بیشترلیست موضوعات گفتار اول گفتار دوم سرّ خاتميّت گفتار سوم منابع شناخت دين گفتار چهارم كمال دين گفتار پنجم گفتار ششم انسان شناسى اسلامى گفتار هشتم مديريت فقهى، مديريت علمى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
شود: كه اگر مردم مرافعه نداشتند نيازمند فقيه نيستند. يعنى اگر مرافعه نباشد ديگر لازم نيست خمس يا زكات بدهند؟! ديگر لازم نيست حج بروند؟! ديگر معامله نمىكنند و به احكام فقهى معاملات نياز ندارند؟! ديگر طلاِ نمىدهند و ازدواج نمىكنند؟ بنابراين، آنچه گفتهاند اصلاً معناى عبارت غزالى، نيست، و تأييد آن ادعا را نمىكند. مديريت فقهى، مديريت علمى مقصود از مديريت فقهى در مقابل مديريت علمى چيست؟ برخى در پاسخ گفتهاند: مراد اين است كه پاسخ هر پرسشى را در باب ادارهى جامعه داريم، از فقه بپرسيم، بعد گفتهاند: اين مقبول نيست، زيرا ما مثلاً براى حفظ منابع طبيعى دنبال راه چاره هستيم كه چگونه منابع طبيعى را در كشور حفظ كنيم؟ آيا اين را از فقه بپرسيم؟! يا با اين پرسش مواجه مىشويم كه در فلان جا پنىسيلين خوراكى مصرف كنيم يا تزريقى؟ آيا اين را از فقه بپرسيم؟! بعد دائماً بر فهرست اين مثالها افزودهاند. آيا معناى مديريت فقهى اين است كه هر سؤالى را از فقه بپرسيم؟ همه علوم را تعطيل كنيم؟ اگر اينطورى باشد بايد بعد از انقلاب همهى دانشگاهها را تعطيل مىكرديم و مىگفتيم ما نياز به تخصص نداريم، مديريت فقهى هست، هر سؤالى داريد از فقها بپرسيد. چنين چيزى را تا حال چه كسى گفته است؟! خير، مراد چيز ديگرى است. مقصود از مديريت فقهى سامان دادن مجموع حركت جامعه براساس معيارها و ضوابط فقه است، آن هم فقه به معناى وسيع كلمه! يعنى اگر بخواهيم مثلاً در ساحت اقتصاد، چه در ناحيهى خرد و چه در ناحيهى كلان، عملى انجام دهيم، بايد مجموعهى طراحىها و سياستهاى اقتصادى، با آنچه فقه ارائه مىكند سازگار باشد. به بيان خيلى ساده، ما براى برنامهريزى به علوم مراجعه و از دستاوردهاى علوم استفاده مىكنيم، اما دستاوردهاى علم را با ارزشها، ملاكات، احكام، و معيارهايى كه فقه ارائه كرده است، مىسنجيم. از بين راه حلهاى علمى، آن راه حلى را كه با ارزشهاى فقهى سازگار باشد (1)1 . ر.ك: عبدالكريم سروش،