باورها و پرسش ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

باورها و پرسش ها - نسخه متنی

مهدی هادوی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مردمان مىبايست چنين خصلتى داشته باشند، نتيجهى منطقى چنين سخنى اين بود كه بايد اكثريت مردمان تصويرى صحيح از اسلام در ذهنشان باشد; يعنى اكثريت مردمان پيروان اسلام ناب باشند. در حالىكه اگر ما نگاهى، ولو گذرا، به تاريخ گذشته و زمانهى خويش بيفكنيم، خواهيم ديد كه از زمان نزول قرآن تا امروز، هيچگاه اكثريت مردم دنيا برداشت صحيحى از اسلام نداشتهاند. اسلام ناب حتى در برههاى از زمان بر اكثريت جهان حكمفرما نبوده است. الان در زمان خودمان ما به چشم مىبينيم كه اكثريت مردم حتى مسلمان نيستند و اكثريت مسلمانان تصوير صحيحى از دين در ذهن ندارند، چگونه ادعا مىكنيم كه مقتضاى خاتميت اين است كه مردم، اين دين را از تحريف و تغيير مصون و محفوظ نگه دارند!؟ چرا مفاهيم اساسى دينى را در قالبى ناصحيح ارائه مىكنيم و نتايجى نادرست مىگيريم و زمينه را براى شك و ترديد نسبت به اين مفاهيم ايجاد مىكنيم؟ وقتى گفتيم كه خاتميت چنين مقتضايى دارد كه مردم دين را از تحريف و تغيير، مصون و محفوظ نگه دارند و جوان ما ديد كه مردم چنين نمىكنند و وضعيت آنگونه كه اينجا گفته شده، نيست، در خاتميت شك مىكند. چرا دقت نمىكنيم كه واقعاً مفاهيم اصيل اسلامى چه معنايى دارند؟ خاتميت به چه معنايى است؟ چه خصلتهايى را در دين و چه ويژگىهايى را در مردمان مىطلبد؟ چرا اينگونه از مقدماتى صحيح نتايجى باطل مىگيريم؟ چرا مسير منطق، مسير حكمت، مسير استدلال صحيح، مسير تعقل روشن را گلآلود، تاريك و آلوده مىكنيم؟ خلاصهى سخن آنكه بشر به فطرت خود خداجوى است. اما اين فطرت كافى نيست تا هر چه كه برمىگزيند و هر آئينى كه به آن اعتقاد دارد، حق باشد. بلكه اين فطرت گرايشى است كه مىبايست در پرتو بصيرت به راه راست هدايت شود و خداوند افزون بر عقل كه پيامبر درونى است، پيامبران بيرونى را براى ما فرستاد تا آنچه را كه عقل نمىتواند ادراك كند، براى ما تبيين نمايد. اين پيامبران آمدند تا راه روشن هدايت را به ما نشان دهند و هر يك با دو محدوديت و يك خطر مواجه بودند، محدوديت در خود پيامبر، محدوديت در مخاطبان و خطر تحريف. داستان آمدن انبيا در ارسال پيامبرى كه در قله معرفت قرار داشت خاتمه پيدا كرد. ساربان بود، ساربان انبيا و انبيا خود ساربان مردمان; انبيا امام امتشان بودند و او امام انبيا. از سوى ديگر زمينهى فهم در بين مردم پيدا شده بود، يعنى مردم، لااقل بعضى از آنها، اين آمادگى را پيدا كرده بودند كه معارف بلند الهى را در همان بلنداى آن معرفت بيابند. با از بين رفتن اين دو محدوديت، اسلام توانست تمام پيام خود، يعنى تمام هدايت الهى، را كه بخشى از آن را اديان گذشته بيان كرده بودند، ارائه نمايد و درواقع دين كامل و دين خاتم باشد(1) از سوى ديگر، بايد دين خاتم مصون و محفوظ از تحريف باشد و در اسلام اين مصونيت از تحريف، در پرتو دو عامل محقق مىيابد: أ.مصونيت منبع اصلى و ب.پايهگذارى روشى كه آن روش امكان فهم اصيل دين در هر روزگارى را براى هر كسى كه با آن روش آشنا شود و با آن روش به منابع مراجعه كند، فراهم نمايد. از طريق اين روش و آن منبع مصونيت از تحريف در اسلام تأمين شده و خاتميت در پرتو خصلتهايى كه در خود دين نهفته، تحقق پيدا كرده است. در آينده خواهيم گفت: آيا خاتميت ارتباط به فكر و فرهنگ و معرفت مردم روزگار دين خاتم و بعد از آن دارد، يا خير؟ اما معناى خاتميت اين نيست كه اكثريت مردمان به جايى رسيدهاند كه خود، دين را از تغيير و تحريف مصون نگه دارند، يعنى اكثريت مردم برداشتى صحيح و درست از دين داشته باشند و در پرتو

1 . كمال دين را در گفتار چهارم بيشتر توضيح خواهيم داد.

/ 73