باورها و پرسش ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

باورها و پرسش ها - نسخه متنی

مهدی هادوی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقصود از دين در اين گفتار اديان الهى است. دين عبارت است از مجموعه هدايتهاى الهى كه توسط انبيا و از طريق وحى به مردم رسيده است. پرسش اين است كه چرا خداوند تبارك و تعالى دين را براى مردم به ارمغان فرستاد؟ در اينجا مىبايست نگاهى به زمينههاى انديشهى دين ى كنيم و سپس بحث را در باب دين ادامه دهيم. فطرى بودن دين باور ما اين است كه انسان موجودى خداخواه است و فطرت آدمى فطرتى الهى است: فطرتالله التى فطرالناس عليها .(1) بنابراين، پيدايش ظهور اديان همگام و همراه با فطرت آدميان بوده است. گاه گفته مىشود كه فطرى بودن دين امرى صرفاً تعبدى است و هيچ دليلى بر آن وجود ندارد، از سوى ديگر بر فرض پذيرش فطرى بودن دين به عنوان يك امر تعبدى اينچنين ادعا مىشود كه اگر دين فطرى است و همواره آدميان فطرتى دين ى و الهى دارند مىبايست اكثريت مردمان برحق باشند و آنچه كه به آن اعتقاد دارند، اعتقاد صحيحى باشد. مىگويند: حكم به كفر اكثريت مردم راندن و اين فرض كه اكثر آدميان پشت به حق كرده باشند، با مبانى انديشههاى دين ى منافات قطعى دارد!(2) آيا به راستى فطرى بودن توحيد و خداشناسى امرى بدون دليل، بدون برهان، بدون شاهد و استدلال است؟ و آيا فطرى بودن توحيد نتيجهاى اينچنين دارد كه هركس هر اعتقاد و آئينى كه داشت، چون در مسير فطرت خود گام برداشته و به اقتضاى فطرت خويش اين آئين را برگزيده، بنابراين برحق است؟ يا لااقل اكثريت برحقند و تعداد محدود و معدودى هستند كه مىتوان آنها را ناحق ناميد؟ نسبت به پرسش اول كه آيا فطرى بودن دين امرى فاقد دليل است بايد بگوييم ما بر فطرى بودن دين ادلهاى داريم كه مىتوانيم به چهار دليل عمدهى آن اشاره كنيم. دليل اول دليل نقلى، تعبدى و قرآنى است و آن همان آيهاى است كه در بالا ذكر كرديم. خداوند تبارك و تعالى فطرت آدميان را فطرتى الهى معرفى مىكند و آدميان را مفطور بر اين فطرت الهى مىداند و ما به حسب اعتقادمان به حقانيت اسلام و قرآن اين سخن قرآن را مىپذيريم. اگر دليل منحصر در همين آيه بود، در اين صورت جا داشت گفته شود: ادعاى فطرى بودن توحيد امرى نيست كه بتوان بر آن برهان عقلى استوارى تدارك ديد (همان ادعايى كه كردند) اما دليل منحصر در اين آيه نيست، ما دليل فلسفى هم براين مطلب داريم. در مباحث فلسفى توضيح داده شده است كه بشر موجودى دوبعدى است مركب از جسم و روان. جسم آدمى امرى مادى و روح انسان امرى مجرد و غيرمادى است. ادلهى تجرد روح فراوانند و ما الان درصدد بيان اين ادله نيستيم، تنها به اين نكته اشاره مىكنيم كه چگونه مىتوان از نگاه فلسفى دليلى بر فطرى بودن توحيد اقامه كرد. نفس كه امرى مجرد است كمالى مىطلبد، كمال نفس از قبيل امور مادى نيست، چراكه امور مادى در مرتبهاى نازلتر از امور غيرمادى قرار دارند و هيچگاه يك امر غيرمادى با رسيدن به يك ماديت كمال نمىيابد، بلكه بايد پذيرفت تنزل پيدا مىكند. بنابراين، روح انسان و نفس آدمى كه موجودى مجرد است در پى كمالى است كه آن كمال مجرد و در مرتبهاى بالاتر از خود نفس باشد. اگر مراتب عالم را در فلسفهى از ديدگاه فلسفه متعالى صدرايى نگاهى كنيم، عالم تصويرى

1 . روم: 30.

2 . ر.ك: عبدالكريم سروش، ريشه در آب است، نگاهى به كارنامهى كامياب پيامبران، كيان، شماره 29، ص 4.

/ 73