قطعاً سند، يكي از اركان مهم حديث است كه توجه به آن در داوري درباره حديث اهميت دارد. «سند» حديث علاوه بر آنكه ميتواند ما را در شناخت «موضوع» بودن حديث، مدد رساند، ضعف سلسله راويان، استواري متن را خدشهدار ميسازد. در بحث از ادعيه روايي اهميت سند در جايي بيشتر نمودار ميگردد كه روايت به بيان اموري نظير ثواب و اهميت دعا يا زيارتي ميپردازد. كه عقل را بدان چندان راهي نيست. علامه در اين فصل، در موارد معدودي به سند روايات توجه كرده است. وي در بررسي زيارت عاشورا مينويسد:«و قد وقع في اصل خبر زيارة عاشورا في سنده و شرحه تصحيف و خلط و اوهام» و طريق ابن قولويه و شيخ را به دو راوي آن «سيف و صالح» ، به دليل وجود «محمد بن موسي همداني» ضعيف ميداند.[54] اين در حالي است كه شرح آن را نيز مشتمل بر اموري ناشايست ميداند، اما طريق ديگري براي آن نقل ميكند و مينويسد:« الا انه يمكن تصحيح نفسالزيارة بان فيه خبراً آخر و ليس فيه شرح منكر … »[55] . به نظر ميرسد، آنچه در اينجا ضعف سند را در خور توجه ساخته، ضعف متن آن بوده است. همچنان كه در دو مورد ديگر نيز كه علامه به سند دعا توجه كرده، در جايي بوده كه «ابنعياش» در طريق دعا قرار داشته و علامه سند را ضعيف دانسته، تنها از اين رو كه «خلط و خبط» موجود در متن را ريشهيابي كرده، به او نسبت ميدهد، با توجه به اينكه درباره او گفته شده: «خلّط في آخر عمره». در هيچ يك از اين موارد علامه روايات را به دليل ضعف سند كنار نگذاشته، بلكه به تصحيح متن آن پرداخته است.
دعاهاي موضوع
فصل دوم از اين باب (ادعيه) به شناسايي دعاهاي موضوعه اختصاص يافته است. در اين فصل تنها دو دعا عنوان شده است.