اگر حديثي از طريق تطابق مفهومي با قرآن و يا با شيوه تمثل و تمثيل و جري و تطبق قابل دفاع نباشد، استاد علامه با قاطعيت و به صراحت آن را، مردود ميشمرد. مثلاً در تفسير آيه «يا ايهاالمزمل» پس از نقل حديثي، مينويسد: پايان اين حديث خالي از اشكال نيست، زيرا: اولاً، ظاهر آن اين است كه سوره مزمل و مدثر با هم و در يك زمان نازل شدهاند و ثانياً، القابي كه در سوره مدثر از قول مشركان در مورد رسولالله (ص) آمده، با آنچه در حديث ذكر شده، مطابقت ندارد.[17] و در تفسير سوره مدثر، پس از اشاره به حديثي پيرامون نزول نخستين سوره، مينويسد: اولاً اين حديث معارض با احاديثي است كه ميگويد نخستين سوره نازل شده بر رسولالله، سوره اقرأ است. و ثانياً جمله «فرشتهاي كه در غار حرا نازل شده بود نزد من آمد» كه در حديث مزبور آمده، ميرساند كه وحي قبلاً بر پيامبر، نازل ميگرديده ثالثاً راوي حديث ابوهريره است و او سالها پس از هجرت مسلمان شد و سوره مدثر در مكه نازل شده.[18] و در تفسير آيه «بل يريد كل امرء منهم ان يوتي صحفاً منشره» (مدثر/ 52) پس از نقل حديثي مينويسد: سياق آيات، با اين قصه نميسازد و همين امر دليل ضعف حديث ميباشد[19] و در تفسير آيه «ذي قوه عند ذيالعرش ملكين» (تكوير/20) مينويسد: روايتهاي ابنعساكر آنجا كه او تنها است، ضعيف شمرده شده است.[20] و در تفسير سوره عبس، پس از اشاره به روايت و حديث مشعر بر اينكه آيات در رابطه با رسولالله (ص) است، بحث جالبي پيرامون خلق و خوي نبوي با بهرهگيري از قرآن انجام ميدهد و تلويحاً به نادرستي حديث مزبور ميپردازد و ساحت رسول خدا (ص) را از آن گونه نسبتها مبرا ميشمارد. و بعد مينويسد ظاهر آيات با حديث مذكور نميسازد، بلكه بر اساس حديثي از امام صادق (ع) ايه، درباره مردي از بنياميه نازل شده است.[21] و در تفسير سوره علق، به برخي روايات بعثت و آغاز وحي اشاره فرموده، چنين مينويسد: اين داستان خالي از اشكال نيست، چه اينكه مفاد داستان اين است كه پيامبر (ص) در تلقي وحي شك داشته و احتمال ميداده كه وسوسه شيطاني و يا جنون! باشد و مشكل ديگر اينكه، پيامبر با سخن يك مرد نصراني، آرام گرفته و [22] و در تفسير آيه «يوم يكشف عن ساق» (قلم/ 42) پس از نقل روايتهايي مينويسد: هر سه روايت مشتمل بر تشبيهاند و آن مخالف براهين عقلي و صريح قرآن است، پس آنها را بايد دور ريخت و يا (در صورت امكان) تأويل كرد.[23] و پيرامون داستان حضرت موسي(ع)، پس از نقل حديثي از امام صادق (ع) مينويسد: روايت، جعل شده است و مندرجات آن، با مسلمات برگرفته شده از كتاب و سنت تطبيق نميكند.[24] و درباره داستان اصحاب كهف پس از اشاره به برخي روايتهاي تاريخي، مينويسد: اين روايت، مشهور است و مفسران، آن را در تفاسير خود آورده و تلقي به قبول كردهاند، معذلك حديث، خالي از اشكال نميباشد.[25] و در تفسير آيه «و رفعناه مكاناً علياً» (مريم/ 57) در قصه ادريس پيامبر، پس از نقل روايتهايي چنين مينويسد: هر دو حديث مورد تأمل است بويژه دومي كه به سبب وجود مفضل بن صالح در سلسله سند آن، ضعيف شمرده ميشود، بعلاوه كه هر دو حديث با ظاهر كتاب مبني بر عصمت فرشتگان، مباينت دارد.[26]