پذيرايى - آزار قریش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزار قریش - نسخه متنی

قدرت اللّه نجفی قمشه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
درآن وقت شب كه مردم همگى خفته بودند, رسول خدا(ص ) (به آهستگى )صدايم زد و فرمود: عـلـى ! بـر دوش من بالا برو «19» سپس خود خم شد ومن بر كتف مبارك او بالا رفتم (وبر بام كـعبه قرار گرفتم ) وهر چه بت در آنجا بود به زيرافكندم آنگاه از كعبه خارج شديم وراهى منزل خديجه رضى اللّه عنها گشتيم .(در بازگشت ) رسول خدا(ص ) به من فرمود: نخستين كسى كه بتها را درهم شكست جد تو ابراهيم (ع ) بود وآخرين كسى كه بتها را شكست تو بودى بامداد روز بعد, هنگامى كه اهل مكه به سراغ بتهاى خود رفتند, ديدند كه بتهايشان برخى شكسته وپـاره اى وارونـه بـر زمـيـن افـتاده و..

گفتند: اين اعمال از كسى جز محمد(ص ) وپسر عمويش على (ع ) سر نمى زند (حتماكار آنهاست ) از آن پس ديگر بتى بر بام كعبه نرفت عن على (ع ) قال : دعانى رسول اللّه (ص ) وهو بمنزل خديجة ذات ليلة فلما صرت اليه قال : اتبعنى يا على ! فما زال يمشى و انا خلفه ونحن نخرق دروب مكة حتى اتينا الكعبة وقد انام اللّه كل عين فقال لى رسول اللّه (ص ): يا على ! قلت : لبيك يا رسول اللّه قال : اصعد على كتفى يا على !..

ثم انحنى النبى (ص ) فصعدت على كتفه فالقيت الا صنام على رؤوسها وخرجنا من الكعبة - شرفها اللّه تعالى - حتى اتينا منزل خديجة , فقال لى : ان اول من كسر الاصنام جدك ابراهيم ثم انت يا على ! آخر من كسر الاصنام فـلـمـا اصبحوا اهل مكة وجدوا الا صنام منكوسة مكبوبة على رؤوسها فقالوا: ما فعل هذا الا محمد وابن عمه ثم لم يقم بعدها فى الكعبة صنم «20»

پذيرايى

رسول خدا(ص ), در طول زندگانى خود, بارها با اغذيه بهشتى پذيرايى شديك بار كه آن حضرت از فشار گرسنگى برخود مى پيچيد, جبرئيل ظرفى (پر) از طعام آورد ظرف ومـحتويات آن در دست مبارك رسول خدا(ص )به تهليل (ذكر لا اله الا اللّه ) پرداختند و سپس به تسبيح وتكبير وستايش ذات احديت مشغول شدند پـيامبر خدا(ص ) آن جام را به دست يكى از اهل بيت خود داد, كه ظرف مجددا به خواندن همان اذكـار پرداخت دگر باره خواست آن ظرف را به بعضى از اصحاب خود دهد كه جبرئيل (مانع شد و) آن را پس گرفت , وبه حضرتش گفت : از اين طعام كه مخصوص شما فرستاده شده است ميل كنيد, اين تحفه وهديه بهشت است وتناول آن جز براى نبى ويا وصى او بر ديگرى روانيست آنـگاه رسول خدا(ص ) از آن طعام خوردند وما هم با وى همراهى كرديم من , هم اينك شيرينى آن را در كام خود احساس مى كنم قـال عـلى (ع ):..

فان محمدا(ص ) اطعم في الدنيا في حياته , بينما يتضور جوعا فاءتاه جبرئيل بجام من الجنة فيه تحفة فهلل الجام وهللت التحفة في يده وسبحا وكبراوحمدا فناولها اهل بيته , ففعل الـجـام مـثل ذلك فهم ان يناولها بعض اصحابه فتناولهاجبرئيل (ع ) فقال له : كلها فانها تحفة من الجنة اتحفك اللّه بها وانها لا تصلح الا لنبي اووصي نبي فاكل (ص ) واكلنا معه واني لاجد حلاوتها ساعتي هذه «21»

افسوس شيطان

در صـبـح همان شبى كه رسول خدا(ص ) به معراج رفت , نزد وى بودم .حضرت داخل حجر نماز مـى گزارد ومن نيز (در كنار او) به نماز ايستاده بودم پس از فراغت از نماز, بانگ ضجه وفريادى به گوشم رسيد از رسول خدا(ص ) پرسيدم : اين چه صدايى بود؟ فرمود: اين ضجه وافسوس شيطان است او از (قصه ) معراج من باخبرشده واز اينكه در زمين از او اطاعت وپرستش شود مايوس شده است قال على بن ابى طالب (ع ): كنت مع رسول اللّه صبيحة الليلة التى اسرى به فيها وهوبالحجر يصلى , فلما قضى صلاته وقضيت صلاتى سمعت رنة شديدة , فقلت : يا رسول اللّه ! ما هذه الرنة قال : الا تعلم هذه رنة الشيطان ؟ علم انه اسرى بى الليلة الى السماءفايس من ان يعبد فى هذه الارض «22»

/ 14