كبر زدايى نماز - نماز در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نماز در نهج البلاغه - نسخه متنی

علیرضا رجالی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


كبر زدايى نماز


و الصلوه تنزيها عن الكبر. [ نهج البلاغه فيض، حكمت 244، ص 1197. ]

و "خداوند متعال" نماز را بخاطر پاك شدن از كبر و وارستگى از پليدى تكبر واجب فرموده است.

نماز فوايد و اثرات بسيارى دارد كه از جمله مهمترين آنها كبر زدايى است. كبر و خود پسندى بزرگترين صفت رذيله است و به معنى خود بزرگ ديدن در برابر ديگران مى باشد.كبر بر دو قسم ظاهرى و باطنى است كه خوى باطنى را كبر و آثار ظاهرى آن را تكبر مى گويند.

تمام صفات رذيله و خويهاى زشت حيوانى و شهوانى و شيطانى، از حالت كبر سرچشمه مى گيرد. لذا براى جلوگيرى از هر خوى زشتى بايد از پيدايش حال كبر جلوگيرى نموده و راهش اين است كه پيوسته بندگى و عبوديت را از دست نداد.

كبر نه تنها در جامعه ى متدين اسلام مورد نكوهش است، كه تمام ملل و اديان بشرى آن را زشت مى دانند. كسى كه پلنگ صفت و متكبر باشد جز خود كسى را نمى بيند، از اين رو انتظار دارد همه كس در برابر او كرنش نمايد و او ره كسى اعتنا كند، همه كس او را احترام كنند و او به
ديگران بى احترامى.




  • نردبان خلق اين ما و من است
    عاقبت زين نربان افتادن است



  • عاقبت زين نربان افتادن است
    عاقبت زين نربان افتادن است



امروزه ديگر جاى هيچ ترديدى نيست كه سرچشمه تكبر،عقده ى حقارت و ذلت است، چنانكه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

ما من رجل تكبر او تجبر الا لذله وجدها فى نفسه. [ اصول كافى، ج 2، ص 312. ] هيچ مردى تكبر و گردنكشى نكند مگر بخاطر حقارتى كه در درون خود احساس مى كند.

لذا شخص متكبر مى كوشد تا حقارتى را كه در وجود خود احساس مى كند جبران نمايد ، حال اين تكبر از هر كسى مى خواهد صورت بگيرد، فقير و غنى، عالم و جاهل و غيره فرقى ندارد.

انسان نماز گزار با عبوديت به درگاه آن عزيز متكبر درونش را سرشار از غرور بندگى كرده و عزت دنيا و آخرت را كسب مى كند، لذا سرچشمه ى تكبر، يعنى عقده ى حقارت در نماز گزار حقيقى راه ندارد و در نتيجه داعيه اى براى تكبر وى باقى نمى ماند.

بزرگان دين و معرفت، راههاى موثر را براى علاج كبر ارائه فرموده اند. يكى از طرق درمان آن، توجه به موقعيت و پيدايش خود انسان است. فكر كند كه اول چه بوده و حال چه هست و در اينده نه چندان دور چه خواهد بود. امام سجاد عليه السلام مى فرمايد:

عجبت للمتكبر الفخور الذى كان بالامس نطفه و هو غدا جيفه. [ كشف الغمه، اربلى، ج 2، ص 76. ]

تعجب مى كنم از انسان متكبر فخر فروشى كه ديروز نطفه ى بد بود بود و فردا نيز مردارى گنديده بيش نخواهد بود.

و اما مى توان گفت بهترين راه مبارزه با تكبر و دفع و رفع خود پرستى خدا پرستى است. زيرا انسان با عبادات، پلنگ طبيعت را در برابر خدا به زمين مى كوبد. و از آن جايى كه تكبر با اكثريت مردم همراه مى باشد و به واقع نجاستى معنوى براى نفوس بشرى است، خداوند متعال براى پاكيزه گردانيدن انسان از آن، نماز را بر ايشان فرض و واجب فرمود تا بر اثر مداومت بر نماز و انجام آن در هر روز و شب به خضوع و فروتنى عادت كرده و آن صفت زشت و ناپسند را از درون خود بزدايند.

