فصـــل پنجم - شناخت عربستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شناخت عربستان - نسخه متنی

بعثه مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ـ عبدالله بن سبأ و أثره فى احداث الفتنه فى صدر الاسلام; سليمان بن حمد العود.و كتابهايى ديگر چون
رجال الشيعه فى الميزان; الشيعه و السنه; احوال اهل السنه فى ايران; الشيعه فى الميزان; التحذير من البداء; النهى عن سبّ الأصحاب; النبذة الشريفه فى الردّ على القبوريين; بين الشيعه و السنه; ما يجب أن يعرف المسلم عن عقائد الروافض الاماميه; أضواء على الشيعه; الخمينى و الوجه الآخر; مسألة التقريب بين أهل السنه و الشيعه; السنن و المبتدعات; رساله فى تحريم اتخاذ الضرائح; التشيع بين مفهوم الأئمه و المفهوم الفارسى; صورتان متضادتان عند أهل السنه و الشيعه; الجواب الباهر فى زوار المقابر; الشيعه و تحريف القرآن; نقد ولاية الفقيه; الموازنه بين السنه و الرافضه; الفرقان بين الحق و الباطل; رسالة الرد على الرافضه; أباطيل يجب أن تُمحى من التاريخ; الخمينى بين التطرّف و الاعتدال; المؤامرة على الكعبه من القرامطه الى الخمينى; بطلان عقائد الشيعه و أهل البيت; بين الشيعه و أهل السنه; تحذير الساجد من اتخاذ القبور مساجد; نكاح المتعه فى الاسلام; البيّنات; اُصول مذهب الشيعه.

فصـــل پنجم

اوضاع اجتماعى، فرهنگى و آموزشى

گذار از جامعه قبيلهاى

جامعه عربستان بر پايه روابط قبيلهاى استوار است. وجود تعصب و علقه نيرومند قبيلهاى به علاوه مذهب شكلدهنده كلى فرهنگ جامعه مىباشد. اين ساختار جامعه عربستان، مانع از بوجود آمدن فرهنگى يگانه شده است. با اين كه دين اسلام در اين سرزمين ظهور نمود و مدت زمانى اين سرزمين مركزيت جهان اسلام را به عهده داشت امّا از آنجا كه در سرزمين فوق قبيلههاى زيادى زندگى مىكنند وهر كدام آداب و رسوم خاص خود را به عنوان يك ميراث نگهدارى مىكنند نتوانستند با بهرهگيرى از آيين اسلام به تمدنى كه كشورهايى چون ايران، مصر و پاكستان در سايه فرهنگ اسلامى بدست آوردند، دست يابند. با خارج شدن مركزيت خلافت از عربستان در زمان امويان، اين كشور به عنوان گوشهاى از جهان اسلام درآمد كه با اضمحلال خلافت عباسى و آشفتگى در دستگاه مزبور دوباره اين سرزمين به فرهنگ قبيلهاى به شكل ملوكالطوايفى رو آورد. اين فرهنگ به وجود آمده فاقد هر گونه بالندگى و پيچيدگى خاص فرهنگهاى كهن بود. در حال حاضر در عربستان سعودى مردم به دو گروه عمده تقسيم شدهاند: گروه سنتگرا، گروه متجدّدين، سنت گرايان معتقد به حفظ ارزشهاى بومى و اسلامى بوده و با هر نوع افزايش نفوذ فرهنگ غربى و خارجى مخالفت مىنمايند. متجددين در راه هر چه وابستهتر شدن به غرب خصوصاً آمريكا سعى و تلاش مىنمايند. علت اين مسأله را هم بايد حضور گسترده كارشناسان و اتباع خارجى و تكنولوژى غرب در اين كشور دانست كه بطور طبيعى با ورود خود به كشور عربستان فرهنگ خاص خود را نيز به همراه مىآورند و با گسترش فرهنگ مهاجران، جوانان كشور اولين طعمه آنها مىباشند.

