و بالاخره گفته اند كه ضرار بن حمزه ى ضبائى بر معاويه وارد شد و معاويه دربارهى اميرالمومنين عليه السلام از او پرسيد، گفت: گواهى مى دهم كه او را در جايى ديدم كه شب پرده ى سياهش را آويخته بود و او در محراب عبادتش ايستاده و محاسن خود را به دست گرفته و همچون مار گزيده به خود مى پيچيد و همانند دردمندان از سر خوف مى گريست و مى فرمود: 'اى دنيا، اى دنيا! از من دور شو و از دامنم دست بردار، آيا براى فريفتن، اين چنين در برابر من جلوه مى كنى يا آرزومند منى؟ هنگام فريبت نزديك مباد! به دور است آرزوى تو! ديگرى را بفريب، زيرا مرا به تو نيازى نيست، من تو را سه طلاقه كرده ام كه رجوعى نداشته باشد. زندگى در تو كوتاه و ارزش تو اندك و آرزو در تو حقير است. واى از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر و بزرگى حسابگاه'. [ نهج البلاغه فيض، حكمت 74، ص 1078. ]
نماز، فريضه ثابت
تعاهدوا امر الصلواه،... فانها كانت على المومنين كتابا موقوتا [ نهج البلاغه فيض، خطبه 19، ص 643. ]
امر نماز را مراعات كنيد،... زيرا نماز فريضه اى است كه در وقت معين بر اهل ايمان واجب شده است.
نماز از عباداتى است كه هيچ شريعت و دينى از آن خالى نبوده، متهى وضيات و بعضى از خصوصيات آن به اعتبار زمانها و حالات مردم تفاوت داشته است. لذا خداوند متعال فرموده: 'بدرستى كه نماز همواره بر مومنين نوشته شده است'. جالب توجه اين كه، خداوند سبحان در قرآن كريم حتى در يك آيه نيز بندگان خود را امر نفرموده كه نفهميده، به قرآن و يا به هر چيز ديگرى كه از جانب اوست ايمان آورند و يا راهى را كور كورانه بپيمايد. حتى در بسيارى از قوانين و احكامى كه براى بندگان خود وضع كرده و عقل بشرى به تفصيل، ملاكهاى آنها را درك نمى كند نيز به چيزهايى كه در مجراى احتياجات قرار دارد علت آورده است.
'اقم الصلوه ان الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنكر' [ عنكبوت، آيه ى 45. ] نماز را بپادار، بدرستى كه نماز "انسان را" از بديها و پليديها باز مى دارد.
و همچنين است آيه ى تشريع روزه، كه علت را تقوى و آيه ى جهاد، كه علت را نابودى و محو فتنه معرفى مى كند. لذا قرآن تفكر در فرايض را امرى لازم براى مسلمانان و مومنان مى داند.
