نقد و بررسى نظريه منشأ نفسانى وحى‏ - وحی و رسالت نبوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وحی و رسالت نبوی - نسخه متنی

مجید معارف

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقد و بررسى نظريه منشأ نفسانى وحى‏

فرض اعتبار جهان‏بينى مادى و نيز تفسير همه حقايق بر پايه اصول تجربى، چاره‏اى جز انكار حقيقت وحى يا توجيه آن به مسائلى چون شعور باطنى پيامبر يا نبوغ شخصى او باقى نمى‏گذارد. اما بر اين عقيده، اشكالات متعددى - خصوصاً - از ناحيه علماى دين وارد شده است كه مهمترين آنها عبارتند از:

1- انسان موجودى دو بعدى، مركب از جسم و روح است. شناخت واقعيتى به نام روح يا نفس انسانى امرى بديهى است، چرا كه هر انسانى با اندك توجّهى به خود به وجود حقيقتى كه از آن به «من» تعبير مى‏شود، پى برده و درك مى‏كند كه اين حقيقت امرى فراتر از جسم اوست. دليل اين مطلب آن است كه انسان ممكن است در شرايطى از قوا و حواس ظاهرى خود غافل گردد، اما هيچ انسانى از خود و به عبارتى از «من» غافل نمى‏گردد. علاوه بر اين، بدن انسان داراى خواص و عوارضى است كه اختصاص به ماده دارد و از احكام ماده اين است كه دائماً در معرض تغيير و تحول بوده و قابليت تجزيه و انقسام دارد، در صورتى كه «من»، حقيقت ثابتى كه انسان آن را درك مى‏كند، امرى ثابت و واقعيتى بسيط و غيرقابل تجزيه و تقسيم است. و اين همان «روح» يا «نفس انسانى» است (طباطبايى، الميزان، 6/350؛ معرفت، علوم‏قرآنى، 27). با در نظرگرفتن حقيقتى به نام «روح» يا «نفس» براى بشر، ارتباط بين جهان غيب و انسان، امرى شگفت‏آور نخواهد بود. اين ارتباط در شكل نازل و محدود آن براى هر انسانى - در عالم خواب يا بيدارى - قابل تحقق است و ريشه بسيارى از الهامات بشرى نيز چيزى جز همين ارتباط نيست. اما وحى به پيامبران، شكل عالى اين ارتباط است كه گاه به صورت مستقيم و گاه به شكل نزول فرشته، براى آنان رخ داده است. در عين حال بين الهامات بشرى و وحى الهى بر پيامبران، تفاوت‏هايى وجود دارد كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد.

2- به فرض اينكه توجيه علماى مادى در تحليل ماهيت وحى صحّت داشته باشد، لازم است اين توجيه با بيان قرآن - كه حاصل وحى به يكى از پيامبران است - داراى موافقت همه جانبه بوده يا حداقل تعارض كلى نداشته باشد. در صورتى كه: اوّلاً، قرآن انسانى بودن منشأ وحى را نفى مى‏كند، چه انسان عادى و چه حتى پيامبر(ص) (نجم/3-4). ثانياً، با فرض بشرى‏بودن پديده وحى، نظيرآورى براى قرآن - كه يكى از دست آوردهاى وحى است - نبايد براى ديگرى امرى غيرممكن باشد. در صورتى كه از عصر نزول قرآن تا به امروز، نظيرآورى براى قرآن - به رغم تلاشهاى مخالفان - ممكن نبوده است. به توضيح ديگر، قرآن منكران وحى را در هر عصر و زمان به آوردن (دست كم) يكى از سوره‏هاى قرآن فراخوانده است. اين دعوت كه اصطلاحاً «تحدّى» خوانده مى‏شود، آياتى چند را به خود اختصاص داده است. در يكى از اين آيات آمده است: «يا مى‏گويند: اي[قرآن‏] را به دروغ ساخته است. بگو: اگر راست مى‏گوييد، ده سوره، (برساخته شده) مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مى‏توانيد فرا خوانيد. پس اگر شما را اجابت نكردند، بدانيد كه آنچه نازل شده است به علم خداست و اينكه معبودى جز او نيست. پس آيا شما گردن مى‏نهيد؟»(هود/13-14)

تفاوت‏هاى وحى و الهامات بشرى‏

بين وحى به پيامبران و الهاماتى كه براى بشر رخ مى‏دهد، تفاوتهاى زيادى وجود دارد كه اهم آنهابه قرار زير است:

1- وحى، زاييده ارتباط انسان با جهان غيب است، از اين رو ماهيت تجربى و اكتسابى ندارد. اما الهامات بشرى اكثراً رابطه مستقيمى با تجربه دينى انسان داشته، بعضاً ماهيت اكتسابى دارد.

2- وحى، حقيقت جامع بين تمام پيامبران الهى است و از اين جهت، اختلاف و تناقض در آن راه ندارد، اما تجارب عرفانى و الهامات بشرى، به نسبتى كه متأثر از دريافت‏هاى شخصى آنان بوده، خالى از اختلاف و تعارض نيست.

3- حقايق مبتنى بر وحى، از هرگونه خطا و اشتباه در امان است، اما در مكاشفات عرفانى، احتمال خطا و اين كه از وسوسه‏هاى شيطانى باشد، وجود دارد. از اين رو، در مكاشفات منقول از عرفا مطالب خيالى فراوانى ديده مى‏شود كه از ظرفيت پندارى آنها نشأت مى‏گيرد.

4- منشأ وحى، خداوند و غيب است، اما ريشه الهامات بشرى و كشف و شهود عارفان به درستى مشخص نيست و حتى خود عارف به منبع آن توجه ندارد.

5- الهامات بشرى - به عنوان دست‏آوردهاى فكرى انسان - قابليت تحدّى ندارد و نظيرآورى براى آنها قابل تصور است. اما حقايق مبتنى بر وحى - به ويژه قرآن - براى بشر غيرقابل معارضه بوده و نظيرآورى براى آن ممكن نيست (امينى، 154).

/ 12