خصايص ويژه اجتماعى

جامعه عربستان يك جامعه سنتى است كه با روشهاى غير معقول در حال مدرنيزه شدن است. از خصايص ويژه اين جامعه به مانند ديگر جوامع جهان سوم تبعيض طبقاتى فاحش آن مىباشد. اختلاط مردم بومى كشور با مهاجران يك بافت اجتماعى ناهماهنگ را تشكيل داده است. اين طبقه به وجود آمده به همراه كسبه، كارگران و كشاورزان در مقابل طبقه اشرافى و مرفه و وابستگان دولتى كمتر مورد حمايت حكومت قرار مىگيرند. طبقه مرفه و اشرافى كشور، نقشهاى اصلى و كليدى را در سياست، تجارت و صنعت به عهده داشته و جزء طبقه ممتاز محسوب مىشوند. در عربستان سعودى اختلاف درآمد به وضوح نمايان است. از سويى نظام سنتى قبيلهاى و از سوى ديگر حاكميت طبقه اشراف مانع ايجاد تعادل اقتصادى بين اقشار مردم شده است. در شهر مظاهر تمدن و پيشرفت و بيشترين امكانات رفاهى وجود داشته و در روستاها و مراكز دور از شهر مردم با كمترين امكانات دست و پنجه نرم مىكنند. بطور كلى آداب و رسوم مردم عربستان تحت تأثير فرهنگ اسلامى قرار دارد. در كنار آداب و رسوم به جا مانده از فرهنگ اسلامى، فرهنگ قبيلهاى و بيابانى نيز در ميان مردم ديده مىشود. گرايشهاى فرهنگى، اجتماعى نسل جوان عربستان به علت كمبود نيروى انسانى فعّال و كارآمد، كشورى مهاجرپذير شده است، اين خصيصه اجتماعى، جامعه عربستان را در برابر فرهنگ بيگانگان خصوصاً غربيان قرار داده است. دو طيف مخالف در عربستان زندگى مىكنند. گروه اكثريت كه پايبند به اصول مذهب و شريعت خويش مىباشند و با هر گونه مظاهر و تمدن غربى مخالف هستند و گروه اقليت كه تحت تأثير مظاهر تمدن غربى، فرهنگ مصرفى، آداب و رسوم غربيان قرار گرفته و رسيدن به اين فرهنگ و حل شدن در آن را آمال خود قرار دادهاند. بيشتر گروه اقليت را نسل جوان تشكيل مىدهد. اين در حالى است كه اولياى آموزشى و خانوادهها نگرانى خود را از توجه زياد جوانان به فيلمهاى مبتذل بيان نمودهاند. در راستاى اين علاقمندى، بىتوجهى به درس و آموزش نيز در پى مىباشد. همچنين، در تابستان با توجه به هزينه بالاى استفاده از امكانات تفريحى و ورزشى براى جوانان بيشتر محصلان اوقات فراغت خود را صرف تماشاى فيلمهاى ويديويى مبتذل در منازل مىنمايند. به همين دليل بطور متناوب خانوادهها با ارسال نامه به مطبوعات خواستار برنامهريزى از سوى مقامات كشور جهت گذراندن صحيح دوران تعطيلات تابستانى محصلان با برنامههاى سالم شدهاند. بطور كلى بايد گفت كه در بيشتر كشورهاى جهان سوم سردمداران غربى با منحرف نمودن افكار سازندگان جامعه سعى در هر چه بيشتر وابسته نمودن آن كشور و نابود كردن فرهنگ اصيل كشورها را دارد كه عربستان نيز از اين قاعده مستثنا نيست.

