كلمه «وحى» در زبان عرب در معانى متعددى به كار رفته است كه از آن جمله مىتوان به «كتابت، اشاره، پيغام، الهام، سخن پوشيده، هر مطلبى كه (به طريقى) به ديگرى القا شود و نيز خط و نوشته» اشاره كرد. ابن منظور در تبيين كلمه وحى بر ويژگى «سرعت» تأكيد كرده متذكر مىشود كه وحىّ بر وزن فعيل به معناى سريع بوده و تعبير «الوحى الوحى» به معناى «السرعة السرعة» به كار رفته است. به گفته ديگرى: «اصل الوحى الاشارة السريعة». به عقيده اين دانشمند، وحى گاه با كلام رمزى و گاه با صداى بدون تركيب، گاه با اشاره برخى از اعضاى بدن و گاه با نوشتن وقوع مىيابد (راغب اصفهانى، 583-586). ابن اثير نيز در معناى وحى، بر مفاهيمى چون «كتابت، اشاره، رسالت، الهام و كلامى سرّى» تأكيد كرده است (ابن اثير، 5/163). به عقيده برخى از محققان در تمام معانى ياد شده دو وجه مشترك وجود دارد، يكى آگاهى پنهانى و ديگرى فوريت (راميار، 35) كه بر اين پايه مىتوان گفت پيامبران حقيقت وحى را به سرعت و پنهان از ديگران دريافت مىكنند (رشيد رضا، 35) اما وحى در اصطلاح، به معناى ارتباط پيامبران الهى با جهان غيب است. از اين رو «وحى در لسان شريعت به اين معنى است كه خداى متعال آنچه را كه اراده تعليم نموده، به بندگان برگزيدهاش اعلام مىكند، اما در خفا و پنهانى كه خارج از عادات بشر است» (زرقانى، 1/56). به عقيده شيخ محمد عبده وحى در اين معنى نوعى عرفان است كه شخص در نفس خود آن را مىيابد و يقين مىكند كه از جانب خداوند است، حال با واسطه باشد يا بدون واسطه (نك : رشيد رضا، همانجا).
ماهيت وحى
در مورد وحى و منشأ آن نظريات گوناگونى - به ويژه از نقطه نظر كلامى - وجود دارد كه مىتوان آنها را در دو محور منشأ نفسانى و منشأ قدسى وحى طبقهبندى كرد: