پژوهشی در اسباب نزول آیه اکمال دین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشی در اسباب نزول آیه اکمال دین - نسخه متنی

علی کورانی، مترجم: مصطفی فضائلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از ابن عمر ـ رضى الله عنهما ـ نقل شده است كه گفت: عمر بر منبر رسول خداـ صلى الله عليه وسلم ـ سخن مى راند؛ گفت: خَمر در قرآن حرام گرديد و آن از پنج چيز است: انگور، خرما، گندم، جو و عسل.خمر چيزى است كه عقل را زايل مى سازد. سه چيز است كه اى كاش رسول خدا ـ صلى الله عليه وسلم ـ پيش از رحلتش براى ما بيان مى فرمود: جدّ، كلاله و بابهايى از ربا.29

مسلم اين حديث را با تفصيل بيشترى نقل كرده30 و رواياتى همانند آن نيز31 دارد. ابن ماجه نيزاين حديث را روايت كرده32 است. سيوطى در«درالمنثور» درباره آن چنين مى گويد:

اين حديث را عبدالرزاق و بخارى و مسلم و ابن جرير و ابن منذر از عمر نقل كرده اند….33

اين حديث كه نزد اهل سنت به تاكيد صحيح است دلالت مى كند كه عمر از پيامبر(ص) درباره كلاله نپرسيده است، و صحيح حاكم كه در«مستدرك» روايت شده است بصراحت گوياى اين امر است؛ مى گويد:

… محمد بن طلحة بن يزيد بن ركانة از عمر بن خطاب ـ رضى الله عنه ـ نقل مى كند كه گفت: اگر من از رسول خدا درباره سه چيز مى پرسيدم برايم از شتران سرخ مو بهتر بود: از خليفه پس از او؛ از جواز قتال با قومى كه اقرار دارند در اموالشان زكات است اما آن را پرداخت نمى كنند و از كلاله. اين حديث مطابق معيارهاى بخارى و مسلم صحيح است، و آنان نقل نكرده اند.34

اما در «صحيح مسلم »آمده است كه عمر درباره كلاله بارها از پيامبر سؤال كرده است!

مسلم مى گويد:

از معدان بن ابى طلحه نقل شده است كه عمربن خطاب روز جمعه اى خطبه مى خواند؛ از پيامبر خداـ صلى الله عليه وسلم ـ و ابوبكر ياد كرد، سپس گفت: من پس از خود مسئله اى مهمتر از مسئله كلاله وا نمى گذارم. در هيچ موضوعى من به اندازه موضوع كلاله به رسول الله مراجعه نكردم و او در هيچ چيزى به اندازه اين موضوع با من به درشتى سخن نگفت، به طورى كه با انگشتش به سينه من زد و گفت: اى عمر! آيا آيه«صيف» كه در پايان سوره نساء است براى تو كافى نيست؟ اگر زنده باشم در اين مساله به گونه اى حكم خواهم كرد كه آنان كه قرآن مى خوانند و آنها كه نمى خوانند به آن حكم مى كنند.35

اين حديث بيان مى كند كه عمر از پيامبر درباره كلاله سؤال كرد و حضرت بارها براى او توضيح داد، اما عمر سؤال خود را تكرار مى كرد تا آنكه پيامبر(ص) بر او، به دليل كثرت پرسش يا به اين دليل كه هر چه حضرت شرح مى داد او نمى فهميد، خشم گرفت!

علاوه بر اين، سه حديث صحيحى كه در ذيل مى آيد دلالت دارد كه پيامبر(ص) خبر داد كه عمر در طول عمرش مسئله كلاله را هرگز نخواهد فهميد، يا آنكه او را نفرين كرد كه چنين باشد:

1ـ در «درالمنثور» چنين آمده است:

عدنى و بزاز، هر يك در«مسند» خود، و ابوالشيخ در«الفرائض» به سند صحيح از حذيفه نقل كرده اند كه گفت: آيه كلاله بر پيامبر ـ صلى الله عليه وسلم ـ نازل گرديد در حالى كه حضرت در راه بود، پس ايستاد؛ حذيفه را ديد و آيه را به او آموخت. حذيفه درنگ كرد، عمر را ديد و آيه را به او آموخت. سپس عمر در زمان خلافتش در كلاله تأمل كرد و حذيفه را خواست و از او درباره آن پرسيد، حذيفه گفت: رسول خدا ـ صلى الله عليه وسلم ـ كلاله را به من آموخت و من نيز همان گونه آن را به تو آموختم و خدا هرگز چيزى براى تو بر آن نيفزود.36

/ 25