وضعيت زنان در جامعه

در اين كشور هيچ زن عربستانى حق ازدواج با مرد غير عربستانى را ندارد. اين امر بندرت آن هم با مجوز دولتى انجام مىگيرد. همچنين يك مرد در اين كشور مىتواند به سادگى همسر خود را طلاق دهد. امّا زنان بايد براى طلاق از شوهران خود به نظام حقوقى پيچيدهاى متوسل شوند. با گذشت زمان اين محدوديتها افزايش يافته تا حدى كه تمام ساختمانهاى مسكونى دولتى موظف به ساختن زمينهاى تفريحى براى زنان و مردان بطور جداگانه هستند و استخدام زنان در فروشگاهها و ادارهها ممنوع مىباشد. پليس مذهبى «مطوّع» در عربستان سعودى مسؤول اِعمال قوانين مربوط به زنان در ملأ عام هستند، چنانچه زنى بدن خود را به خوبى نپوشانيده باشد توسط مطاوعهها مورد آزار قرار مىگيرد. همچنين به زنان در اين جامعه اجازه داده نمىشود به تنهايى از خانه يا كشور خارج شوند و اين كار حتماً بايد با اجازه مرد ارشد خانواده باشد. در اين كشور رانندگى براى زنان ممنوع است. فقط زنان ارتشى آمريكا مجاز هستند كه در داخل مناطق نظامى، رانندگى نمايند و حق رانندگى در ملأ عام را ندارند. در اين كشور زنان از امكانات آموزشى يكسانى با مردان برخوردار نيستند. در بعضى از رشتهها فقط مردان حق ثبتنام دارند، در بعضى از دانشگاههاى عربستان از ثبتنام زنان خوددارى مىشود. زنان از دريافت بورس براى تحصيل در خارج از كشور محروم هستند.

نظام آموزشى

اوّلين مدرسه به سبك امروزى در عربستان در دوران حكومت ملك عبدالعزيز تأسيس گرديد، قبل از آن مدارس دينى و مساجد تعليم علوم دينى و خواندن و نوشتن را به عهده داشتند، بعد از اين زمان اقدامات جهت گسترش و توسعه فرهنگى كشور رو به افزايش نهاد، كه تا سال 1951 به 21 باب مدرسه انجاميد و شمار دانش آموزان از 2319 در سال 1939 به 28 هزار نفر رسيد. در سال 1953 به فرمان ملك سعود وزارت فرهنگ تأسيس گرديد. در اين كشور مؤسسات آموزشى توسط دولت اداره مىشود، آموزش قبل از دوره ابتدايى و آمادگى در اين سطوح فقط در مناطق شهرى انجام مىگيرد. دوره آموزش دبيرستان سه سال مىباشد كه بعد از سال اول دانش آموزان به دو گروه علوم و هنر تقسيم مىشوند. مدارس صنعتى، بازرگانى و كشاورزى در عربستان وجود دارد كه دانش آموزان پس از طى دوره ميانى مىتوانند تحصيلات خود را در اين مدارس ادامه دهند. سال تحصيلى در عربستان از اواخر سپتامبر يعنى اوايل مهرماه آغاز شده و در اواخر ژوئن; يعنى اوايل تير ماه به اتمام مىرسد. در اين كشور مدت دوران تحصيلى به دو دوره نيم سال اول و دوم تقسيم مىگردد. پس از نيم سال اول، تعطيلات عربستان بنام «اجازةالربيع» آغاز مىگردد كه به مدت دو هفته مىباشد. در عيد فطر و عيد قربان، هر كدام بيست روز تعطيلى براى محصلان قرار داده شده كه اگر اين زمان با دوره تحصيلى دانش آموزان مصادف شود، يك عدم پيوستگى در دوران تحصيلى به وجود مىآورد كه موجب افول سطح آموزشى مىگردد. دوران تحصيلى در عربستان 12 سال است. در اين كشور مديريت آموزش و پرورش به دو بخش دختران و پسران تقسيم شده است. مديريت بخش دختران به عهده رياست كل آموزش دختران مىباشد و مديريت بخش پسران به عهده وزارت معارف (آموزش و پرورش) است و هر كدام از دو بخش داراى دانشكدههاى تربيت معلم مختص به خود، با سيستم آموزشى مشترك است. مدارس عربستان در بخش پسران و دختران به دو نوع دولتى وملى تقسيم مىشود. در مدارس دولتى ثبتنام، رايگان و كليه هزينهها و امكانات آموزشى از سوى دولت پرداخت مىشود. محصلان اين مدارس از افراد متوسط جامعه و قشر كم درآمدند. در اين مدارس شمار دانش آموزان بسيار و كيفيت و امكانات آموزشى ناچيز است; امّا مدارس ملّى با دريافت شهريههاى مختلف و زياد، داراى امكانات آموزشى بيشتر و كيفيت بالاترى است; بطورى كه در مقطع دبستان به آموزش زبان انگليسى و كامپيوتر مىپردازند. علاوه بر مدارس ملّى و دولتى تعداد 222 مدرسه زير نظر وزارت معارف و رياست تعليم دختران و مناطق مختلف كشور جهت حفظ قرآن كريم مشغول به كار هستند. 380 هزار نفر در اين مدارس در ساعات مختلف شبانهروز مشغول فراگيرى و حفظ قرآن مىباشند. اولين مدرسه آموزش قرآن كريم در سال 1367 ه.ق. تأسيس گرديد. همچنين مدارسى جهت روشندلان در مقاطع مختلف تحصيلى در عربستان وجود دارد كه 169 كتاب كلام الله مجيد به خط بريل جهت استفاده اين افراد در دسترس مىباشد. تعداد كتابخانههاى عمومى عربستان در سال 1390 ه.ق. 13 عدد و در سال 1410 به 60 عدد افزايش يافت كه در حال حاضر بيش از يك ميليون جلد كتاب در اين كتابخانهها موجود است. دانشگاههاى عربستان به طور رايگان خوابگاه در اختيار دانشجويان خود قرار مىدهد. شهركهايى براى اسكان استادان و دانشجويان مجهز به بيمارستان و امكانات ويژه وجود دارد. در دانشگاهها، مراكزى براى آموزش زبان عربى براى خارجيان، كتابخانههاى مجهز به مدرنترين وسايل جهت استفاده از كتب و مراجع و لوازم آزمايشگاهى جهت تحقيقات علمى وجود دارد. آمار كل محصلان عربستان در سال 1390 ه.ق. 540 هزار نفر بوده و در سال 1410 ه.ق. به 000/800/2 نفر رسيد. در حال حاضر 5/1 ميليون پسر و 3/1 ميليون دختر در اين كشور مشغول به تحصيل هستند. در سال 1410 تعداد مدارس عربستان به 476/16 باب در برابر 949/2 باب در سال 1390 رسيد. عربستان داراى هفت دانشگاه مىباشد. همچنين دانشكدههاى تعليم و تربيت براى دختران در رياض و دمام و يك دانشكده علوم در دمام، يك دانشكده خدمات اجتماعى در رياض براى دختران تأسيس شده است.

