دقيقاً كارى كه امروزه حكام شرق و غرب انجام مى دهند آنان از راه شعله ور ساختن آتش جنگها، مشكلات و گرسنگى دادن به صدها ميليون بشر حكومتشان را نگاه مى دارند، از اين رو حضرت على(ع) دوران امر را بين اين دو نتيجه ديد: الف ـ آسيب به خود و سقوط انسانها. ب ـ پيروزى خود و سعادت بشريّت، و لذا طبق فرموده اش: ديدم كه صبر بر دوّمى سزاوارتر است. پنجم: اما پيرامون امام حسن(ع) آن امام بزرگ، كه سه راه پيش روى خود مى ديد: 1 ـ از خط مقدم آتش به عقب باز گردد تا بتواند مردانى انقلابى و مجاهد تربيت كند و بوسيله آنان كاخ طاغوتيان ويران شود. 2 ـ در خط مقدّم آتش باقى بماند و بدون نتيجه مهمّى به شهادت برسد. 3 ـ همانند معاويه عمل كند، نيرنگ و فريب پيشه كند، مردم را آتش بزند، و بالأخره خودش را نيز در طول تاريخ به دست هلاكت و سقوط بسپارد، و نسلهاى انسانى را به تباهى بكشد همچنان كه معاويه انجام داد، و خودش و ساير خلفاى بنى اميه مورد نفرت و لعنت تاريخ قرار گرفتند، علاوه بر اينكه روش بنى اميه عنوان تباهى و بدبختى انسان شناخته شد. بنابراين گذشته از مقام يك امام معصوم كدام عاقل و انديشمندى راه دوّم و سوّم را مقدّم بر راه اوّل مى دارد؟ و در زمان امام حسن مجتبى(ع) امر، داير بين شمشير و يا پذيرش ذلّت و خوارى نبود، بلكه امر داير بود بين شمشيركشى و خونريزى و سقوط انسانيّت و يا تعقّل و خويشتن دارى و حفظ انسانيّت تا ابد. ششم: امام حسين(ع) مى توانست با احزاب مختلف آن روز ائتلاف كرده و به حكومت برسد، لكن اين كار جز از راه نيرنگ و فريب و كشتن بى گناهان و ننگى و بدنامى در طول تاريخ، و نشان دادن روش انحرافى به حكّام، و اجراى روش خون آشامانى همچون يزيد، حجّاج، استالين، هيتلر و نرون امكان پذير نبود. از اين رو امام حسين(ع) تصميم گرفت كه خود، مكتب و بشريّت را حفظ كند و هر عاقلى اگر دوران امر را بين اين دو خط ببيند، خط سرور آزادگان را انتخاب مى كند، و زمان امام حسين(ع) هم مانند زمان پيامبر اسلام (ص) نبود كه بتواند در كنار حكومت مكتب، انسانيّت و شهرت نيك جمع كند، و دليلش هم اين است كه پيغمبر اكرم(ص) در ميان مردمى مبعوث شد، كه هنوز ابتدائى بوده و آلوده به انواع مكر و نيرنگ و مظاهر تمدّن روم و فارس بودند ، حال آنكه پيشواى شهيدان حسين(ع)، در زمانى قيام كرد كه امر داير بود ميان تسلّط بر حكومت منحرف و خانمانسوز، و يا حفظ سمعه نيك، و حفظ مكتب و بالأخره حفظ بشريت در عمق نسلهاى آينده چنانچه شهادت آن امام به آن طرز دلخراش نيز ويران كننده خط انحراف بود. اگر امام حسن(ع) اقدام بر جنگ و سرانجام كشته شدن مى كرد، نتيجه اين كار نابودى امام، مكتب و بشريّت بود، چون معاويه مكر و نيرنگ داشت، احاديثى از زبان پيامبر (ص) بر عليه اهل بيت (ع) او جعل مى كرد و از نظر تبليغات دروغ يد طولائى داشت. و كسانى كه در زمان ما دست به انقلاب و كودتاى نظامى مى زنند، تنها به دنبال حكومت هستند، بدون توجّه به مكتب، يا سمعه و شهرت نيك براى خود و يا سعادت و رفاه بشريّت، و لذا مى بينيم هميشه أنان كه با كودتا سركار آمده اند، پس از مدّتى نابود شده و نامشان با ننگ و نفرين در طول تاريخ برده مى شود.