قسمت چهارم
2 ـ پيامبر بزرگ اسلام(ص) هرگاه در جنگى غلبه يافته و پيروز مى شد، مقصرين و گناهكاران را عفو نموده و مى بخشيد، و على(ع) چنين بود،، او در جنگهايش پس از ظفر و پيروزى از تقصير كاران مى گذشت. 3 ـ رهبر اسلام مى توانست با اشاره اى ارتش را بسيج كند، و با قدرت و خونريزى همه را سركوب نمايد، چنانكه شاهان و تزارهاى قديم، و فرمانروايان امروز مى كرده و مى كنند، امّا بزرگان اسلام مى خواستند كه در ميان مردم باشند، بحث كنند، و ارشاد نمايند، تا مفاهيم و تعاليم عاليه اسلامى براى هميشه راهنماى امّتها باشد، و لذا تا به امروز آثار اسلامى همانند خورشيد پرفروغى مى درخشد، نور مى فشاند و همه را روشن، آگاه و راهنمائى مى كند ، حال آنكه آثار شاهنشاهان و تزارها نابود گشته، و هرچه بوده در زمان خودشان موقّت بوده، يعنى هر اثرى در پناه سرنيزه و زور تا زمانى باقى است كه آن زور و سرنيزه باقى باشد، و زمانى كه زور، سرنيزه و سلاح از كار افتاد آثار آن به دست فراموشى سپرده مى شود، لذا در حال حاضر هيچ نام و نشانى از رؤسا و پادشاهان قديم به چشم نمى خورد، مگر آنكه داستان سرايان و تاريخ نويسان صفحات تاريخ را از رفتار و كردارشان رنگين ساخته، تا مايه عبرت براى ديگران گردند. و خلاصه مكتب مقدّس اسلام به بهترين وجهى شوراى اسلامى را به مرحله اجرا در آورد، و اگر پادشاهان ارتشى را با اشاره اى به جنگ مى خوانده، و هر مخالفى را محكوم به حبس، اعدام و يا پرداخت جريمه اى سنگين مى نموده اند، اسلام چنين نبود، و پيامبر (ص) و امام(ع) اين گونه رفتارى نداشتند. و لذا در يكى از جنگها هنگامى كه (300) نفر فرمان پيامبر را اطاعت نكرده و به جنگ نرفتند، پيامبر بزرگ اسلام (ص) آزادشان نهاد و فشارى بر آنان وارد نساخت. و جانشين پيامبر حضرت على(ع) نيز چنين بود، لذا در تاريخ جنگ صفين آمده كه اگر امام سربازى از سربازان لشكر معاويه را اسير مى كردند، او را سوگند مى دادند كه ديگر از اين به بعد معاويه را كمك نكند و آنگاه آزادش مى ساختند، و همچنين در جنگ جمل و نهروان امام از مجازات مخالفين گذشته و آنان را عفو فرمودند. چهارم: آنچه اهميت و ضرورت داشت اين بود كه حضرت على(ع) بر حسب علم و قدرت ظاهريش عمل كند همانند ساير پيامبران و امامان (مگر در مورد معجزات) تا اينكه پيامبران و امامان الگو و اسوه مردم باشند، و يكى از سنّتهاى خداوند متعال اين است كه علم و قدرت خارق العاده را نمى دهد، مگر به كسى كه بتواند آن را كنترل كرده و در همه جا به كار نبرد. و الاّ همين سؤال در باره پيامبر (ص) پيش مى آيد كه چرا آن حضرت شهيدان برومندى همچون حمزه، عبيده و جعفر را در جنگها از دست دادند، با وجودى كه قبلاً مى دانستند اينان كشته خواهند شد؟ و چرا حضرت عيسى مسيح عليه السلام فرار نكرد، با وجودى كه مى دانست دشمنان در جستجوى اويند؟ و همچنين ساير پيامبران چرا فرار نكرده، بلكه ماندند تا اينكه كشته شدند؟ قرآن مجيد در اين باره خطاب به يهوديان مى فرمايد: (پس چرا پيامبران خدا را از پيش مى كشتيد؟)((فلم تقتلون أنبياءالله من قبل)؟ سوره بقره، آيه85).بنابراين على(ع) در اوج سياست، مديريّت و حسن تدبير بود، لكن امر داير بود بين حفظ مكتب كه در آينده ميلياردها انسان را نجات مى دهد، و بين حفظ حكومت كه موجب سقوط مكتب است، كارى كه معاويه انجام داد، و در طول تاريخ مورد لعن و نفرين قرار گرفت، و اين علاوه بر گمراه كردن انسانها بود