اُبَىّ بن كعب: درباره غدير خود را به فراموشى زده ايد؟
[ بحارالانوار: ج 28 ص 223. ]ابى بن كعب يكى از اصحاب سرشناس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بعنوان اعتراض به غصب خلافت توسط ابوبكر، در اولين روز ماه مبارك رمضان- كه روز جمعه بود- پس از خطبه ى ابوبكر در نماز جمعه بپاخاست و ضمن سخنانى گفت:اى مهاجرين و اى انصار، آيا خود را به فراموشى زده ايد يا فراموش كرده ايد، يا قصد تحريف داريد يا حقايق را تغيير مى دهيد يا قصد خوار كردن داريد و يا عاجز شده ايد؟! آيا نمى دانيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در بين ما در موقعيتى مهم قيام كرد و على عليه السلام را براى ما منصوب كرد و فرمود: 'من كنت مولاه فعلى مولاه...'.
جابر بن عبداللَّه انصارى: در غدير از قبايل مختلف حاضر بودند
[ الغدير: ج 1 ص 205. ]عده اى در خانه ى جابر بن عبداللَّه انصارى نشسته بودند و امام زين العابدين عليه السلام نيز حضور داشتند. در اين هنگام مردى عراقى وارد شد و به جابر گفت: تو را به خدا قسم مى دهم آنچه ديده و شنيده اى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله برايم نقل كنى. جابر گفت:در منطقه ى جحفه در غدير خم بوديم و در آنجا مردم بسيارى از قبايل مختلف بودند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از خيمه بيرون آمد و سه بار با دستش اشاره كرد و دست اميرالمؤمنين عليه السلام را گرفت و فرمود: 'من كنت مولاه فعلى مولاه'.
جابر: غدير از جانب خدا بود
[ اثبات الهداة: ج 2 ص 120 ح 498. ]جابر داستان غدير را در روايتى چنين نقل كرده است: خداوند به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دستور داد على عليه السلام را براى مردم منصوب كند و آنان را به ولايت او خبر دهد. اين بود كه در غدير خم بپاخاست و ولايت او را بيان كرد.حذيفة بن اسيد غفارى: اَلا من كنت مولاه فعلى مولاه
[ اثبات الهداة: ج 2 ص 71 ح 309. ]ابوالطفيل صحابى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از حذيفة بن اسيد غفارى نقل مى كند كه آنحضرت در بازگشت از حجة الوداع فرمودند:خداوند صاحب اختيار من است و من صاحب اختيار هر مسلمانى هستم و نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارترم. اَلا من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.
عبداللَّه بن جعفر: در غدير مقابل منبر نشسته بودم
[ كتاب سليم: حديث 42. بحارالانوار: ج 33 ص 266. ]معاويه در سال اول حكومتش پس از شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام به مدينه آمد. در آنجا مجلسى تشكيل داد و از امام حسن و امام حسين عليهماالسلام و عبداللَّه بن جعفر و ابن عباس و عده اى ديگر دعوت كرد و همه جمع شدند. در آن مجلس احتجاجات بسيارى بر معاويه شد. از جمله عبداللَّه بن جعفر اين مطلب را مطرح كرد:اى معاويه، من از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدم در حاليكه حضرت بر فراز منبر بود و من و عمر بن ابى سلمة و اسامة بن زيد و سعد بن ابى وقاص و سلمان و ابوذر و مقداد و زبير در برابر او نشسته بوديم. حضرت فرمود: آيا من نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان نيستم؟ گفتيم: بلى يا رسول اللَّه... فرمود: 'من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه'.
معاويه گفت: اى حسن، اى حسين، اى ابن عباس، عبداللَّه بن جعفر چه مى گويد؟ ابن عباس گفت: تو به آنچه مى گويد ايمان نمى آورى. اكنون سراغ كسانى كه نام برد بفرست و از آنان سؤال كن.
معاويه كسى را سراغ عمر بن ابى سلمة و اسامة بن زيد فرستاد و از آنان نيز سؤال كرد. آنان شهادت دادند كه آنچه عبداللَّه بن جعفر مى گويد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده اند همانگونه كه او مى گويد.
عبداللَّه بن عباس: بيعت على بر گردن مردم واجب شد
[ عوالم: ج 3:15 ص 63. ]ابن عباس داستان غدير را نقل مى كند و مى گويد:پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در حضور مردم بازوى على عليه السلام را گرفت و فرمود: 'من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه...'. سپس ابن عباس مى گويد: بخدا قسم با اين اقدام بيعت على عليه السلام بر گردن مردم واجب شد.