بیشترلیست موضوعات پژوهشى در اسباب نزول آيه«اكمال دين» اهميت تحقيق درباره اسباب نزول آيات و سور بخش اوّل: آخرين سوره و آيه اى كه نازل شد سوره مائده آخرين سوره اى كه نازل شد 1ـ عياشى در تفسيرش چنين آورده است: 2ـ در «كافى »چنين روايت شده است: 3ـ «تاريخ يعقوبى »چنين آورده است: 5ـ حاكم در «مستدرك »اين حديث را نقل كرده درباره آن چنين مى گويد: 6ـ در «مجمع الزوائد» چنين مى خوانيم: نظرهاى مخالف و متناقض منشاء اين اقوال متناقض چيست؟ دلالت اين دو حكايت ساير اقوال قول سوم: قول چهارم: بخش دوم :آيه اكمال دين آيه اكمال دين و آيه لحوم محرّمه(گوشتهاى حرام) نظر علمى درباره سبب نزول آيه اكمال دين توضیحاتافزودن یادداشت جدید
2ـ اگر كوتاه بياييم و بگوييم احاديث اهل بيت(ع) درباره سبب نزول آيه اكمال دين و احاديث سنّى، موافق چيزى بيش از رأى اهل بيت(ع) در اين باب نيست، و به اين ترتيب تعارض ميان اقوال اصحاب، درباره سبب نزول آيه است؛ يا به عبارت ديگر تعارض ميان قول يك صحابى و قول برخى امامان(ع) است، آن گاه مى گوييم: پيامبر(ص)امتش راسفارش فرمود تا دين را ازاهل بيتش بگيرند،نه ازاصحابش اين موضوع در حديث ثقلين ـ كه نزد همه حديثى صحيح و متواتر است ـ آمده است. حديث ثقلين سخن رسول خدا(ص) است كه در«مسند احمد» آمده است:از ابوسعيد نقل شده كه گفت: رسول خدا ـ صلى الله عليه و سلم ـ فرمود: انى تارك فيكم الثقلين احدهما اكبر من الآخر: كتاب الله حبل ممدود من السماءِ إلى الارض و عترتى اهل بيتى، وانهما لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض:65اين حديث را همچنين«سنن دارمى»66 و« صحيح مسلم»67و« مستدرك»68 روايت كرده اند و آن را بر اساس معيار بخارى و مسلم و ديگران صحيح دانسته است. همچنين بيهقى در«سُنن» خود اين حديث را آورده69و ديگران نيز به نقل آن پرداخته اند.حديث ثقلين كه در درجه عالى صحت قرار دارد، اگر بر اين مطلب كه منبع و مرجع دين پس از پيامبر(ص) منحصر در اهل بيت او(ع)ا ست دلالت نكنند، دست كم بر ترجيح قول آنان در هنگام تعارض با ديگران دلالت دارد.3ـ وانگهى روايتى كه از عمر نقل شده خود دچار تعارض است. برخى از او روايت كرده اند كه روز عرفه در حجةالوداع، روز پنج شنبه بوده است و نه جمعه. نسايى در«سنن» خود مى گويد:اسحاق بن ابراهيم به ما خبر داد كه عبدالله بن ادريس به نقل از پدرش و او از قيس بن مسلم و وى از طارق بن شهاب نقل كرده است كه گفت: شخصى يهودى به عمر گفت: اگر اين آيه، يعنى آيه اليوم اكملت لكم دينكم… بر ما فرود آمده بود آن را عيد مى گرفتيم. عمر گفت: من روز و شب نزول اين آيه را مى دانم، شب جمعه بود و ما با رسول خدا ـ صلى الله عليه و سلم ـ در عرفات بوديم.70شگفت اين كه نسايى خود از عمر روايت مى كند كه اين آيه در عرفات و در روز جمعه نازل شد!714ـ بخارى گفته است سفيان ثورى، كه از پيشوايان حديث و كلام در نزد آنان است، با اين قول كه نزول آيه روز عرفه و در روز جمعه بوده موافق نيست. عبارت بخارى اين است:«قال سفيان و أشك كان يوم الجمعه ام لا…».72روايات فراوانى وجود دارد كه ترديد سفيان را تأييد مى كند، بلكه ـ چنانكه خواهد آمد ـ چنين مى نمايد كه سفيان با خليفه و گروهى كه او گماشته بود تا همه روايات مربوط به حوادث حجةالوداع و بلكه حوادث تاريخ را بر اساس اين كه روز عرفه روز جمعه بوده است تنظيم كنند، مدارا مى كرد.5ـ عيد مسلمانان روز دهم ذو الحجة، عيد قربان(يوم الاضحى)، است و نه روز عرفه، ما هيچ روايتى نيافتيم كه دلالت كند بر اينكه روز عرفه عيد شرعى است، پس قول به عيد بودن روز عرفه منحصر به خليفه عمر است و هيچ يك از مسلمانان با او در اين امر موافق نيستند.اما با توجه به روايت نسايى كه مى گويد عرفه روز پنج شنبه بوده است و آيه اكمال دين شب عرفه نازل شده است، عيدى باقى نمى ماند تا با اين عيد آسمانى تصادم كند و نياز به قانون ادغام اعياد الهى در صورت تصادم نخواهد بود!معناى پاسخ خليفه بنابر اين روايت اين است كه: سزاوار است روز نزول آيه اكمال دين، عيد باشد، اما اين آيه دو روز پيش از عيد(عيد اضحى) نازل شد، پس ما ديگر آن را عيد نگرفتيم! و اين كلامى متعارض است.6ـ رأيى كه از عمر نقل شده با آنچه به روايت صحيح از او نقل شده است تعارض دارد و نمى توان آن را پذيرفت و بنابراين تنها بايد قول مقابل آن را گرفت. روشنترين نمود اين تعارض در اين است كه: يهودى يى كه در روايت با خليفه سخن مى گويد از آيه اكمال دين اين گونه فهميده كه خداى تعالى دين اسلام را به طور كامل فرستاده است و در روز نزول اين آيه كار نزول پايان پذيرفته است، و خليفه نيز فهم و تفسير او را پذيرفته است، پس بيقين نزول اين آيه بايد پس از آمدن همه فرايض و از جمله آنها فريضه كلاله و احكام ارث و مانند آن باشد، همان گونه كه روايات اهل بيت(ع) دلالت دارد، و نيز همان طور كه سدى گفته است. در حالى كه عمر ـ چنانكه گذشت ـ گفته است آيه اكمال دين پيش از آن احكام نازل شده است.7ـ روايت بخارى و غير او حاكى از آن است كه عمر اعتراف نموده كه«اليوم» در آيه اكمال روز معينى است كه همان روز نزول آيه باشد، نه روزى نامعيّن و نه يكى از روزهاى پيش از نزول آيه؛ مثلاً يك سال پيش از آن، مانند روز فتح مكه يا يكى از روزهاى آينده مثلاً پس از چند ماه. بنابراين اين روايت عمر مستلزم ردّ همه رواياتى است كه كلمه«اليوم» را بين چند معنا مردّد مى سازند يا آن را بر روز فتح مكه منطبق مى كنند. همچنين مستلزم آن است كه منظور از«اليوم»، پس از تكميل نزول فرايض و احكام بوده باشد و آيه كلاله يا آيه ربا پس از آن نازل نشده باشد.