ضمن اين كه نماز براى كسى كه با ديده ى بصيرت به آن بپردازد، سبب رفع كبر و دفع خود پسندى و نخوت نسبت به ديگران نيز مى شود. زيرا انسان نمازگزار هرگاه متذكر بندگى خود مى شود و اين كه او نيز بنده ى خدايى است كه پروردگار همه ى عالميان است و جميع نعمات از ناحيه ى اوست و مالك حقيقى همه چيز اوست ولى با وجود اينها بابندگان خويش در كمال رحم و مهربانى رفتار مى كند، متذكر مى شود كه تكبر كردن بر ديگرى بسيار قبيح و نارواست.




  • ز خاك آفريدت خداوند پاك
    پس اى بنده افتادگى چو خاك



  • پس اى بنده افتادگى چو خاك
    پس اى بنده افتادگى چو خاك



اميرالمومنين عليه السلام در خطبه اى ديگر مى فرمايد:

و عن ذلك ما حرس الله عباده المومنين بالصلوات والزكوات و مجاهده الصيام فى الايام المفروضات، تسكينا لاطرافهم و تخشيعا لابصارهم و تذليلا لنفوسهم و تخفيضا لقلوبهم و اذاهابا للخيلاء عنهم. [ نهج البلاغه فيض، خطبه 234، ص 798. ]

و خداى بزرگ بندگان مومن خود را بوسيله ى نماز و زكات و كوشش در روزه گرفتن در روزهاى واجب براى آرامش دست و پا و اندام ديگرشان،

و خشوع ديدگانش و فروتنى جانهايشان و خضوع دلهايشان و درو كردن كبر و غرور و خود پسندى از وجودشان، از تباهكارى و ستمگرى و تكبر و گردنكشى حفظ مى كند.

بارى، نمازگزار وقتى در نماز، پيشانى خود را كه بالاترين و شريفترين عضو از اعضاى خويش است به روى خاك مى گذارد، به عجز و ناتوانى خود و عظمت و كبريائى حضرت حق روز به روز بيشتر پى مى برد. و به واقع سربلندى مومنين همين خاكسارى به درگاه خداوند است. و به قول مرحوم كاشانى:




  • اگر بديم و گر نيك، خاكسار توايم
    بلندى سر ما، خاكسارى در تست
    بنزد خلق عزيزيم، آنكه خوار توايم



  • فتاده بر ره تو، خاك رهگذار توايم
    بنزد خلق عزيزيم، آنكه خوار توايم
    بنزد خلق عزيزيم، آنكه خوار توايم



نماز مقبول، معيار سنجش و شرط قبولى اعمال


و اعلم ان كل شى ء من عملك تبع لصلوتك. [ نهج البلاغه فيض، نامه ى 27، ص 888. ]

و بدان كه هر عملى از اعمال تو تابع نمازت مى باشد.

با كمى دقت و تامل در اين كلام اميرالمومنين عليه السلام معلوم مى شود كه آن حضرت در اين جا به سخن رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم نظر داشته كه فرمود: اوليت عملى كه در مقام حساب مى آورند نماز است، اگر نمازش قبول شد ساير اعمالش هم قبول مى گردد و اگر قبول نشد ساير اعمالش هم مردود خواهد گرديد. [ وسائل الشيعه، ج 2، ص 22. ]

شايد دليل اين سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است، اگر به طور صحيح انجام گيرد قصد قربت و اخلاص كه وسيله قبولى ساير اعمال است در او زنده مى شود، وگرنه بقيه ى اعمال مشوب و آلوده مى گردد و از درجه ى اعتبار ساقط مى شود.

از اين رو حضرت امير سلام الله عليه به اين مساله اشاره دارد كه قبولى اعمال به قبولى نماز است. ملاك قبولى اعمال، نماز مقبول و عامل مردودى ساير اعمال، نماز مردود مى باشد. جالب اين كه در اينجا سخن از نماز مقبول است، حال كسى كه اهل نماز نبوده و نيست و تارك نماز از
دنيا مى رود چه حالتى در روز حساب خواهد داشت، تو حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

پس همان طور كه قبولى نماز است، نماز نيز با وجود عواملى قبول خواهد شد، و قبولى نماز زمانى است كه اعمال انسان نماز گزار درست و مطابق با شروع باشد و آن را سبك نشمارد. در حديث قدسى وارد شده است كه: من نماز هر نمازگزارى را قبل نمى كنم، بلكه نمازى را قبول مى كنم كه براى عظمت من فروتنى كند و بر بندگان من بزرگى ننمايد و فقير گرسنه را به خاطر من سير كند. [ جامع السعادات، مترجم، ج 3، ص 408. ]

علاوه بر اين مهمترين عامل قبولى، حضور قلب است، زيرا خداوند در آيه ى 14 سوره ى طه مى فرمايد: اقم الصلوه لذكرى. نماز بپادار بخاطر ياد من.

