آموزش در حوزه های علمیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آموزش در حوزه های علمیه - نسخه متنی

سید محسن موسوی گرگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به گمان ما اولين كارى كه بايد در اين زمينه انجام گيرد اين است كه عدّه اى از صاحب نظران مأمور اين امر شوند كه به تحقيق و تدوين تاريخ وفيات وميلادهاى پيشوايان دين و اعياد اسلامى بپردازند و پس از تحقيق و بررسى با دقت و ترجيح لازم مشخص كنند كه مثلا حضرت زهرا عليها السلام چه روزى وفات كرده و امام موسى بن جعفر عليه السلام درچه روزى از دنيا رفته است و هكذا; زيرا بديهى است كه وفات هر كسى يك بار بيشتر تحقق پيدا نمى كند همان طور كه تولد هر كسى بيش از يك بار بيشتر نيست و بى شك شناخت هر يك از اينها مشكل تر از مسايل پيچيده فقهيه
نيست. شناخت هر يك از آنها ولو به حسب ظاهر ممكن و ميسّر است و يقيناً همين اندازه ما را بس است.

و بر فرض كه چنين نباشد و هيچ مرجّحى براى يك طرف نباشد مى توان يك طرف را اختيار كرد و از باب تخيير و يا به كمك قرعه يك طرف را وفات و يا عيد قرار داد و با اين گزينش خدا پسند اتّحاد و وحدت را حفظ كرد و بسيار منافع ديگر را جلب و مضارّ و مفاسد را دفع كرد; زيرا اگر در احكام الهى و مسائل شرعى عملى مى توان تخيير كرد و يا به قرعه عمل كرد و رفع مشكل نمود در اين جا به طريق اَولى آن أمر جارى و سارى است; زيرا در اين جا هيچ نوع محذور عملى وجود ندارد بلكه براى مصالح و منافع دينى مى توان طرفى را گزينش كرد و بر آن اعتبار امور مصلحتى و شعارى و احيانا استحبابى را به رجاء واقع مترتب نمود.

اگر اين قدم برداشته شود و از دغدغه وسوسه كنندگان نجات يابد و به گروهى كارشناس و اهل اطلاع عرضه شود و با تأمل و بررسى روزهاى ويژه اى براى وفات و ميلاد پيشوايان دينى و تعطيلات هفتگى برگزيده شود از اين نابسامانى نجات خواهيم يافت و تحولى خداپسندانه در حوزه رخ خواهد داد.

اگر از ما پرسيده شود كه چه روزهايى را بايد به عنوان روزهاى تعطيلى تعيين كرد؟ پاسخ اين است كه براى محصلين و دانشجويان هيچ روزى نبايد به عنوان روز تعطيل به معناى ترك درس و تحصيل و بحث تعيين شود و خسارتى از اين بزرگتر نيست كه روزى بگذرد و دانشجو در آن روز بهره اى از دانش نبرد; بنابراين حداقل كارى كه به نظر ما بايد انجام گيرد اين است كه بايد پنج شنبه ها و اكثر ميلادها و همه وفيات تكرارى و رمضانها و بسيارى ديگر از روزهايى كه به عناوين گوناگون وارد روزهاى تعطيلى شده اند از دايره روزهاى تعطيلى حوزه ها خارج شوند و براى تابستانها حوزه هاى تابستانى و گذرانيدن دروس خاصى پيشنهاد مى شود كه كارى شدنى و بسيار مفيد و تكامل بخش است.

تنها روزهاى جمعه و در سال دهه محرّم آن هم نه براى همه طلاب و وفيات انتخابى پيشوايان دينى و بعضى از اعياد بزرگ به عنوان روزهاى تعطيلى رسمى پيشنهاد مى گردد كه بالاخره اگر كسى به فكر عاقبت انديشى باشد و درباره مسؤوليت الهى كه بر
عهده اش هست بينديشد جز پذيرفتن اين گونه پيشنهادها چاره اى ندارد. بويژه اين كه درس و بحث در مذهب مقدس ما به منزله صلات حسنة معرفى شده است و چه كارى بهتر از صلات حسنة؟

7 . اگر اصلاحات پيشنهاد شده و يا مشابه آنها انجام گيرد و به درستى رفع نواقص شود قهراً از تمركز طلاب و اهل علم در حوزه هاى بزرگ كاسته مى شود ولى اين كافى نيست و بايد در اين زمنيه بخصوص نيز كارهايى انجام گيرد از جمله: بعد از پايان تحصيلات گروههاى مختلف تحصيلى شهريّه تحصيلى آنان قطع شود و براى مرحله بعد شهريّه هاى گوناگون و لازم تعيين گردد. مثلاً براى كسانى كه مى خواهند در رشته هاى ديگر ادامه تحصيل دهند شهريه تحصيلى در نظر گرفته شود يعنى مقدارى بر شهريّه قبل افزوده گردد و كسانى كه مى خواهند مدرِّس و معلم باشند شهريّه مدرّسى و معلمى را دريافت كنند و كسانى كه مى خواهند در پستهاى ادارى حوزه و غيره كار كنند ماهيانه معمول آن جا را دريافت دارند و روشن است كه اكثريّت طلاب غير اينها هستند و بايد آنها را به حسب معلومات و خصوصيات ذاتيشان به گروههاى گوناگونى تقسيم كرد و هر گروهى را به جايى گسيل داشت. مثلا گروه بزرگى را به آموزش و پرورش معرفى كنند تا در رشته هاى گوناگون علوم انسانى در دبيرستانها و آموزشگاهها و دانشگاهها به تدريس و تبليغ مشغول شوند و گروهى را براى پيشوايى در جماعات و جمعا ت معين كنند و گروهى را براى انجام مراسم مذهبى و دينى به شهرها و روستاها بفرستند.

