين ديار داشتيم عناوين گونهگونى عليه شيعه ديديم كه پس از اين مىآوريم. سالها پيش در مسجدالنبى با جوانى «احسائى» آشنا شدم كه نسبت به مسائل جهان اسلام آگاهىهاى جالبى داشت و به وظايف اسلامى و فرهنگى خود كاملا آشنا بود، و از جريانهاى فرهنگى، سياسى و انقلابى ايران نيز آگاهىهايى داشت و درباره مسائل فرهنگى عربستان نيز داراى اطلاعاتى سودمند بود، مىگفت: در مدارس و دانشگاههاى اينجا كينه شيعه را درس داده و چهرهاى به تمام معنا وارونه از آن جلوه مىدهند. اين مطلب كاملا درست است، اخيراً كتابى با عنوان «الموسوعةالميسره، للأديان و المذاهب المعاصره» نشر يافته است. اين كتاب دائرةالمعارف وارهاى است كه اديان و مذاهب و جريانهاى فكرى گونه گون را براى تدريس در دانشگاه نوشته است ودانشگاه مدينه آن را چاپ كرده است. در اين كتاب چهرهاى كه از شيعه نمايانده، يكسر وارونه است و منابع ومصادرى كه در پايان مقاله ارائه شده، بعضى در نقد و ردّ شيعه است، و حتى به يك كتاب شيعى استناد نشده است. از شيعه چهرهاى مخالف اسلام ترسيم كردن و مردم عادى ودانشپژوهان را از ارتباط با آنان برحذر داشتن، شيوه عام جريان فكرى اين ديار است. گفتگوى تأمل برانگيز ذيل مىتواند دليلى بر اين مدعا باشد. كارمندى از وزارت نيرو يكى از عالمان را در يكى از خيابانهاى مدينه سوار مىكند و از او مىپرسد: در ايران غير از مذهب جعفرى مذاهب ديگر هم تدريس مىشود؟ وى پاسخ مىدهد: كه چنين است آنان مدرسه دارند. نه تنها مذاهب اربعه كه اقليتهاى مذهبى نيز در ايران آزادانه و در چهارچوب مقررات فعاليت مىكنند. جوانى از يوگسلاوى پيشين كه در مدينه مشغول تحصيل بوده، ضمن مراجعه به برخى از عالمان شيعه ايرانى، از آنان درباره سبّ وشتم شيعه نسبت به اصحاب پيامبر، تحريف قرآن و نقش عقل در شيعه سؤال مىكند. او از اين كه در دانشگاه حقايق را به وى وارونه القا كرده بودند، ناراحت بود. برخورد تند و بىپايه برخى از خطيبان در خطبههاى نماز جمعه، نشانگر نگاه وارونه اينان به شيعه و انديشه آنان است و نيز تعليمات تحريفگرانهاى كه در صفحه ذهن اينان نقش بسته است. گزارش زير نمونهاى از اينگونه داوريها و برخوردها است: يكى از شبها كه به مسجد عمر بن خطاب شارع شيخ عبدالله خياط براى نماز جماعت رفته بودم. بعد از نماز مغرب مشاهده كردم كه خطيبى جوان، پشت تريبون ايستاد، پس از اين كه شرافت مكانى مكه و شرافت زمانى ايام ذى حجه را بيان كرد، اشاره به تولّى و تبرّى نمود و با زمينهسازى و مقدمهاى چند دقيقهاى گفت: مردم! چرا غافليد؟ چرا تولى و تبرى را از دست دادهايد؟! تولى دوستى پيامبر و اصحاب كبار او و تبرى تنفر و بيزارى جستن از دشمنان آنهاست، متأسفانه در اين بلد امين كه نبايد كفر باشد، كافرانى كه دينشان تقيه است معتقدند جبرئيل امين خيانت كرده و بجاى اين كه وحى را به على عـ نازل كند به محمد صـ نازل كرده است و على عـ بايد پيامبر مىبود. و معتقدند كه سبّ و لعن وزراءالرسول ابوبكر و عمر واجب است. او با لحن خاص و تحريك كننده و با هنرنمايى خاص در فنّ خطابه، اعلام كرد: آيا كسانى كه به وزراءالرسول لعن مىكنند كافر نيستند؟ اگر از آنها راجع به ابوبكر و عمر سؤال شود مىگويند: رضى الله عنهما و پشت سر آنها را لعن مىكنند. آيا اينها كافر نيستند؟ آيا كسانى كه به ام المؤمنين عايشه تهمت زنا مىزنند و او را زانيه مىدانند! و لعن مىكنند در حالى كه قرآن او را مبرّا دانسته (و اشاره به آيه افك در قرآن كرد) آيا اينها كافر نيستند؟! حال مىخواهيد بدانيد اينها كيستند؟ اينها كسانى هستند كه در صفوف نماز جماعت شما شركت كرده و كنارتان مىنشينند و دينشان تقيه و نمازشان منافقانه است. اينها اشدّ كفراً و نفاقاً مىباشند و سپس بطور صريح گفت: رافضه را مىگويم. اينها كافرند! شيطانند! خذلهم الله، قاتلهم الله! آنها شما را قبول دارند و نه دين شما را. و براى مصلحت و از روى نفاق در نماز شما شركت مىكنند. مردم! دوستان! چرا شما ساكتيد در مقابل لعن كنندگان به وزراءالرسول؟ دوستان! با اينها معامله نكنيد و آنها را از جمع خود بيرون كنيد. آيا بعد از اين صحبتها باز هم امر به معروف و نهى از منكر نمىكنيد؟ و با اين كافران كنار مىآييد؟ اينجا بلد امن است. سرزمين با شرافت مكه است و جاى كفار نيست! و سپس با اشاره به ايام ذى حجه و اهميت آن مطالبى را بيان كرد و صحبت را خاتمه داد. وضعيت مجلس بسيار استثنايى و جنجالى شده بود و با مهارت خاصى كه در خطابه داشت مجلس را به خود متوجه كرده بود. زمينه براى بحث مناسب نبود، با روحانيون ديگرى كه در مسجد بودند قرار گذاشتيم كه در چگونگى برخورد منطقى صحبت كنيم كه بعداً با امام جماعت يكى ديگر از مساجد، كه مصرىالاصل و ظاهراً جوانى مؤدب و بشاش و خوش برخورد بود، صحبت شد و او اظهار نگرانى و تأسف نمود بسيار و گفت: ما همه با يكديگر برادريم، اين حرفها صحيح نيست و ... . چهار روز بعد از اين قضيه براى نماز صبح با لباس و عمامه به مسجد عثمان رفته بودم كه خطيب فوقالذكر براى نماز به آن مسجد آمده بود. در پايان نماز با امام جماعت دست داده خداحافظى كردم، در اين هنگام ناگهان، آن شخص (خطيب) خطاب به امام جماعت فرياد برآورد كه: «لا تسلّموا على الشياطين، انّهم شياطين!» وقتى پرسيدم: لماذا؟ بر خشونت افزود و ... . روزى به ديدار مزار شهداى اُحد رفتيم، براى بررسى دقيق محل وقوع نبرد و مسائل پس از آن، با دانشجويى به گفتگو نشستيم. او توضيحات جالبى درباره اُحد و كوههاى آن ارائه داد، پس از آن كه فهميد ما شيعه هستيم و ايرانى، پرسيد: آيا درست است كه شيعيان به فرزندى از على عـ معتقد هستند بنام مهدى، كه به سردابى رفت و ديگر برنيامد و در آخرالزمان خواهد آمد؟ و آيا درست است كه شما معتقديد جبرئيل در ارائه وحى خيانت كرده و به جاى على به پيامبر وحى را ابلاغ كرده است؟ و درست است كه شما عقيده و كتابهاى خود را مخفى نگاه مىداريد و از اين كه كسى بدان آگاهى يابد جلو مىگيريد؟ (اين را يكى از اساتيد در دانشگاه به ما مىگفت.) اينها همه اتهامات واهى بسيار كهنه و زنگ زدهاى است كه هر روز به وسيله نشخواران جهل جويده و ارائه مىشود. دوستان به وى جوابهاى لازم را دادند، او در پايان گفت: حقيقت اين است كه من از شيعه چيزى نمىدانم و با اين كه حدود 20 كتاب درباره عقايد فرق خواندهام از شيعه اطلاعات درستى ندارم وآنچه مىدانم، از منابع غير شيعى است. اين ديدار گوياى آن است كه در محيط تعليمى و فرهنگى اين ديار، درباره شيعه چه مىگذرد، و عقايد شيعيان چگونه به دانشجو القا مىشود. با توجه به آنچه آمده ـ كه نمونهاى است اندك ـ مىتوان فهميد كه نشر آثار عليه شيعه در اين ديار طبيعى است، كتابهايى كه ذيلا مىآوريم، برخى سالها پيش چاپ شده، برخى ديگر چاپ سال جارى است و همه نشانگر كينتوزى، و عصبيت پراكنى عليه شيعه است.
كتابهاى احسان ظهير الهى از جمله
ـ الشيعه و اهل البيت; ناشر: اداره ترجمان السنه، لاهور پاكستان، توزيع: الجامعة الاسلاميه، المدينة المنوره. ـ الشيعه و القرآن; ناشر: اداره ترجمان السنه، لاهور پاكستان، توزيع: الجامعة الاسلاميه، المدينة المنوره. ـ الشيعه و التشيع (فرق و تاريخ); ناشر: اداره ترجمان السنه، لاهور پاكستان، توزيع: الجامعةالاسلاميه، المدينةالمنوره و... .و كتابهايى چون ـ الشيعه و تحريف القرآن; محمد مالالله. ـ كلمات فى كشف أباطيل و افتراءات; عبدالفتاح ابو غُدَّه، الاستاذ فى الدراسات العلى فى قسم السنه بكلية التربيه بجامعة الملك سعود بالرياض. ـ و جاء دور المجوس; عبدالله محمد الغريب. كتابى است سرشار از دروغ و آكنده از تهمت و ... . ـ سراب فى ايران; دكتر احمد الأفغانى، به زبان انگليسى. ـ وجاءوايركضون;ابوبكرجابرالجزائرى.مهلايادعاةالضلاله، المدرسبالجامعهالاسلاميه،الواعظبالمسجدالنبوىالشريف. ـ حوار هادئ بين السنة و الشيعه; عبدالله بن سعيد الجنيد. ـ مسألة التقريب بين الشيعة و السنه; ناصر بن عبدالله بن على القفارى، دار طيبه. ـ تبديد الظلام و تنبيه النيام الى خطر التشيع على المسلمين والاسلام; ابراهيم سليمان الجبهان. ـ بطلان عقائد الشيعه و بيان ضيق معتنقيها و مفترياتهم على الاسلام من مراجعهم الأساسيه; محمد عبدالستّار التونسى. ـ الشيعه و المتعه; محمد مالالله. ـ عقيدة الاماميه عند الشيعه الاثنى عشر، دراسة فى ضوء الكتاب و السنه; السالوس، مكتبة ابن تيميه. ـ الخطوط العريضه; محبالدين الخطيب. اين اثر از ديرينهترين آثار عليه شيعه در اين قرن است و عالمان شيعه آثار منقدانهاى عليه آن نگاشته و بافتههايش را رشته كردهاند اما باز هم سعودى هر سال چاپ و نشر مىكند. ـ الثورة الايرانيه فى ميزان الاسلام; الشيخ محمد منظور النعمانى. ـ بين الشيعه و اصوله، دراسة مقارنه فى التفسير; على السالوس.