اتمام حجت اميرالمؤمنين با غدير
سزاوارترين كسى كه احتجاج با غدير حق او بوده صاحب آن اميرالمؤمنين عليه السلام است، و مناسب ترين اوقات براى اتمام حجت با غدير روزهاى آغازين غصب خلافت و دوران حيات آنحضرت است. بهمين جهت از همان روزهاى اول رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله غدير بصورت تبليغ، احتجاج، مناشده و مناظره با حضور شخص اميرالمؤمنين عليه السلام مطرح شد.روز هفتم غصب خلافت حضرت به مسجد آمدند و در برابر غاصبين با حضور مردم غدير را مطرح فرمودند. هنگام طلب بيعت از آنحضرت و آنگاه كه درِ خانه اش را آتش زدند و حضرت را به اجبار براى بيعت بردند و در زير شمشيرها از او بيعت خواستند باز هم با غدير استدلال بر حق خويش فرمود.
آنحضرت در زمان ابوبكر و عمر چندين مورد با حضور مردم و بطور خصوصى، مسئله ى غدير را مطرح كردند. در شورايى كه پس از قتل عمر براى تعيين خليفه تشكيل شد و هنگام بيعت مردم با عثمان و در زمان عثمان نيز بارها غدير را مطرح فرمودند.
با آغاز خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام، آنحضرت در ميدان جنگ جمل با غدير احتجاج كردند. جنگ صفين بحبوحه ى كارآيى غدير بود كه در نامه هاى حضرت به معاويه، و در خود ميدان جنگ بارها مطرح شد.
در دوران پنج ساله ى حكومت ظاهرى حضرت مجلس بزرگى در ميدان اصلى كوفه تشكيل شد و حقيقت بزرگ غدير براى عموم مردم تبيين شد. در زمان حضرت غدير رسما عيد گرفته شد و سخنرانى مفصلى درباره ى عظمت اين روز از سوى حضرت ايراد شد. اميرالمؤمنين عليه السلام در روزهاى آخر عمر، نوشته اى آماده كردند كه هر جمعه بر مردم خوانده شود و در آن با غدير استدلال كردند، و بالأخره اميرالمؤمنين عليه السلام بعنوان بالاترين فضيلت خود غدير را مطرح كردند.
روز هفتم سقيفه
[ اثبات الهداة: ج 2 ص 18 ح 72. روضه ى كافى: ص 27. ]هفت روز پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، بعد از آنكه اميرالمؤمنين عليه السلام از جمع قرآن فراغت يافتند، در حاليكه غاصبين خلافت و بقيه ى مردم در مسجد بودند، از خانه بيرون آمده و خطاب به آنان به عنوان اولين اتمام حجت خود با غدير در سخنان مفصلى فرمودند:
خداوند تعالى بوسيله ى من بندگانش را آزمايش فرمود... و مرا به وصايت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اختصاص داد و به خلافت او در امتش برگزيد... پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به حجةالوداع رفت و سپس به غدير خم آمد. در آنجا شبيه منبرى براى او ساخته شد و بر فراز آن رفت و بازوى مرا گرفت و بلند كرد بحدى كه سفيدى زير بغلش ديده شد و در آن مجلس با صداى بلند فرمود: 'من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه'. پس بر اساس ولايت من ولايت الهى است، و عداوت با من برابر با دشمنى خداست. خداوند در آن روز اين آيه را نازل كرد كه 'اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا'. پس ولايت من كمال دين و رضايت پروردگار تبارك و تعالى است...
در مسجد پس از ملاقات ابوبكر و عمر
[ بحارالانوار: ج 28 ص 248. ]ابوبكر و عمر براى بيعت گرفتن از اميرالمؤمنين عليه السلام به خانه ى آنحضرت آمدند و پس از صحبت هايى در اين باره بيرون آمدند. بلافاصله اميرالمؤمنين عليه السلام به مسجد آمد و پس از حمد و ثنا و مطالبى ديگر، فرمود: ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند... من صاحب روز غديرم و درباره ى من سوره اى از قرآن نازل شده است. منم وصى بر رفتگان اهل بيتش، منم يادگار و باقيمانده ى او بر زندگان از امتش. تقوى پيشه كنيد تا شما را ثابت قدم بدارد و نعمتش را بر شما تمام كند.
سپس حضرت به خانه بازگشتند.