ابوجعفر محمدبن يعقوب كليني درجلد دوم كتاب اصول كافي بابي تحت عنوان «سرشت مؤمن و كافر» باز كرده و تعداد هفت حديث در اين زمينه از امامان معصوم روايت كرده است و استاد علامه «رحمهالله عليه» در ذيل حديث نخست تحقيقي راجع به اخبار وارده در مورد طينت دارد. در حديث آمده كه: عليبن حسين فرمود: خداوند عزوجل پيغمبران را از طنين عليين و از سرشت بسيار عالي بيافريد. دلها و بدنهايشان را، دل مؤمنان را از همين سرشت عالي ولي بدنهاي ايشان را از سرشتي پستتر خلق فرمود. و كافران را از طينت سجين و از سرشت بسيار پست آفريده.. دلها و بدنهايشان را، سپس خداوند ميان دو نوع طينت و دو گونه سرشت آميزش و اختلاط ايجاد كرد و لذا مشاهده ميشود كه از شخص مؤمن، كافر و از فرد بيايمان، مؤمن زاده ميشود و نتيجه آميختگي دو سرشت است كه مؤمن گناه ميكند و عمل بد انجام ميدهد و از كافر عمل نيكو و خير سر ميزند. پس دل مؤمنان متمايل به سرشت و طينتي است كه از آن آفريده شدهاند و دل كفار نيز گرايش به طينت خويش دارند.[36] استاد علامه طباطبايي مي فرمايد: اخبار و احاديث فراوان داريم در اينكه خداي تعالي سعيدان را از طينت عليين (از بهشت) آفريده و افراد شقي را از سرشت سجين (از آتش) خلق كرده است و برگشت هر يك از مردمان سعيد و اشخاص شقي به لازمه سرشت خويش است كه عبارت است از سعادت و شقاوت. بر اينگونه اخبار دو ايراد گرفته شده است: نخست آنكه، مفاد آنها مخالف قرآن است. دوم آنكه مفهوم اين احاديث مستلزم جبر باطل است. در مورد بحث نخست بايد گفت: در قرآن ميخوانيم: «او خدايي است كه شما را از گل آفريد» و «شروع به خلقت انسان از گل كرد» از اين دو آيه استفاده ميشودكه انسان از گل آفريده شده است. باز در قرآن ميخوانيم «و لكل وجهه هوموليها» يعني هر انساني، سمت و جهتي دارد كه بدان سو رو ميكند. و فرمود: « هر مصيبتي كه در روي زمين رخ ميدهد و يا شما گرفتار آن ميشويد همگي در كتابي است پيش از آنكه ما آنها را ايجاد كنيم» مفهوم اين آيات هم آن است كه سعادت و شقاوت و غايت و پاياني هستند براي انسان كه او متوجه و درحركت به سوي آن دومي باشد. و خداي تعالي ميفرمايد: «كما بدأكم تعودون فريقاً هدي و فريقاً حق عليهم الضلاله» يعني همانگونه كه شما را آفريد و خلقت شما را آغاز كرد، برميگرديد، گروهي را هدايت كرده و جمعي هم گمراهي و ضلالت دربارهشان به ثبوت رسيده است. از اين آيه نيز چنين نتيجه ميگيريم كه پايان كار انسان از حيث خوشبختي و بدبختي همان چيزي است كه در آغاز خلقتش بوده و ابتداي آفرينش، گل بوده است، پس اين گل و طينت همان سرشت سعادت و شقاوت است و پايان كار سعيد بهشت و آخر كار شقي دوزخ است پس بهشت و دوزخ آغاز كارند، چون پايان كار نيز هستند. بنابراين صحيح است گفته شد كه آدميان سعيد و خوشبخت از طينت بهشت و اشخاص شقي و بدبخت از طينت آتش خلق شدهاند. و خداي تعالي ميگويد: «آگاه باشيد كه كتاب نيكان و نيكوكاران در عليين است و تو چه ميداني كه عليين چيست؟ كتابي است رقم شده و مقربان بر آن گواهند و متوجه باشيد كه كتاب بدکاران در سجين است و تو چه ميداني كه سجين چيست؟ كتابي است رقم زده شده، پس بدا به حال دروغ پردازان و تكذيب پيشگان در آن روز.» اين آيه نيز مشعر بر آن است كه عليين و سجين همان پايان كار نيكوكاران و بدكاران است كه دسته نخست در نعمت و خوشي و دسته دوم در رنج و عذاب خواهند بود. بنابراين احاديث طينت هيچگونه تضاد و اختلافي با آيات قرآن ندارند. و اما ايراد دوم: خلاصه ايراد و بحث دوم آن است كه معني اخبار طينت ان است كه سعادت و شقاوت حتمي و غيرقابل احتراز براي انسان است، بنابراين هيچيك براي او اختياري و كسبي نخواهد بود و آن جبر باطل است. در پاسخ به اين ايراد بايد گفت: اينكه طينت و سرشت آدمي اقتضاء سعادت و شقاوت دارد چنين اقتضايي از ناحيه خود، طينت و سرشت نيست بلكه از سوي قضاء و حكم الهي است كه سعادت و شقاوت هر فرد انسان را مورد قضاء خويش قرار داده است. پس اشكال برميگردد به سبقت قضاء و سعادت و شقاوت در حق انسان پيش از آنكه او پا به جهان بگذارد و اينكه چنين امري مستلزم جبر است! و اما اين اشكال را همراه پاسخ آن در بحث مشيت و اراده كه در جلد نسخت اصول كافي آمده مورد بحث و بررسي قرار دادهايم. و خلاصه پاسخ آنكه قضاء الهي متعلق به صدور فعل و انجام كار از روي گزينش و اختيار بنده است. پس در عين حالي كه فعل وكار حتمي الوقوع است معذلك براي انسان اختياري ميباشد، و هرگز قضاء الهي بطور مطلق به فعل بنده متعلق نشده است، اعم از اينكه او انتخاب و اختيار بكند يا نكند تا جبر لازم آيد.