از نظر قرآن، وارثان زمين، انسانهاي شايستهاند.[30] اگر از سوي خدا، طالوت به پيشوايي و رهبري و فرماندهي قومش برگزيده ميشود به دليل دو امتياز عمده آگاهي و توان جسمي است.[31] در سوره يونس ميخوانيم: آيا آن که خلق را به راه حق رهبري ميکند سزاوارتر به پيروي است يا آن که خود نياز دارد تا هدايت شود؛ شما را چه شده است؟ چگونه چنين قضاوت ميکنيد.[32]
شايستهسالاري در سنت
رسول خدا (ص) فرمود: «من استعمل رجلاً من عصابة و فيهم من هو ارضيلله منه فقد خانالله و رسوله و المؤمنين»[33] يعني: هر که شخصي را از ميان گروهي به مسؤوليتي بگمارد در حالي که در ميان آن گروه، خداپسندتر از او وجود داشته باشد، قطعاً شخص گمارنده به، خدا ورسول و تمام مؤمنان خيانت کرده است. در حديث ديگري از رسول خدا (ص) چنين ميخوانيم: «علي الوالي خمس خصال … و ان يستعين علي امورهم بخير من يعلم.»[34] يعني: حاکم و والي بايد پنج خصلت داشته باشد … و اين که براي اداره امور مسلمانان از بهترين افرادي که ميشناسد کمک گيرد. سه حديث ديگر از امام علي (ع) در اين زمينه گوياست: الف: «زوال الدّول باصطناع السّفل»[35] ب: «رحمة من لاير حم تمنع الرحمه و استبقاء من لايبقي يهلک الأمّة»[36] ج: «يستدلّ علي ادبار الدّول باربع … و تقديم الاراذل و تأخيير الافاضل»[37]
6- استفاده از سياست تشويق و تنبيه
«ولا يکوننّالمحسن والمسيء هندک بمنزله سواء»[38] يعني: اي مالک، هرگز افراد (نيکوکار و بدکار) در نظرت يکسان نباشند. رعايت اين اصول، فوايد و ارزشهاي فراواني دارد که خود حضرت (ع) در ادامه عبارت به مهمترين آنها اشاره ميفرمايد: «زيرا اين کار سبب ميشود که افراد نيکوکار در نيکيهايشان بيرغبت و بيانگيزه شوند و بدکاران در عمل بدشان تشويق گردند.»[39] «يکي از آفات بسيار خطرناک براي يک نظام، بيتفاوتي و عدم توجّه به ارزشها و لياقتها و صلاحيتهاست، که از يک سو کارهاي مهم به دست افراد ناصالح يا نالايق سپرده شده و کار مملکت به تباهي و ويراني ميرود، و از ديگر سوي، نيروهاي مفيد و شايسته منزوي گشته، که پيآمد آن يأس و نوميدي و خمودي و مرگ استعدادهاست. بنابراين بر دولت و مسؤولان است که با ارزشيابي دقيق افراد، و شناخت لياقتها و استعدادها و آمادگيها، هر کي را به پست لايق و مسؤوليت متناسب بگمارند. خدمتگزاران را تشويق و با خيانتکاران به گونهاي که مقتضاي عدل ]و يا گاهي عفو [ است عمل کنند، که در نتيجه سطح فرهنگ و اخلاق و سازندگي و مديريت کشور بالا رفته، نيروهاي مؤثّر و مفيد جذب گردند.»[40] انگيزش در اسلام به گونهاي است که تنها شامل حقوق و کمکهاي مالي و يا تعقيب کيفري در زندگي دنيا نيست، بلکه شامل ثواب و عقاب در زندگي آخرت نيز خواهد بود. يکي از شيوههاي تنبيه از نظر اميرالمؤمنين (ع) چنين آمده است: «ازجر المسيء بثواب المحسن»[41] يعني: گناهکار و بدکار را به وسيله پاداشدادن به نيکوکار، تنبيه کن. «البته بايستي در تشويقها دقت لازم اعمال گردد تا منجر به تشويق مزاحم (به اصطلاح روانشناسان) نشود.