عرفان طلب نخست و پس آنگاه بندگى
بى معرفت عبادت عابد تمام نيست
بى معرفت عبادت عابد تمام نيست
بى معرفت عبادت عابد تمام نيست
پس مراد از اين كه نماز 'كتاب موقوت' مى باشد اين است كه فريضه ى ثابتى است كه اصلا تغيير پذير نيست و در هيچ حال ساقط نمى شود. زيرا آيه ى 'ان الصلواه كانت على المومنين كتابا موقوتا' در مقام تعليل از جمله قبل 'فاذا اطما ننتم فاقيموا الصلواه' [ نساء، آيه ى 103. ] است، "مثل اين كه اين گونه گفته شود: وقتى كه به وطن باز گشتيد نماز را بطور تمام بجا آوريد، زيرا نماز يك فريضه ى موقوت و ثابت است". حالا اگر مراد از موقوت اين باشد كه يعنى داراى اوقات معين است، هيچ نيازى به ذكر اين مطلب در مقام تعليل نداشتيم، يعنى داراى وقت بدودن نماز، علت براى حكم نماز و
اتمام آن در حضر نيست. پس نماز مثل روزه نيست كه در مقام اضطرار تبديل به فديه شود. [ الميزان، ج 5، ص 63. ] لذا داود بن فرقد گويد: از امام صادق عليه السلام درباره ى قول خداى تعالى: 'ان الصلواه كانت على المومنين كتابا موقوتا' سوال كردم، حضرت فرمود: كتابا ثابتا. [ وسائل الشيعه، ج 3، ص 3. ]
و ابن سنان روايت كردن كه از حضرت رضا عليه السلام سوالتى شد، از جمله آنها اين كه، چرا نماز واجب گرديده است؟ حضرت فرمود: علت وجوب نماز،آن است كه آن قرار به ربوبيت براى خداى عز و جل و بر انداختن شرك و طاغوت و به پا ايستادن در برابر خداى جبار جل جلاله با ذلت و مسكنت و خضوع و اعتراف و طلب اقاله ى از گناهان گذشته و نهادن صورت بر زمين در هر روز جهت بزرگداشت خداى بزرگ و اين كه ياد كننده باشد بدون فراموشى و كراهت و گردنكشى و خاشع و ذليل و راغب و طالب براى زيادتى در دين و دنيا،علاوه بر آنچه در ان است از لزوم و مداومت بر ذكر خداى عز و جل در شب و روز، تا اين كه بنده، آقا و مدبر و آفريدگار خود را فراموش ننمايد، تا در نتيجه گردنكشى كرده و طغيان نمايد و در ياد خدايش باشد و در پيشگاه پروردگار خود بايستد در حالى كه ازگناهان بيزار واو را از تمامى انواع فساد مانع گردد. [ وسائل الشيعه، ج 3، ص 4. ]
ضمن اين كه محض فرمان الهى براى امتثال آن براى مسلمان كافى است، زيرا انسان مسلمان و مومن خدا را حكيم على الاطلاق مى داند و حكيم، هيچ گاه فرمانى را بدون جهت صادر نمى كند و هيچ دستورى را بدون حكمت و مصلحت نمى دهد. لذاابتداءا به فلسفه ى وجوب نماز نيازى نيست، چرا كه امر و حكمش به تنهايى براى ما كافى است.
بنابراين 'نماز' بر همه ى مسلمانان واجب بوده و تحت هيچ شرايطى از آنها ساقط نمى شود. حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايد:
'ان الله افترض عليكم فرائض فلا تضيعوها' [ نهج البلاغه، فيض، حكمت 102، ص 1135. ] خداوند عزيز براى شما واجباتى "مانند نماز" را تعيين كرده، پس آنها را انجام دهيد و ضايع نكنيد.
نماز آمد ستون كاخ اسلام
بود بر مومنين فرض و نوشته
هر آنكس از نماز و حق گريزد
شررهاى سقر با وى ستيزد
ببايد خواندنش در وقت و هنگام
گل مومن خدا با آن سرشته
شررهاى سقر با وى ستيزد
شررهاى سقر با وى ستيزد
اقامه نماز، نشانه مليت اسلامى
و اقام الصلواه فانه المله. [ نهج البلاغه فيض، خطبه 109، ص 338. ]
و بر پاداشتن و اقامه ى نماز نشانه ى اصلى مليت دين اسلام است.
نماز اگر چه فى نفسه يك فعل فردى است و هر كسى بايد در انجام آن تلاش كند، ولى كتاب و سنت بدين مطلب تصريح دارند كه نه تنها نمازگزار موظف است خود نماز بخواند، بلكه بايد در احياى امر نماز در جامعه اسلامى تلاش كند و اين فريضه ى الهى را در جامعه اش زنده كند.