ممكن است اين نظر براى برخى از تنبلان از خدا بى خبر سنگين و غيرقابل قبول باشد لكن بيشتر طلاّب و اهل علم حوزه ها شائق و منتظر پياده شدن اين برنامه هاى سازنده و مفيد هستند. همين ما را بس است كه نهراسيم و با توكل به خداى بزرگ اين مجاهدت بزرگ را آغاز كنيم كه: (من جاهد فينا لنهدينّهم سبلنا)

8 . رشته رشته كردن علوم و برچيدن كتابهاى درسى فعلى و ارائه كتابهاى درسى مناسب.گرچه در راه حل كوتاه مدت بر چيدن برخى از كتابهاى مفصل و پيچيده مقدّماتى پيشنهاد مى شود ولى كار اَساسى در اين زمينه اين است هر چه زودتر تحول و انقلاب در همه زمينه هاى ياد شده آغاز شود كه هر لحظه درنگ كردن گناهى است بزرگ

9 . به راستى كه هيچ كس قبول نمى كند و نبايد هم قبول كند كه هيچ فرقى بين دانشمند و ملاى ساده و غير نباشد ولى باور كنيد كه مطلب همين است. آنان كه سالهاى درازى را در كسب علم و دانش گذرانيده اند و در رشته هايى از علوم متخصص و صاحب نظرند در اجتماع ما مانند همان ملا و مداحى هستند كه عبا و عمامه اى پوشيده و در محرم و صفر براى مردم مداحى مى كنند بلكه چه بسا اين را بر آن ترجيح مى دهند. حتماً داستان شيخ جام و آن ملاّى نافرجام را شنيده ايد. ملاكهايى كه مردم با آنها ما را مى شناسند همين عبا و عمامه و ريش و صداى خوش امثال اينهاست كه بيقين مدرسه نديده ها در اين زمينه ها بسيار بسيار جلوترند.پس فاجعه است اگرفرهنگ جامعه ما بدين صورت در آيد كه ملاّى ده را بر دانشمندان و بزرگان اهل علم و تحصيل برترى دهند. متأسفانه اين فرهنگ اكنون در كشور ما حاكم است: ما در رسوخ و گسترش آن بى نقش نبوده و نيستيم. پس براى چه منتظريم و چرا با زمان حركت نمى كنيم؟

چرا اَسلحه را از دست دشمنان نمى گيريم و چرا اين همه با الفاظ واصلاحات دشمنى مى كنيم؟ ما اگر واقعاً از عناوينى چون ليسانس دكتر و پرفسور متنفّريم چرا معادل آنها را از زبان خودمان انتخاب نمى كنيم و به عنوان تشويق و تعيين معلومات به جوانان تحصيل كرده خودمان نمى دهيم. شما چه بخواهيد و چه نخواهيد دنياى ما اين گونه عناوين را نشانه معلومات و تحصيلات مى داند و چه بهتر آن كه اين اسامى مسمّاى واقعى داشته باشند. كجا ممكن است بهتر از حوزه هاى علميّه ما آن مسمّاهاى واقعى را تربيت كند؟

بنابراين پيشنهاد ما اين است كه تعصب و لجاجت را اگر وجود دارد كنار بگذاريم و براى معلومات پر ارزش حوزه ها ارزش قائل شويم و نشانه هاى پذيرفته شده در دنيا را كه هيچ مانع شرعى و عرفى در پذيرفتن آنها نيست بپذيريم و با اين قدم شجاعانه كه بسيار قدم مهم و پرارجى است شكاف عميق بين حوزه و دانشگاه را پركنيم و از ميدان شعار به واقعيت شعور برسيم و به اسطوره كهنه علوم جديد و قديم خاتمه دهيم و طلاب علوم ينى را در كنار برادران دانشجو بلكه در ميان آنان و در حالى كه اينان و آنان را زدوده ايم و دريايى خروشان از دانشجويان ساخته ايم همه را غرق در شادى و اشتياق به طى مراحل تحصيلى مشاهده كنيم كه از اين بالاتر وظيفه اى وجود
ندارد. اين ممكن نيست مگر با توجه ما به نقص وضع فعلى خود و در مرتبه بعد برطرف كردن آن كه با درجه بندى و رشته رشته كردن علوم و ايجاد تحولى اساسى در كتابهاى حوزه ها و بالاخره اعطاى نشانه تحصيلى هر كس در پايان رشته و يا رشته هايى كه تحصيل كرده است ممكن و ميسر است.

10 . ما بايد به اين امر كه زبانمان فارسى است و مردممان فارسى زبان توجه كامل داشته باشيم و بدانيم كه بيشتر برخوردهاى ما با همين مردم است; زيرا غالباً براى همين مردم مى گوييم و مى نويسيم. پس لازم و ضرورى است كه اين زبان را به خوبى بدانيم و به نثر و نظم آن آگاه باشيم. بديهى است كه آگاهى به آن در حدّ سوم راهنمايى مدارس براى ما كافى نيست پس ضرورى است كه اين رشته را جزء يكى از رشته هاى تخصصى در حوزه ها قرار دهيم و در تمام سالهاى دوره عمومى ماده زبان و ادبيات فارسى را داشته باشيم كه غفلت از آن چنان ضربه اى را به ما وارد مى كند كه تا سالهاى درازى توان حركت را از دست مى دهيم و شگفت آور است اگر از اين ضربه هاى شكننده از خواب غفلت بيدار نشويم و اگر بيدار شويم تحركى از خود نشان ندهيم.

/ 14