بیشترلیست موضوعات گفتار اول گفتار دوم سرّ خاتميّت گفتار سوم منابع شناخت دين گفتار چهارم كمال دين گفتار پنجم گفتار ششم انسان شناسى اسلامى گفتار هشتم مديريت فقهى، مديريت علمى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
قرآن است كه به عنوان منبع اصلى معرفى مىشود; زيرا سنت درواقع تفسير و شرح قرآن است، چه اين سنت، سنت قولى و سخنان معصومان(عليهم السلام)باشد، چه اين سنت سنت فعلى و رفتارهاى آنان باشد. سنت در واقع بيانگر مفاد آيات و توضيح و شرح آنهاست. به همين دليل اهلبيت(عليهم السلام)به ما ياد دادهاند كه اگر روايتى از ما به شما رسيد آن روايت را به قرآن عرضه كنيد. اگر با قرآن منافات داشت اين روايت را كنار بگذاريد، ردش كنيد. يعنى ملاك را قرآن معرفى كردهاند. صحت و سقم روايات را هم بايد با قرآن سنجيد. البته چگونگى اين سنجش و معناى موافقت و مخالفت با قرآن بحثى است كه احتياج به توضيح بيشتر و بحثهاى تخصصى فراوانتر دارد، اما اجمالاً يكى از راههاى ارزيابى روايات اين است كه آنها را بر قرآن عرضه كنيم، ببينيم آيا با قرآن منافات و مخالفت دارند؟ در صورت مخالفت، آنها را كنار بگذاريم، اگر چه در ظاهر سندشان معتبر باشد. در اينجا، ذكر اين نكته نيز لازم است كه منابع اسلام چهارتاست: قرآن، سنت، اجماع و عقل. اجماع چيزى نيست جز راهى براى كشف سنت; به همين دليل محققان متأخر گفتهاند: اين طبقهبندى كه در آن اجماع كنار سنت قرار مىگيرد، طبقهبندى دقيقى نيست. عقل هم يكى از منابع دينشناسى است. عقل قوهاى است كه توانايى ادراك كليات را دارد و اگر در اين ادراك از مقدمات و شيوهى صحيح استدلال استفاده كرده باشد، نتيجهاى كه مىگيرد صحيح خواهد بود. اما دايرهى ادراك عقل منحصر در كليات است، و در غير كليات ما از ابزار ديگرى استفاده مىكنيم. مثلاً از حس و حس خطا مىكند; اينطور نيست كه ادراكات حسى همواره درست باشد. تحليل ادراكات حسى و نتيجهگيرى از آن، كار عقل است و گاه عقل در اين نتيجهگيرى به دليل خطايى كه در حس رخ داده، خطا مىكند. و درواقع دادهها و اطلاعاتى كه به عقل رسيده آنگونه كه بايد نبوده است. از طرف ديگر در قرآن كريم اين مطلب چندبار تذكر داده شده كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) «علّمكم مالم تكونوا تعلمون» به شما چيزى را آموخت، و مطالبى را براى شما بيان كرد كه شما نمىتوانستيد آنها را بدانيد و به آن علم پيدا كنيد.خداوند تبارك و تعالى در اين آيه نفرمود: «علّمكم مالم تعلموا»; چيزى را به شما آموخت كه شما نمىدانستيد; فرمود: چيزى را به شما آموخت كه شما راهى براى شناخت آن نداشتيد; يعنى مطالبى آورد كه اين مطالب از دسترس ادراكات متعارف شما خارج است. حس شما، وهم شما، خيال شما، عقل شما راهى به آنها ندارد. گاه و اين تعبير بعد از اين كه خداوند حكمى را بيان مىكند، وارد شده است. يعنى ابتدا احكمى مىآيد و بعد اين عبارت و يا مضمون اين عبارت كه شما نمىتوانستيد اين احكام را صرفاً با عقل خود درك كنيد، ذكر مىگردد. بنابراين قرآن كه معجزهى اصلى حضرت است منبع اصلى در دينشناسى مىباشد و ما چه در اصول و چه در فروع، قرآن را به عنوان شاخص و معيار مىشناسيم. امّا همانگونه كه قبلاً نيز گفتيم، براى بقاى يك دين، تنها بقاى منبع آن كافى نيست; وجود يك شيوهى تفسيرى صحيح، و روشى براى بهرهبردارى درست از منابع نيز لازم است. در اسلام اين شيوه كه جلوى هرگونه تحريف را مىگيرد در سنت تجلى يافته است. دو گونه مىتوان به نسبت نگاه كرد. يك نگاه همان بود كه مطرح شد: به سنت معصومان(عليهم السلام) ـ چه خود حضرت، و چه ائمه(عليهم السلام) ـ به عنوان تفسير قرآن، و تبيين وحى نگاه كنيم; اين يك نگاه است كه اين نگاه مورد توجه بوده،و همگان به آن اشاره كردهاند. نگاه ديگرى نيز وجود دارد كه كمتر به آن توجه شده است و شايد علّت توجه به آن، سؤالاتى است كه امروز روشنفكران دگرانديش از غرب به ارمغان آوردهاند و ثمرهى مبارك اين سؤالات اين بوده كه اين نكته هم مورد توجه قرار گيرد. در اين نگاه ما به سنت با ديد يك مفاد و يك محتواى صرف نمىنگريم بلكه سنت را به عنوان يك شيوه و روش براى بهرهبردارى از قرآن و شناخت رأى دين در نظر مىگيريم. اينگونه بهرهبردارى در خود سنت نيز تصريح شده است و رواياتى در اين زمينه وجود دارد. مثلاً زراره و محمدبن مسلم هر دو از اصحاب امام صادِ(عليه السلام) و امام (1)1 . بقره: 150 و 236.