كتاب در عربستان

عناوين كتابهاى نشر يافته در سالهاى اخير در عربستان سعودى، نشانگر تحوّل مطبوعاتى و فرهنگى اين ديار است. جلب و جذب متفكّران و اهل قلم كشورهاى اسلامى و نشر آثار آنان در عربستان، به اين تحوّل و گستردگى يارى شايان توجهى رسانده است. بر روى هم، سرعت قابل ملاحظهاى در گستراندن ابعاد پژوهش و نشر در پهنه فعاليتهاى فرهنگى مىتوان ديد. چرايى اين مسأله نيز قابل توجه است. يكى از استادان دانشگاه كه آگاهيهاى شايستهاى از چگونگى نشر در جهان عرب دارد، ضمن گزارش كيفيت كتاب و نشر در عربستان به عوامل و زمينههاى اين تحوّل، بدين سان پرداخته است: به نظر مىرسد كه دولت عربستان از دو جهت مجبور است كه به اين كار; يعنى پخش و نشر كتاب روى بياورد. 1 ـ جهت نخست آن كه سعودىها در جبهه سياسى ياراى مقابله با جمهورى اسلامى و جهان اسلام را در خود نمىيابند; در نتيجه براى اين كه در مسير سياست خارجى بينالمللى خود دچار مشكل نشوند و تناقض قول و عمل را براى جهانيان آشكار نكنند، از اين كار; يعنى تبليغ رسمى مستقيم تحاشى مىكنند. 2 ـ جهت ديگر اين كه سعوديان از نفوذ بيش از حدّ مُفتيان و مبلغان وهابيت ناخرسندند و براى آن كه، توازن حفظ سلطه را براى خويش مصون دارند، مجادلهها و شعارهاى توخالى و سرگرم كننده نجديان را به آنان سپردهاند تا در نتيجه، هم حكومت را از دخالت آنان دور نگهدارند و هم براى مماشات سياسى در صحنه سياست جهانى پيوسته براى خود درى مفتوح نگهدارند; از اين روى و با انتخاب چنين رويهاى، به صحنه فرهنگى و علمى عنايت خاص مبذول مىشود. البته نبايد از نظر دور داشت كه سعوديان اكنون داعيه رهبرى جهان اسلام را دارند، آنان با فراخوانى بسيارى از متفكران و گسترش دامنه نشر، در جهت حاكميت فكرى جهان اسلام نيز گام برمىدارند و اين شايد مهمترين و يا يكى از مهمترين عوامل رويكرد اينان به فرهنگ و كتاب باشد. نگرش كوتاهى به محتواى آثار نشر شده، نشان مىدهد كه جهتگيرى كلى آثار نشر يافته; اعم از تحقيق متون، تصحيح آثار كهن و تكنگاريهاى موضوعى، بيشتر بر محور انديشه حاكم، سلفىگرى تنگ انديشانه و وهابىمآبى موجود دور مىزند. تحقيق و نشر آثارى مانند كتاب «التوحيد» ابن خزيمه، «العظمه» ابوالشيخ و ... در جهت ياد شده است. البته در كنار اين مجموعه، آثار مهم تاريخى، رجالى وتفسيرى ديگر نيز نشر يافته است. نگارش آثارى مانند «صفات الله بين الاثبات و التأويل» و «رؤية الله» كه از آثار نشر يافته «جامعة امّالقرى» است و ... نيز با اين آهنگ به قلم آمده است. مىتوان گفت كه نويسندگان سعودى حضورى جدّى در صحنه انديشه و فرهنگ دارند، امّا باز هم در جهت به اصطلاح سلفىگرى و دفاع از موضع سلف و برنتابيدن سخن نو و انديشه تازه و گر چه در چگونگى ميراث گذشته باشد. موضعگيرى تندى در اين آثار درباره دگرانديشان به روشنى پيداست، نقدهاى تند عليه «ناصرالدين البانى» ـ كه از سلفيان شام ومخالف