1121. آمد بهار خرم و آمد رسول يار
1122. انديشه را رها كن اندر دلش مگير
1123. پرده خوش آن بود كز پس آن پرده دار
1124. تاخت رخ آفتاب گشت جهان مست وار
1125. چون سر كس نيستت فتنه مكن دل مبر
1126. سست مكن زه كه من تير توام چارپر
1127. وجهك مثل القمر قلبك مثل الحجر
1128. بر سر ره ديدمش تيزروان چون قمر
1129. عمر كه بي عشق رفت هيچ حسابش مگير
1130. آيد هر دم رسول از طرف شهر يار
1131. گفت لبم چون شكر ارزد گنج گهر
1132. چون سر كس نيستت فتنه مكن دل مبر
1133. نه در وفات گذارد نه در جفا دلدار
1134. چرا ز قافله يك كس نمي شود بيدار
1135. بيار ساقى بادت فدا سر و دستار
1136. نبشتست خدا گرد چهره دلدار
1137. شدست نور محمد هزار شاخ هزار
1138. چه مايه رنج كشيدم ز يار تا اين كار
1139. مجوى شادى چون در غمست ميل نگار
1140. بيامديم دگربار چون نسيم بهار