كتابها و مواد درسى
بزرگترين عيب و مانع پيشرفت طلاّبِ حوزه هاى علميه كتابهاى درسى آنان است.كتابهايى كه در تمام رشته هاى علوم حوزوى تدريس مى شوند ده ها بلكه صدها سال است كه نوشته شده اند آن هم نه براى تدريس بلكه يا براى اظهار نظر شخصى يا به عنوان شرح متنى مختصر و پيچيده و يا به عنوان تعليقه و حاشيه بر موٌلفى كه نويسنده انتقادات خاصى بر آن داشته و يا قصد توضيح و تبيين آن را داشته است. بنابراين اگر قِدمت تحرير و عدم تناسب اغراض يا غرض تدريس و پيچيدگى نثر اين كتابها را به نامناسب بودنشان با مراحل تحصيلى ضميمه كنيم معجون بسيار بسيار شگفت آورى به دست مى آيد كه هيچ هاضمه اى توان هضم و حلّ آن را ندارد. بيچاره كسى كه به هر حال ملزم به هضم آنهاست.در قدمت اين كتابها همين بس كه نوشته هاى تفتازانى و ابن هشام و جلال الدّين سيوطى و أمثالهم مى باشند كه در حدود ششصد و پنجاه و پانصد سال قبل از دنيا رفته اند. آيا جاى تعجب و تأسف نيست كه سيوطى پانصد ساله و مغنى و مختصر هفتصد ساله و معالم چهارصد ساله و شرح لمعه چهارصد و پنجاه ساله و رسائل و مكاسب صدوسى ساله و جامع المقدمات قرن بوق كتابهاى درسى حوزه هاى ما باشند؟كتابهايى كه اگر نويسندگانشان زنده شوند و دو عصر خود و ما را با هم بسنجند دستور جمع آورى آنها را مى دهند و اگر آنها به چنين عملى اقدام نكنند همه ديگران كه توجه دارند بدون دغدغه چنين كتابهايى را براى زمان ما مناسب نمى دانند.نياز به گفتن ندارد كه مثلاً ملاّ عبدالله يزدى نخواسته با تعليقه زدن بر تهذيب المنطق نافصيح تفتازانى كتابى براى دانشجويان منطق بنويسد آن هم كتابى كه اگر كسى بخواهد منطق بياموزد از آن جا شروع كند و هم اگر بخواهد در منطق متخصّص شود همان جا به پايان ببرد! مگر غرض ديگر موٌلّفان مثل صاحب كفايه صاحب رسائل و مكاسب و تفتازانى و جلال الدين سيوطى و سبزوارى و ملاصدرا و بوعلى آن بوده است كه كتابهايشان درسى آن هم به گونه اى كه ما قرار داده ايم باشد؟هرگز! و بر فرض اين كه اين ثابت شود كه آنان به همين غرض كتابهايشان را مرقوم فرموده اند اول اين كه اين كار را براى دانشجويان زمان خود كرده اند و دوم اين كه مگر آنان معصوم بوده اند؟ مگر نه اين است كه بعد از آنان صدها بلكه هزارها دانشمند و عالم ظهور كرده اند و كتابهاى بى شمارى در رشته هاى گوناگون علوم به رشته تحرير درآورده اند و به طور قطع در ميان اين كتابها كتابهاى بسيار مفيدتر و ارزشمندتر و شايسته تر براى تدريس وجود دارد؟تعقيد و پيچيدگى اين كتابها آن چنان هويدا و كشنده وقت است كه هر بيننده و خواننده اى كه از آنها مطلع مى شود شديدا متاثر مى گردد. من كه بيش از بيست سال مشغول تدريس اين متون هستم خوب مى دانم كه استاد و شاگرد در كلاسهايى كه اين كتابها در آنها تدريس مى شود دچار چه بلايى هستند. مگر آنان كه قصد تفهيم و تفهم ندارند و تنها هدفشان گذارنيدن كتابهاست و شركت در امتحان!نامناسب بودن كتابها با مراحل تحصيلى چنان در حوزه ها رايج و شايع است كه مايه تعجّب و شگفتى اهل اطلاع شده است به طورى كه از خود مى پرسند كه اينان مى خواهند چه كنند و چرا همه سرگرم تحصيل همه كتابها شده اند؟كتابهايى كه هنوز آنان توانايى تحصيل آنها را ندارند و يا تحصيل آنها به كار آينده ايشان ربطى ندارد.بنابراين گزاف نخواهد بود اگر بگوييم مسؤولين حوزه ها در عالم ديگرى زندگى مى كنند و اصلاً به فكر تعالى و تكامل حوزه ما نيستند و چنين مى پندارند كه همه مانند ايشانند و چه ناصواب است اگر چنين فكر كنند.
و چه وحشتناك است اگر خيال كنند كه روشها و كتابها و برنامه هاى حوزه ها كامل است و هيچ گونه نيازى به تغيير و جايگزينى ندارند!اگر چنين نمى پندارند چرا قدمى به پيش بر نمى دارند و از بزرگان و اهل فضل و تخصّص استفاده نمى كنند؟آرى تنها كارى كه در اين زمينه از اين آقايان در حوزه علميّـه قم ديده شده اين است كه بديع را از فنِّ بلاغت و معالم را از اصول حذف كرده اند و دروس بسيار زيادى را به عنوان درسهاى جنبى به درسهاى اصلى ضميمه كرده اند و به نصف و ثلث كتابها اكتفا
كرده و دانشجويان را به مرحله بعد ارتقا مى دهند!مثلا از مغنى اللبيب به قسمتى از باب اول و چهارمش و از مختصر المعانى به چند باب از معانى و قدرى از بيان وهكذا از هر كتاب به چند فصل و بابش اكتفامى كنند و مى گذرند و چه معجزه اى از اين بالاتر و چه برنامه اى از اين جالب تر.
البته برنامه نه ساله ريختن و كتابهايى را كه آن طورند وظرف واقعى شان بيست سال است در اين ظرف كوچك قرار دادن جز چنين نتيجه طلايى به بار آوردن چه نتيجه اى مى تواند داشته باشد.