گفتار اول
مكتب حسين و فرهيختگان پرچمهاى حسينى در جاى جاى شهرها پيدا شد و خيمههاى ذكر حسين در گوشه و كنار شهر و روستا سر بيرون آورد. دبستان حسين، مكتب حسين بار ديگر به روى مشتاقان گشوده شد، تا بيايند و از اين معلم بزرگ بشريت درس تازهاى بياموزند. حركت حسين يك مكتب تمام عيار، يك مدرسه كامل و يك فرهنگ متكامل است. ولى سهم هر كسى از اين مكتب به اندازهى توانايى و قابليت خود او خواهد بود; برخى سهمى اندك و شايد هيچ و برخى ديگر سهمى فراوان. در اين ميان، فرهيختگان و دانشوران مىبايست سهمى وافر داشته باشند. اينان كه از علم و آگاهى و معرفت بيشترى برخوردارند بايد در دبستان حسين، گوى سبقت از ديگران بربايند. به اين مناسبت جا دارد در شبهاى عزاى حسينى به كنكاش و مشورت و كاوش و تحقيق در باب ريشههاى انديشههاى اسلامى بپردازيم و تلاش كنيم دانش و معرفت خويش را نسبت به جهانبينى دين ى تعميق و گسترش دهيم. دين دين در بحث ما، نه از نگاه جامعهشناختى، به عنوان يك نهاد اجتماعى كه شامل مجموعهاى گسترده از اعتقادات و آئينها است بلكه در يك دايرهى محدود و براى اشاره به اديان الهى به كار برده مىشود. بنابراين، وقتى ما سخن از دين مىگوييم مقصودمان امورى مانند بوديسم يا آئين كنفوسيوس نيست و اينگونه امور از دايرهى دين به اصطلاحى كه ما از آن سخن مىگوييم، خارج است.(1) البته پيامآوران اينگونه عقايد، مانند بودا و كنفوسيوس، هيچيك ادعاى پيامبرى و دعوت مردم براى پرستش يك خالق و يك معبود را نداشتند، بلكه آئين بودا و كنفوسيوس بيش از اينكه يك دين به معناى واقعى كلمه باشند، يك نحلهى فلسفى و يك شيوهى انديشه است. بودا و كنفوسيوس در برابر جريان غالب انديشههاى هندويى كه مردم را به پرستش بسيارى از مظاهر طبيعى و دستساختههاى بشر ترويج مىكرد، قيام كردند و مردم را از پرستش اينگونه امور بازداشتند. آنها مردم را دعوت كردند تا به خود برگردند، بيانديشند، تأمل و تفكر كنند و عمل خويش را پاكيزه و منزه سازند. بنابراين، آنها نيامدند تا شيوهى خاصى از عبادت يا معبود خاصى را به مردم معرفى كنند. بلكه تلاششان اين بود تا در مقابل جريان انحرافى عبادت هندويى مسيرى را كه به گمانشان صحيح بود، به مردم معرفى كنند، هرچند در ادامه خود اينها مورد پرستش واقع شدند و بودا و بلكه مجسمههاى بودا و مجسمههاى ديگر، همه و همه مورد احترام و كرنش و پرستش قرار گرفت و درواقع بوديسم و آئين كنفوسيوس از مسير اصلى راهنمايىهاى بودا و كنفوسيوس بسيار منحرف شد. بنابراين نه بودا و نه كنفوسيوس هيچيك خود را به عنوان پيامبرانى الهى كه از طرف خداوند مأمور هدايت مردم شده باشند، معرفى نكردند و به هر حال، اين گونه انديشهها از بحث ما خارج است.1 . ر.ك: مهدى هادوى تهرانى، مبانى كلامى اجتهاد، صص 383 ـ 389.