« … فانّک لاتعذر بتضيعک التّافه لا حکامک الکثير المهمّ»[65] يعني: اي مالک، فروگذاردن و ضايعکردن کار کوچک و خرد به خاطر انجامدادن و استوارکردن کارزياد و مهم، … عذر قابل قبولي برايت نخواهد بود. گمان نميکنم کسي بهتر از حضرت (ع) توانسته باشد معضل تضاد بين کارهاي کلان و خرد و يا تضاد بين فرد و جامعه را (چه در عمل و چه در نظر) حل کند. فراوانند سياستمداراني که کارها ووظايف روزمره و خرد خود را رها ميکنند و يا بخشهاي جزئي و فرديرا ناديده ميگيرند؛ و هنگامي که مورد سؤال قرار ميگيرند توجيهشان آن است که ما درگير کارها و مشکلات کلان و عمدة مردم و جامعه هستيم. ما طرحهاي درازمدت دردست اقدام داريم. هنگامي که سخن از انسان است چنين است که يک برابر است با همه و همه برابر است با يکي. اتّفاقاً فراز مذکور نيز دربارة طبقة محروم جامعه است. براي آن که سخن ما در اين باب به درازا نکشد تنها به ذکر ترجمه عبارت؛ بسنده ميکنيم: «به خدا قسم معاويه از من زيرکتر و باهوشتر (و يا به اصطلاح سياستمدارتر) نيست، امّا او نيرنگ ميکند و مرتکب گناه ميشود؛ و اگر نيرنگ ناپسند و ناشايست نبود من زيرکترين (و به قول شما سياستمدارترين) مردم ميبودم» «مالکا خدا را درنظر بگير، خدا را درنظر بگير در مورد طبقه زيردست، از آنها که راه چاره ندارند، يعني مستمندان، و نيازمندان و تهيدستان و ازکارافتادگان، در اين ميان هم کساني هستند که سدت سؤال ندارند و هم افرادي که بايد به آنها بدون درخواست، بخشش شود، بنابراين، به آن چه خداوند در مورد آنان به تو دستور داده عمل کن! قسمتي از بيتالمال و قسمتي هم از محصولات زمينهايي که به غنيمت گرفته شده است. هيچ فرقي ميان آن فقرا و مستمندان وجود ندارد، خواه در دوردست زندگي کنند و خواه در اماکن نزديک. و بدان که مراعات حق همه آنها از تو خواسته شده است، هرگز خودکامگي و مستي مقام و ثروت تو را از آنان غافل نسازد، زيرا تو کارهاي با اهميت و فراواني را که انجام ميدهي نميتواني براي خود، عذر ضايعکردن حق حقير نماي آنان تلقّي کني. پس هرگز توجه و اهتمامت را از آنان مگير، و روي خود را از روي فقير آنان برمگردان. و اور کساني از آن فقرا و بينوايان را که خبر آنان به تو نميرسد و چشمهاي مردم متکبّر از ديدن آنان کراهت دارد و مردم تحقيرشان ميکنند، تحت نظر بگير. براي رسيدگي به وضع آنان، اشخاصي مورد اطمينان را بگمار که از خدا بترسند و اهل تواضع باشند، تا امورشان را به تو گزارش دهند. آن گاه در حقّ آنان چنان عمل کن که روز ديدار با خدا در پيشگاه او سربلند و نسبت به کوتاهيهاي پيشآمده معذور باشي؛ زيرا از ميان همة مردم جامعه، اين گروه به انصاف شايستهتر از ديگرانند، و بايد در اداي حق تمام افراد در پيشگاه خداوند عذر و دليل داشته باشي؛ نسبت به ايتام و کهنسالاني که گذر عمر قامت آنان را خم کرده، و چارهساز کار خويش نيستند و خود را هم در معرض سؤال قرار نميدهند، تعهّد جدّي داشته باش. (البته) اين تلاش و کوشش براي زمامداران سنگين است (ولي تو ميداني) که تحمّل همة اقسام حق سخت است و گاهي خداوند متعال تحمّل سختيهاي عمل به حق را سبک مينمايد بر بعضي از مردم که حسن عاقبت ميجويند و نفس خود را به شکيبايي وادار ميکنند، و به صدق وعده خداوندي دربارة خود اطمينان دارند.»[66]