بیشترلیست موضوعات گفتار اول گفتار دوم سرّ خاتميّت گفتار سوم منابع شناخت دين گفتار چهارم كمال دين گفتار پنجم گفتار ششم انسان شناسى اسلامى گفتار هشتم مديريت فقهى، مديريت علمى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
پرداختهاند، صرفاً به اين دليل بوده كه مجال و امكانى براى دايرههاى ديگر وجود نداشته است. و اگر به فقه از اين نگاه كلان نظر كنيم، معلوم مىشود كه آن تصوير ارائه شده كه فقه را منحصر به دايرهى حقوِ و حقوِ را تفسير به مسائل مورد نزاع كرده است، درست نيست. ارزيابى سخن غزالى اگر مردم به عدل رفتار كنند و تنازع از ميان برود، فقيهان كارشان تعطيل خواهد شد.(2) امّا واقعاً سخن غزالى ناظر به كجاست؟ ما حتى اگر فقه را به همين دايرهى محدود رسالههاى عمليه منحصر كنيم، مىفهميم كه بدون شك رسالهى عمليه فقط به دعواى بين مردم ارتباط ندارد و اين گونه نيست كه اگر مردم به عدل عمل كردند و مرافعه نداشتند نيازمند به رساله نباشند. پس مقصود غزالى چيست؟ غزالى ناظر به يك شأن ديگرى از فقيه، يعنى شأن قضاوت است. فقيه وراى شأن افتا، فتوا دادن، و استنباط احكام فرعى از منابع اسلامى ـ مقصود از احكام فرعى احكام مربوط به عمل است ـ يك شأن ديگرى دارد و آن قضاوت است. از نگاه اسلام، قضاوت در هنگامى كه تنازع بين مردم پيدا مىشود برعهدهى فقيهان است. غزالى مىگويد اگر مردم به عدل رفتار كنند و تنازع از ميان برود كار فقيهان در حيطهى قضا تعطيل خواهد شد، چون قضاوت دائرهاش حل مرافعات و منازعات است. بنابراين سخن غزالى ناظر به شأن قضاى قاضى است و مىگويد: اگر مردم اختلافى نداشته باشند، نيازى به قاضى نيست، و چون قضات فقها بودند مىگويد نياز به فقيه نيست. مقصودش اين نيست كه ديگر نيازى به افتا نيست، و مردم نيازى به حكم ندارند و براى احكام شرعى به فقيه محتاج نيستند. حتى اگر فقه را به همين معناى فردى آن بگيريم، اين كه من در چه مواردى و چه مقدار بايد خمس يا زكات بدهم ربطى به مرافعه ندارد تا گفته 1 . ر.ك: عبدالكريم سروش،... 2 . ر.ك: غزالى، احياء العلوم،...