اين نظر كه از ناحيه دانشمندان تجربى مسلك، ابراز شده، بر اين پايه مبتنى است كه وحى حاصل ارتباط انسان با جهان غيب نيست، بلكه نوعى الهام نفسانى است كه ريشه در ضمير ناخودآگاه و يا شعور باطنى رسول و پيامبر دارد. مطابق اين توجيه، رسول يا نبى، انسان پاك و درستكارى است كه از مشكلات اجتماعى محيط خود در رنج بوده و به نوعى درصدد تغيير وضع موجود است. اين انسان مصلح، جهت سازندگى جامعه، افكارى عرضه مىكند كه چيزى جز تجلى شعور باطن او نيست. هر چند او خود، اين افكار را ارشاد الهى نازل شده از آسمان و سروش غيبى به حساب مىآورد، اما در واقع چيزى جز همان الهامات و باورهاى درونى خود او نيست كه براى وى مانند يك اعتقاد راسخ جلوهگر شده است. اين ايده در اصل توسط خاورشناسى به نام مونتينه اظهار شد، سپس توسط اميل درمنگام در كتاب زندگانى محمد(ص) شرح و بسط يافت. باتوجه به مطالب ذكر شده، مىتوان حاصل ديدگاه فوق را به شرح زير در نظر گرفت: 1- وحى رابطهاى ويژه با عالم غيب نيست بلكه ريشه در عالم مادى دارد. 2- سرچشمه وحى همان برترى روحى پيامبران و نبوغ ويژه آنهاست. 3- شرايط خاصى سبب مىگردد كه دريچههاى نهانى ذهن انسان گشوده شود و معارفى بديع و غيبى از آن تراوش نمايد (نك : مكارم شيرازى، 7/330؛ سعيدى روشن، 46)
ب - نظريه منشأ قدسى وحى
طبق اين نظر، وحى حقيقتى است كه از خارج وجود نبى يا رسول به وى افاضه مىگردد. خواه اين افاضه در بيدارى و يا در عالم رؤيا صورت پذيرد (كلينى، 1/176). نكته مهم اينكه، پيامبران الهى در نزول وحى دخالتى ندارند، بلكه آنان مخاطب وحى واقع مىشوند و وظيفه دارند آنچه را به آنها وحى شده، بدون كم و كاست به مردم ابلاغ كنند. مطابق آيات قرآن، پديده بعثت و نزول وحى دست كم براى برخى از پيامبران امرى غيرمنتظره بوده است و آنان به نوعى مورد گزينش قرار گرفتهاند. چنانكه حضرت موسى(ع) در مراجعت از مدْيَن به مصر، آنگاه كه در طلب چراغ و راهنما از اهل بيت و همراهان خود فاصله گرفته بود، ناخودآگاه پا به وادى سينا گذاشت و مورد خطاب خداوند قرار گرفت كه: و انا اخترتك فاستمع لما يوحى (طه/9)[ و من تو را برگزيدهام، پس بدانچه وحى مىشود گوش فراده.] در خصوص رسول خدا(ص) نيز قرآن مىفرمايد: و ما كنت ترجوا ان يلقى اليك الكتاب الا رحمة من ربّك فلاتكوننّ ظهيراً للكافرين (قصص/86) [و تو اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از جانب پروردگار تو بود. پس هرگز پشتيبان كافران مباش.] همين موضوع در سوره شورى به اين صورت مورد تأكيد قرار گرفته است كه: [همان گونه كه به پيامبران قبل از تو وحى كرديم به تو نيز از امر خودمان وحى كرديم. تو نمىدانستى كه كتاب چيست و نه ايمان كدام است ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كس از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مىنماييم.] (شورى/52). البته به طورى كه طباطبايى تذكر داده است: «اين آيه نافى ايمان رسول خدا(ص) به پروردگار عالم و خضوع او در برابر حق - قبل از برانگيخته شدن به نبوت و بعثت رسمى - نيست، اما به طور قطع بين حالات پيامبر(ص) قبل و بعد از نبوت تفاوت وجود دارد و آيه شريفه درصدد بيان اين تفاوت است (الميزان، 18/77 ).