اينان است ـ نشانگر اين جريان تواند بود. تجديد نظر در تفكر دينى و طرحى نو درانداختن در ساختار فكرى موجود را نيز هرگز برنمىتابند و گرايشهايى از اين دست را در قالبهاى گونهگونى محكوم مىكنند; و گاهى با تيغ بىدريغِ تكفير گردن مىزنند. در اين ميان كسانى كه در بازسازى انديشه دينى، به عقل بهرهاى دهند نيز سالم از ميان در نخواهند رفت و نيز كسانى كه به شيعه به عنوان مذهب اسلامى بها دهند. يكى از نمونههاى عينى اين ماجرا، نقد و اعتراض اينان به محمد غزالى نويسنده پرآوازه مصرى، بويژه كتاب وى با عنوان «السنة النبوية بين اهل الفقه و اهل الحديث» است، نويسندهاى به نام «سلمان بن فهد العوده» بدان نقدى نگاشته است با عنوان «حوار هادئ مع محمد الغزالى، وقفات مع كتاب السنة النبويه ...» و «دارالوطن» در رياض آن را منتشر كرده است. بيتالغزل اين اثر در نقد غزالى بهايى است كه او در تحليل نصوص به علم و عقل داده است و موضعى است كه وى درباره شيعه داشته است. او ابتدا سخن غزالى را نقل مىكند كه نوشته است: «شيعه با جمهور مسلمانان در اصول بنيادى دين تفاوت جوهرى ندارد و ...» و آنگاه با تكرار آنچه بارها و بارها غوغاسالاران عليه شيعه تكرار كردهاند مىنويسد: با شيعه به هيچ روى نمىتوان كنار آمد; چرا كه آنان در مسائل بنيادى مربوط به قرآن، توحيد، صفات خدا، فقه و اصول فقه با اهل السنة و الجماعه (بخوان: سلفىگرى وهابىمآبانه) در تضاد و اختلاف است. (كتاب پيشگفته، ص71-70) نمونه روشن ديگر، كتابى است با عنوان «البيان لأخطاء بعض الكتّاب». اين اثر را صالح بن فوزان بن عبدالله الفوزان يكى از استادان دانشگاههاى اين ديار نگاشته است. اين كتاب يكسر به دفاع از سلفىگرى پرداخته و ظاهر گرايى خشك و تنگمايه را، اسلام ناب معرفى كرده است، و با اين نگرش آثار بسيارى از عالمان و مفكران معاصر اهل سنت را نقد كرده است. به مثال او از مقالههاى شيخ محمد على صابونى ـ از عالمان حلب كه اينك در مكه و از استادان دانشگاه است ـ برآشفته است كه چرا در شمارههاى مجله «المجتمع» به مقالههايش عنوان «عقيدة اهل السنه فى ميزان الشرع» داده است. به ديده او عقيده «اهل السنه» صحيح و استوار است و اين عنوان نشانگر ارزيابى در صحت و سقم آن است و درست نيست. به دكتر سعيد رمضان بوطى نويسنده پرآوازه سورى و كتابش «السلفيّه مرحله زمنيّه» هجوم برده كه چرا «سلفيّه» را مرحلهاى تاريخى پنداشته و در چگونگى و چندى و چونى آن سخن گفته و چون و چرا درباره آن را روا دانسته است، و چرا شيعيان را با اعتقاد به «عصمت» على عـ تكفير نكرده و گفته است: «اينگونه باورها باعث خروج از دين نمىشود.» و به دكتر احمد جمالالعمرى انتقاد كرده كه چرا، زيارت قبور صالحان را يكى از سنتهاى اسلامى تلقى كرده و نوشته است كه پيامبر بدان امر مىكرده و اصحاب را به زيارت قبور نيكان فرا مىخوانده است. در اين كتاب با همان دو جهتگيرى ياد شده، آثار محمد ابوزهره، شيخ محمد مجذوب، محمد عبده يمانى نويسنده «علّموا اولادكم حب رسول الله» و ... نقد شده است. در كشور عربستان تكنگاريهاى مختلف درباره مسائل فقهى نيز رو به افزايش است. در مسائل تئوريك فقهى و اصول فقهى نيز عناوين قابل توجهى ديده شده. نشر مجله «البحوث الفقهيه» كه مباحث بسيار نو و مورد ابتلاى جهان اسلام را طرح مىكند جالب است، گو اين كه اين مجموعه حاصل رايزنى و همكارى فقيهان و عالمان بيش از هفتاد كشور اسلامى است و نتيجه جلسات كنفرانس «المجمع الفقهى الاسلامى» مىباشد ولى نشر آن در اين ديار مىتواند به فضاى انديشه كشور يارى رساند و زمينههاى تحقيق در مسائل فقهى را بگستراند. هيأت ظاهرى كتابها نيز جالب و چشمنواز است، در اين جهت نيز گويا ساخت و پرداخت زيبا را از كشورهايى چون لبنان وام گرفته و گستراندهاند. گسترش مراكز نشر و فروش در مدينه نيز چشمگير بود. يكى از استادان آشنا به مسائل نشر در جهان عرب نوشتهاند: ياد دارم كه در مدينه سال 63 جز چند كتابفروشى، آن هم تنها با فروش و عرضه كتابهاى چاپ لبنان و مصر و در سطحى ناقص و محدود يافت نمىشد. ولى اكنون در همين محدوده حرم و در خيابان ابوذر وعبدالعزيز چند كتابفروشى بزرگ كه هم ناشرند و هم كتابفروش، تأسيس شده است. حتى كيفيت حروفچينى و صفحهبندى و طراحى جلد و صحافى فنى هم كاملا رشد كرده است. احياى متون فقهى، تفسيرى و كلامى، چنانكه پيشتر گفتيم بسيار گسترده است و در اين توجه، عالمانى كه بگونهاى پى ساختهاى فكرى جريان وهابىگرى را شكل مىدهند، سهم بيشترى دارد، آثار ابن تيميه، ابن قيم و ... اينگونه است. «بدائعالتفسير» پژوهشهاى تفسيرىِ پراكنده ابن قيم است در ميان آثارش، كه جمع و تدوين شده است در 5 جلد، وديگر آثار ... در مجموعههاى انتشاراتى مكه و مدينه نشر آثار جهان عرب بويژه مصر و لبنان و سوريه نيز وسيع و قابل توجه بود. به هر حال آنچه ياد شد، براى كسانى كه به مسائل فرهنگى جهان اسلام به جدّ مىانديشند، تأمل برانگيز است. گسترش مسائل فرهنگى و علمى از اين ديدگاه با تنگمايگى و سطحى انديشه بويژه در مسائل كلامى و مطالب بنيادى دين، مىتواند پىآمدهاى سوئى بر تفكر در جهان اسلام داشته باشد. نمونههايى از اين تأثير هماكنون در برخى از جوانان تحصيل كرده در اين ديار ـ بومى و غير بومى آن ـ ديده مىشود. به گفته يكى از فاضلان: اين تصميم (گستراندن فضاى نشر فرهنگ در عربستان) زيانهاى غير قابل جبرانى خواهد داشت. نخست اين كه آزادانديشى كه خصيصه تمدن و فرهنگ اسلامى است واين امر در طول تاريخ اسلام، گاه در بغداد، گاه در بصره، گاه در مصر، گاه در نيشابور و گاه در اصفهان رخ مىنموده است، از صحنه انديشه اسلامى تا حدودى رخت خواهد بست و نيز انديشههاى راهگشا و كارساز، وراى مجادلههاى فرقهاى و كلامى و عقيدتى، جاى خود را به بحثهاى كينهتوزانه و تفرقهافكنانه در دوران امت اسلامى خواهد داد و اين خود خسارتى است.

