چنانكه گفتيم وحى و مشتقات آن به طور مكرر در قرآن آمده است. از بررسى آياتى كه درباره وحى وجود دارد مطالب فراوانى به دست مىآيد كه اهمّ آنها به قرار زير است:
1- معانى وحى
وحى در قرآن به معانى مختلفى به كار رفته است. مهمترين معانى وحى عبارتند از: الف - هدايت غريزى و تكوينى موجودات چنانكه درباره زنبور عسل آمده است: و اوحى ربّك الى النحل ان اتّخذى من الجبال بيوتاً و من الشّجر و ممّا يعرشون ثم كلى...» (نحل/66-68) [و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [الهام غريزى] كرد كه از پارهاى كوهها و از برخى درختان و از آنچه داربست مىكنند، خانههايى براى خود درست كن، سپس از همه ميوهها بخور...] مفهوم وحى در اين آيه همان الهام غريزى است كه مبناى زندگى و فعاليت زنبور عسل است. به همين ترتيب در آياتى چون: و اوحى فى كلّ سماءٍ امَرها (فصلت/12) يا بان اوحى (زلزال/5) مراد از وحى، تقديرها و يا قانونمندىهايى است كه در نهاد هستى به وديعت گذاشته شده و توجيهكننده سير حركت موجودات در عالم است. ب - اشاره پنهانى چنانكه خداوند درباره زكريا مىفرمايد: فخرج على قومه من المحراب فاوحى اليه ان سبحوه بكرة و اصيلا (مريم/11) [پس، از محراب بر قوم خويش درآمد و به آنان اشاره كرد كه صبح و شام به تسبيح (نيايش) بپردازيد.] ضمناً به طورى كه برخى از لغويان گفتهاند، ممكن است، اشاره از طريق اعضا و جوارح باشد. چنانكه گفتهاند: «فاوحى الينا و الانامل رسلها» (ابن منظور، 15/380). ج - الهام درونى به انسان در پارهاى از آيات قرآن، از الهام به عنوان يكى از معانى وحى سخن رفته است و اين الهام از نوع پيامها و اشاره هايى است كه گاه بر دل انسان خطور كرده و منشأ عمل و تصميمگيرى مىشود. چنان كه درباره مادر موسى(ع) آمده است: و اوحينا الى امّ موسى ان ارضعيه فاذا خفت عليه فالقيه فى اليمّ و لاتخافى و لاتحزنى انارادّوه اليك و جاعلوه من المرسلين (قصص/7) [به مادر موسى الهام كرديم كه او را شير بده و هنگامى كه بر او ترسيدى وى را در رود بيفكن و مترس و غمگين مباش كه ما او را به تو بازمىگردانيم و از رسولان قرار مىدهيم.] اين معنا درباره وحى به حواريّون، نيز به كار رفته است. آنجا كه مىفرمايد: و اذ اوحيت الى الحواريين ان آمنوا بى و برسولى قالوا آمنّا ... (مائده/111). د - ارتباط و وسوسههاى شياطين در برخى از آيات، وحى به مفهوم ارتباط شياطين با يكديگر و نيز وسوسههاى آنان در آدميان به كار رفته است. مثلاً در آيهاى آمده است: و كذلك جعلنا لكل نبى عدوّاً شياطين الانس و الجنّ يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً (انعام/112) [و بدين سان در برابر هر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جن قرار داديم كه سخنان فريبنده را به طور سرّى به يكديگر مىگفتند.] در سوره انعام نيز چنين مىخوانيم: و انّ الشياطين ليوحون الى اولياء كم ليجادلوكم (انعام/121). در اين آيه نيز وحى به معناى ارتباط سرّى شياطين با يكديگر است، چنان كه در آيه: الذى يوسوس فى صدور الناس (ناس/5) هم يكى از معانى وحى، وسوسه است. ه - وحى به پيامبران وحى به اين معنا از اختصاصات نبوت به شمار رفته و اين مفهوم از وحى در قرآن نسبت به ساير معانى آن از كاربرد بيشترى برخوردار است. در سوره شورى اين حقيقت به اين صورت بيان شده است: ما كان لبشرٍ ان يكلّمه اللّه الاّ وحيا او من وراء حجاب او يرسل رسولاً فيوحى باذنه ما يشاء انّه علىّ حكيم (شورى/51) [و نسزد انسانى كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجابى و يا آنكه رسولى بفرستد كه به فرمان او آنچه را بخواهد وحى مىكند، خداوند بلند مرتبه و كاردان است.] مطابق مفاد اين آيه، وحى بر پيامبران از سه طريق است: 1 - وحى مستقيم يا القاى بدون واسطه پيام بر دل پيامبر(ص). 2 - وحى از پس پرده، چنانكه در مورد حضرت موسى(ع) - آن هم در زمان بعثت - درخت، حجاب و واسطه وحى قرار گرفت (قصص/30؛ طبرسى، 7/57). 3 - وحى توسط فرشته وحى يا جبرئيل كه از طرف خداوند مأمورِ ابلاغ وحى و فرامين الهى به پيامبران بوده است. مثلاً درباره رسول خدا(ص) آمده است: و انه لتنزيل ربّ العالمين نزل به الروح الامين (شعراء/192-193) [قرآن فروفرستاده شده از جانب پروردگار عالميان است كه روح الامين - جبرئيل - آن را فرود آورد.] در برخى آيات نيز از نوع ديگرى از وحى بر پيامبران خبر داده شده است و آن پيام يا تكليفى است كه پيامبر در حالت خواب و رؤيا دريافت مىكند. اين گونه وحى درباره حضرت ابراهيم(ع) اتفاق افتاد. او از طريق رؤيا دريافت كه مأمور ذبح فرزند خود شده است. از اين رو تصميم قطعى گرفت كه فرمان الهى را اجرا كند و تنها پس از اعلام خداوند مبنى بر معاف شدن از اين كار، منصرف گرديد (صافات/102 به بعد). نظير اين رؤيا در مواردى براى رسول خدا(ص) نيز به وقوع پيوسته است و قرآن دو مورد از آن را گزارش كرده است (بنى اسرائيل/60؛ فتح/27). جزئيات اين حوادث به صورتى كه قرآن خبر داده بود بعدها محقق شد. در برخى از روايات نيز در بيان تفاوت رسول و نبى بر اين مطلب تأكيد شده است كه رسول شخصيتى است كه فرشته وحى را در بيدارى مىبيند و صداى او را مىشنود، اما نبى انسانى است كه فرشته وحى را در عالم رويا مشاهده مىكند و در بيدارى تنها صداى او را مىشنود (كلينى، 1/176).