و در كريمه ى 46 سوره ى نساء مى فرمايد: و لا تقربوا الصلوه و انتم سكارى. و نزديك نماز نشويد در حالى كه مست هستيد.

لذا نماز بدون توجه، نماز مطلوب نخواهد بود، چه اين كه نماز تنها ركوع و سجود وقرائت و تكبير لسانى نيست، روح نماز و حقيقت عبوديت به اين است كه هنگام حضور در پيشگاه عظمت حق تعالى اول دل انسان متوجه گردد و در مقام حمد و ستايش پروردگار حاضر گردد و از او غافل نشود.

امام باقر عليه السلام مى فرمايد: نماز بنده گاهى نصف و گاهى ثلث و گاهى ربع و گاهى خمس آن بالا مى رود و بالا نمى رود مگر آنچه دل او رو به آن كند و امر به نمازهاى نافله براى اين است كه آنچه از فريضه "به علت عدم حضور قلب" كاسته اند براى آنان تمام كند. [ همان. ]

نماز داراى روح و پيكرى است، پيكره ى نماز عبارتاز اعمال و انكار است و روح نماز توجه كامل به خداوند و حضور قلب مى باشد. براى كسب حضور قلب بايد به نكات زير توجه داشت:

1- به دست آوردن آنچنان معرفتى كه دنيا را در نظر انسان كوچك و خدا را در نظر او بزرگ كند، تا هيچ كار دنيوى به هنگام راز و نياز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف نسازد.

2- توجه به كارهاى پراكنده و مختلف معمولا مانع تمركز حواس است. و هر قدر انسان توفيق پيدا كند كه مشغله هاى پراكنده را كم كند به حضور قلب در عبادات خود كمك كرده است.

3- انتخاب محلى مناسب و مكان نماز و ساير عبادات نيز در اين امر اثر دارد، به همين دليل نماز خواندن در برابر اشيا و چيزهايى كه ذهن انسان را به خود مشغول مى دارد مكروه است و همچنين در برابر درهاى باز و محل عبورو مرور مردم، در مقابل آيينه و عكس و مانند اينها، به همين دليل معابد مسلمين هر قدر ساده تر و خالى از زرق و برق و تشريفات باشد بهتر است چرا كه به حضور قلب كمك مى كند.

4- پرهيزكارى از گناه نيز عامل موثرى است، زيرا گناه قلب را از خدا دور مى سازد و از حضور قلب مى كاهد.

5- آشنايى به معنى نماز و توجه به آن و فلسفه افعال و اذكار آن، عامل موثرى است.

6- انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن چه در مقدمات و چه در اصل نماز.

7- مداومت ومراقبت و ترس و استمرار و پى گيرى.

در آخر لازم به ذكر است كه چون اعمال و افعال انسان از عقيدهى وى سرچشمه مى گيرد، بايد به چگونگى نماز او توجه نمود كه آيا بقيه ى

اعمال او متناسب با نمازش هست؟ و آيا او را از گناه باز مى دارد يا خير؟ امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هر كس دوست دارد بداند كه نمازش قبول شده يا نه، پس ببيند آيا آن نماز او را از فحشا و منكرات باز داشته؟ بههمان اندازه كه آن نماز از ارتكاب كارهاى زشت او را مانع شده است، همان اندازه نمازش قبول شده است. [ آداب الصلواه، حاج ميرزا ملكى تبريزى، ص 177. ]

درست مثل آن كه اگر پليش راهنمايى و رانندگى، از راننده گواهينامه بخواهد، راننده هر مدركى و كارت معتبر ديگرى كه ارائه كند پذيرفته نيست. مجوز رانندگى او، داشتن گواهينامه است و بدون آن، تمام مدارك بى اثر خواهد بود. كسى كه نماز نخواند گواهينامه ندارد.