كتابخانه ها

1 ـ كتابخانه شوراى انگليس; تأسيس در سال 1970، داراى 9000 جلد كتاب و 59 مجله دورهاى است. 2 ـ كتابخانه فرهنگى; 3 ـ كتابخانه انجمن اداره عمومى; تأسيس در سال 1962، داراى 050/770/1 جلد كتاب عربى و انگليسى و 669 مجله دورهاى، 951 نشريه دولتى. 4 ـ كتابخانه دانشگاه اسلامى; واقع در مدينه منوره كه به سال 1961 تأسيس گرديد. داراى 000/334 جلد كتاب، 26000 MSS، 897 پاياننامه، اسلايد و ميكروفيلم. 5 ـ كتابخانه عمومى ملك عبدالعزيز; تأسيس در سال 1985، اين كتابخانه داراى 068/139 جلد كتاب «عربى» 293/22 جلد كتاب «اساساً انگليسى] 872 مجله ادوارى [عربى و غير عربى». اين كتابخانه همچنين داراى مجموعه كتب تاريخى، كتب كمياب مرجع مىباشد. 6 ـ كتابخانه دانشگاه ملك سعود; اين كتابخانه داراى يك واحد مركزى با 14 واحد فرعى است كه سه واحد آن مخصوص دانشجويان دختر است. اين كتابخانه جهت استفاده عموم به شرط ارائه معرفىنامه آزاد مىباشد. در اين كتابخانه تعدادى كتب ايرانى موجود است كه اكثراً كتب شعر عمر خيام، رودكى، سعدى و حافظ مىباشد. كتابخانه داراى 11 ميليون جلد كتاب، 3000 نشريه ادوارى، 86000 نشريه دولتى مىباشد و به تعداد زيادى كتابهاى خطى كمياب و مرجع نيز زينتبخش اين كتابخانه است. 7 ـ كتابخانه الحرم «مكه»; 6000 جلد كتاب. 8 ـ كتابخانه مدرسةالحديث «مكه»; 9 ـ كتابخانه اوقاف مدينه; كتابخانه عارف حكمت 6000 جلد كتاب، و كتابخانه محموديه 2000 قرآن. 10 ـ كتابخانه ملى «ملك فيصل»; تأسيس در سال 1968. داراى 000/37 جلد كتاب به زبان عربى، انگليسى و فرانسه مىباشد. 11 ـ مركز اطلاعات سازمان استاندارى عربستان سعودى; 12 ـ كتابخانه سرويس اطلاعاتى سازمان ايالات متحده «جده»; داراى 2000 جلد كتاب و 65 نشريه ادوارى. 13 ـ كتابخانه دانشگاه امام محمد بن سعود;

/ 11