همان كارى كه سيد الشهداعليه السلام در ظهر عاشورا و على عليه السلام در معركه ى جنگ و ساير بزرگان دين براى آن فداكارى و جانفشانى نمودند. در زيارت امام حسين عليه السلام مى خوانيم: 'شهادت مى دهيم كه براستى تو نماز را به پا داشتى و زكات دادى و امر بمعروف و نهى از منكر كردى'.
آخوند ملا صدرا قدس سره در معنى 'اقامه نماز' وجوهى را ذكر كرده كه عبارتند از:
1- اقامه ى نماز يعنى تبديل اركان و حفظ آن،از اين كه در واجبات و اركانش خلل و قصورى وارد نشود.
2- مداومت و مواظبت نمودن بر نماز و اوقاتش. "چنانكه ابن ابى الحديد معتزلى در شرح نهج البلاغه خود چنين گفته است."
3- جديت بر انجام نماز در اوقات مخصوصه بدون سستى و كاستى، چنانكه در عرف گويند: فلانى براى امرى مقاومت نمود، يعنى بر حصول آن جديت و پافشارى كرد.
4- اقامه ى نماز عبارت است از انجام آن و از اين جهت به انجام نماز، اقامه گفته شده كه قيام يكى از اركان نماز است... اما با دقت در اين معانى معلوم مى شود كه همه ى آنها در وجود و ايجاد نماز مشترك بوده و در مراتب كمال و ضعف متفاوتند: معنى اول به اكمال، دومى به ادامه و مداومت، سومى به تاكيد و چهارمى به تحصيل چيزى از نماز است. و بهتر از همه ى اينها مداومت بر نماز بدون هيچ خللى در اركان و شرايطش مى باشد. [ تفسير ملاصدرا، ج 1، ص 270. ]
چنانكه گفته شد، نماز جزء برنامه هاى دينى تمام پيامبران الهى بوده است. لقمان حكيم به فرزند خود چنين توصيه مى كند: 'يا بنى اقم الصلوه' [ لقمان، آيه ى 17. ] اى فرزند دلبندم، نماز را بر پا دار.
در اين جمله دو احتمال وجود دارد: يكى اين كه منظور از 'اقم الصلوه' امر شخصى باشد، يعنى لقمان فرزندش را موطف مى سازد كه خود نماز بجاى آورد. و احتمال دوم اين است كه مقصود، احياى نماز در جامعه است.
بعد از تبيين اقامه ى نماز، مطلبى كه لازم به ذكر است اين است كه نماز عمل واجبى مى باشد كه مسلمانان بدان وسيله ممتاز و مشخص مى شوند. از اين رو نشانه ى مليت اسلامى است و ترك آن پايه هاى بناى دين را فرومى ريزد، چنانه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و اله و سلم فرمود: 'نماز ستون دين است، پس هر كس آن را ترك كند به تحقيق دين را ويران
كرده است.' [ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص 233. ]
نكته لطيفى كه اشاره به اهميت و جايگاه ويژه نماز دارد اين است كه حضرت با تاكيد فرمود: 'فانها المله' [ الملة، در لغت به معناى آيين، روش، مذهب، دين و خونبهاست. ]، نماز نفس ملت و دين است. در صورتى كه آن يك ركن از اركان دين مى باشد نه تمام دين. و اين بدان خاطر است كه نماز بزرگترين و قويترين اركان دين و داراى عظمت و جايگاه ويژه اى است.
درباره ى جامعه ى اسلامى نيز وضع به همين صورت است. اگر در جامعه اى فرهنگ نماز جايگاه اصلى خود را دريابد و نماز آن چنان كه شايسته است اقامه شود، مليت و آيين و هويت اصلى خودش را هرگز از دست نخواهد داد و در مقابل سيل تهاجم فرهنگى غرق نمى شود.
اميرالمومنين عليه السلام در جاى ديگرى از نهج البلاغه كلام مورد بحث را با عبارتى ديگر بيان كرده و در شب بيست و يكم ماه رمضان پيش از ان كه جان به جان آفرين تسليم كند، ضمن وصيت تاريخى خود به فرزندان گراميش فرموده است: 'و الله، الله فى الصلواه، فانها عمود دينكم'. [ نهج البلاغه فيض، وصيت 47، ص 978. ]
و خدا را، خدا را، كه نماز را بر پا داريد، زيرا آن ستون دين شما است
حق نماز
تعاهدوا امر الصلوه و حافظوا عليها و استكثروا منها. و تقربوا بها. [ نهج البلاغه فيض، خطبه 19، ص 643. ]
امر نماز را مراعات كنيد و چنانكه بايد بپا داريد و بر حفظ آن بكوشيد و زياد بجا آوريد و به وسيله ى آن به خدا تقرب جوئيد.
براى شرح اين فراز، ذكر چند نكته مفيد است:
نكته اول: خداوند متعال براى خود و براى هر چه آفريده و يا امر به انجام آنها نموده، حقوقى را مقرر فرموده است كه بنده بايد در اداى آنها ساعى و كوشا باشد. بزرگترين حقوق ربانى بر انسان، حقى است كه حق تعالى براى او واجب دانسته و آن نيست مگر عبادت و بندگى و دورى از شرك و بت پرستى. و در حقيقت اين، اصل و ريشه ى حقوق است. سپس خداوند براى آدمى حقوقى لازم داشته است كه كليه اعضاء و جوارح او را از سر تا به پا شامل مى گردد. و سپس براى كارها و افعال وى نيز حقوقى را واجب دانسته كار از جمله ى اين افعال 'نماز' است. بنابراين براى نماز حقوقى است كه بايد انسان مسلمان و نماز گزار به اداى آن بپردازد. چنانكه حضرت على عليه السلام در كلام مذكور فرمود:
'در امر نماز تعهد كنيد و مواظب آن باشيد و هر چه بيشتر آن را بجا
آوريد'. در فرازى ديگر از همين خطبه چنين مى فرمايد:
'و قد عرف حقها رجال من المومنين الذين لا تشغلهم عنها زينه متاع و لا قره عين من ولد و لا مال'. حق و ارزش نماز را مردانى از مومنين مى دانند كه زنيت كالاى دنيا و فرزندى كه نور چشمان است و مال و ثروت، آنها را به خود مشغول نمى دارد.
يعنى حق نماز اين است كه بيع و تجارت و پرداختن به تجملات دنيوى و فرزند و ثروت، انسان نمازگزار را از اقامه ى به موقع آن باز ندارد. و نماز رابر جميع اين امور مقدم بدارد و به عبارتى به كار بگويد كه وقت نماز است.
امام زين العابدين عليه السلام نيز حق نماز را چنين بيان مى دارند:
'حق نماز اين است كه بدانى آن ورود به درگاه خداوند است و در آن حال برابر خداوند ايستاده اى، چون اين نكته را بدانى شايسته است همچون بنده اى ذليل، خوهنده، بيمناك، ترسان، اميدوار، درمانده و زار بايستى، بنده اى كه براى اداى احترام و تعظيم حق، با آرامش، سر افكندگى، افتادگى، تواضع، در دل با او راز و نياز دارد و آزادى جانش را كه خطا بر آن احاطه كرده و گناه به هلاكتش كشيده از او مى خواهد'. [ تحف العقول، ترجمه ى جنتى، ص 294. ]
نكته دوم: از جمله حقوق نماز اين است كه نماز گزار بر حفظ آن بكوشد و از وقت فضيلت آو و از آداب و شرايط قلبى آن غافل نماند. در قرآن كريم نيز محافظت بر نمازهاى واجب، از ويژگى مومنان شمرده شده است: 'و الذين هم على صلواتهم يحافظون'. آنها "مومنين" كسانى هستند كه در حفظ نمازهاى خويش مى كوشند.
نكته ى سوم: يكى ديگر از مسائلى كه حضرت در انجام آن امر فرموده،