دولت اسلامی، دولتی جهانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دولت اسلامی، دولتی جهانی - نسخه متنی

عبدالکریم آل نجف؛ ترجمه: م‍ص‍طف‍ی‌ ف‍ض‍ای‍ل‍ی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2 ـ موضع مخالفان جهان شمولى در حقيقت موضع دقيقى نيست.

اين انديشه قربانى خلط ميان اصل آن و بهره گيرى استعمارى غرب از آن واقع شده است. در واقع شمار زيادى از دانش مندان غربى به جهان شمولى و ريشه كنى قوميت دعوت كردند, و اين تحت فشار واقعيت تلخى بود كه غرب به طور خاص و جهان به طور عام طى دو جنگ جهانى با آن روبه رو بوده است, واقعيتى كه طبق تفسير درست از آثار قوم گرايى بوده است, و در اين زمينه ده ها شواهد و آثار قابل ذكر وجود دارد اما در اين جا به دليل ضيق مجال تنها به ذكر يك شاهد اكتفا مى كنيم, و آن اين كه: برتراند راسل, فيلسوف انگليسى, از مبلغان جهان شمولى و ريشه كنى قوم گرايى بود و در خلال جنگ جهانى دوم به خاطر دعوتش به صلح و تسامح جهانى در معرض حبس قرار گرفت. وى معتقد به نقش دانش گاه ها و مؤسسه هاى آموزشى ديگر در تحقق بخشيدن به جامعه جهانى مطلوب بود, و آرزوى تأسيس دانش گاهى را داشت كه درهايش به روى همه ملت ها و اقوام باز باشد و جز مخالفان همكارى بين المللى را رد نكند.10

ديدگاه او را در كتابش به نام (تربيت و نظام اجتماعى) مى خوانيم كه مى گويد:

قوم گرايى در حقيقت همان نيروى اصلى است كه تمدن ما را به سوى تباهى پيش مى برد11و( هر چه شاداب تر و شورانگيزتر رو به آينده داشته باشيم با رشد دادن افكار مفهوم شهروندى جهانى روشن تر مى گردد.12

ولكن عامل سياسيِ تجسم يافته به موجب تمايل استعمارى حاكم بر ذهنيت سياسى غرب, باعث تبديل اين دعوت به دعوتى ويران گر بوده است: و اگر نه اصل جهان شمولى هم چون مبدأ و انديشه اى از انديشه هاى قرن بيستم امرى منفى نيست بلكه همانا مظهرى اخلاقى است كه از سلطه مادى حاكم در اين قرن رها گرديده تا اعماق وجود انسان خبر دهد و از ضميرى پنهان پرده بردارد.

3 ـ اين به آن معنا نيست كه تفكر جهان شمولى شايسته موفقيت است.

طبيعى است كه اين انديشه به ابزارى در خدمت استعمار تبديل شود, و در حالى كه به ارتجاع فكرى ناشى از آن گرفتار آمده قادر به رهايى از اين سرنوشت نباشد. اين در حالى است كه جهان شمولى در بنيان خود مفهومى اخلاقى است كه بر انسان دوستى و دركى عميق از اصالت يگانگى نوع بشر و غلبه آن بر اختلاف ها و تمايزات محلى مانند رنگ, زبان, وطن و مليّت, استوار است, و اين, احساس و دركى است كه هر انسانى از آن برخوردار است, اما اين احساس تا وقتى به عقيده اخلاقيِ متكاملى مستند نباشد تبديل به حقيقتى مؤثر در انديشه و رفتار نخواهد شد. اين همان عنصرى است كه در غرب مفقود است و امكان ظهور انديشه انسانى حقيقى را سلب كرده است, و در نهايت آن چه بروز يافته شعارهايى بيش نبوده كه گرچه گاهى درست مى نموده اما به مَركب هاى تيزتك دشمنى و رقابت تبديل گرديده است.

از اين روست كه ما معتقديم جهان شمولى اسلامى تنها جهان شمولى حقيقى در تاريخ بشر است, و اين نوع جهان شمولى است كه درخدمت نوع بشر است و او را تعالى و ترقى مى بخشد و هيچ خطرى براى هيچ كس ندارد. پس مسئله, ادارى و آيين نامه اى نيست كه حلّ آن با سازمانى مانند سازمان ملل متحد ممكن گردد, و يك مسئله آموزشى هم نيست كه حل آن به وسيله مؤسسه هاى آموزشى ميسّر شود, بلكه همانا موضوعى اخلاقى و روحى است. به همين جهت است كه متفكرانِ غربيِ ليبرال مانند (راسل) از فهم آن ناتوان است, و از همين روست كه مى گويد:

/ 22