نماز مقبول كه در واقع نشانگر قبولى اعمال انسان است به قدرى داراى ارزش و اهميت مى باشد كه در تعبير اميرالمومنين عليه السلام عيد مسلمان نمازگزار محسوب مى شود:

انما هو عيد لمن قبل الله صيامه و شكر قيامه. [ نهج البلاغه فيض، حكمت 420، ص 1286. ] همانا امروز براى كسى عيد است كه خداوند روزه اش را قبول كرده و قيام و نمازش را سپاس گذاشته و پاداش داده است.

نماز، نشانه تواضع


لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا. [ نهج البلاغه فيض، خطبه 234، ص 798. ]

"بندگان مومن" هنگامى كه نماز مى خوانند، ساييدن گونه ها به خاك نشانه ى تواضع و گذاردن اعضاى شريف بر زمين، دليل كوچكى و اظهار حقارت است.

همان طور كه گفته شد از آفات حيات بشرى و از موانع بسيار مهم رشد معنوى و عقلانى انسان، كبر و نخوت است و ضد آن تواضع و فروتنى است. نماز در حقيقت تمرين تواضع و خشوع و خضوع است، زيرا نمازگزار در هر روز و شب چند متبه پيشانى بر خاك مى سايد و حضرت كبريائى حق را كه قدرت مطلق از آن اوست مى ستايد و ضمن متذكر شدن به عظمت خداوند و كوچكى خويش را بر خود تلقين مى كند.




  • اى بى نياز ذات تو از هر نياز ما
    ما را به خويش خوانده اى از بهر بذل خود
    ورنهچه احتياج ترا به نماز ما



  • بيچاره ايم ما و تويى چاره ساز ما
    ورنهچه احتياج ترا به نماز ما
    ورنهچه احتياج ترا به نماز ما



و از آن جا كه نماز عبارت است از توجه كسى كه جز فقر و ذلت ندارد، به سوى درگاه عظمت و كبريائى ومنبععزت و لازمه چنين توجهى اين است كه نماز گزار مستغرق در ذلت و خوارى گشته، دلش را از هر چيى كه او را از هدفش باز مى دارد بر كند، پس اگر ايمان نمازگزار ايمانى صادق باشد، اشتغال به نماز او را از هر كار ديگرى باز مى دارد.

در روايتى از امام صادق عليه السلام وارد شده است كه: اى پسر جندب، خداى عز و جل در وحى خود فرموده: نماز را از آن كس مى پذيرم كه پيشگاه عظمت من تواضع كند. [ تحف العقول، مرتجمه، ص 354. ]

يكى از برزگان را از چگونگى نمازش پرسيدند، گفت: چون وقت نماز در آيد، وضو مى سازم و به جايى كه مى خواهم نماز گزارم مى روم و مى نشينيم تا اعضا و جوارحكم آرام گيرد، سپس به نماز مى ايستم و كعبه را ميان ابروان خود قرار مى دهم و صراط را در زير گام خود مى بينم و بهشت را در طرف راست و جهنم را در طرف چپ و فرشته ى مرگ را در پشت سر به نظر مى آورم،و مى پندارم كه اين آخرين نماز من است. پس ميان اميد و بيم قرار مى گيرم و تكبيره الاحرام مى گويم و قرآن را شمرده قرائت مى كنم و با فروتنى ركوع مى كنم و با خشوع به سجده مى روم و بر سرين چپ مى نشيم و پشت قدم چپ رافرش مى سازم و قدم راست را بر ابهام قرار مى دهم و با اخلاص نماز را تمام مى سازم و قدم راست را بر ابهام قرار مى دهم و با اخلاص نماز را تمام مى كنم و نمى دانم كه نمازم قبول شده يا نه. [ جامع السعادات، ج 3، ص 410. ]

آرى، تواضع كشتزارى است كه در آن جا درخت خضوع و خشوع و ترس و شرم مى رويد، و تواضع حقيقى ويژه ى آن انسانى است كه براى خدا تواضع كند. رسول خد صلى الله عليه و اله و سلم مى فرمايد: هيچ كس براى خدا تواضع

/ 11