دارِميّه: ولايت على را بخاطر غدير پذيرفته ام
[ الغدير: ج 1 ص 208. اثبات الهداة: ج 2 ص 222 ح 114. بحارالانوار: ج 33 ص 260 ح 532. ]بانوى سياه پوستى بنام 'دارميّه حجونيّه' از شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام بود. معاويه در سفرى كه براى حج به مكه آمد سراغ او فرستاد و او را آوردند. معاويه از او پرسيد: چرا على را دوست دارى و مرا مبغوض مى دارى؟ و چرا ولايت او را پذيرفته اى و با من دشمنى مى كنى؟ دارميه گفت:از پاسخ اين سؤال درگذر! معاويه گفت: هرگز! دارميه گفت: اكنون كه نمى گذرى...ولايت على عليه السلام را پذيرفته ام بخاطر پيمانى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در روز غدير خم براى ولايت او گرفت، و تو نيز حاضر بودى...
اقرارهاى مخالفين غدير
سرعت و وسعت انتشار خبر غدير به قدرى حيرت انگيز بود كه باعث شد تلاشهاى مذبوحانه ى دشمن براى مخفى كردن آن ناكام بماند و در حكومت ضد غدير هم ذكر آن علناً شنيده مى شد.در چنين شرايطى مخالفين غدير نيز مورد سؤال قرار مى گرفتند و درباره ى غدير از آنان پرسيده مى شد، و آنان چاره اى جز اقرار نداشتند. حتى سران سقيفه كه براى ريشه كن كردن غدير به ميدان آمده بودند نيز به آن اعتراف كردند و اين اقرار بقدرى علنى بود كه دوست و دشمن را به تعجب واداشت.
ارزش اين اقرارهاى خصم در بحثهاى علمى غدير بر احدى پوشيده نيست و نزديك ترين راه براى اثبات غدير است. اقرارهاى دشمنان اوليه ى غدير در قرنهاى بعد بصورت كتابهايى كه مخالفين غدير نوشتند و در آنها حديث غدير را با اسناد معتبر نقل كردند جلوه نمود.
اين سير تا آنجا پيشرفت كه عده اى از مؤلفين مخالف به جمع آورى اسناد و متون
مربوط به غدير در ضمن كتابهايشان و يا بصورت كتابهاى مستقل پرداختند و جاى هرگونه شك و اشكال در اين زمينه را تا ابد مسدود نمودند. در اين فصل نمونه هايى از اقرارهاى مخالفان غدير ذكر مى شود.