مناهج المعارف نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ايشان باسانيد معتبره خود از ابي بصير و اسحق بن عمار و محمد بن سنان ومحمد بن جعفر ، و هر يک از ايشان روايت کرده اند آنرا باندک تفاوتي در بعض الفاظ از حضرت ابي عبدالله جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام ، و حاص ترجمه آن اينست که آنحضرت فرمود که پدرم عليه السلام بجابربن عبدالله انصاري فرمود که من حاجتي بسوي تو دارم ، پس کي و در چه وقت بر تو آسان خواد بود که با توخلوت کنم وآنرا از تو بپرسم ؟؟ . جابر گفت : که هر وقت که خواسته باشي ، پس در بعض ايام با او خلت نموده فرمود که خبر ده مرا از آن لروحي که ديدي تو آنرا در ست مادر من فاطمه دختر رسو خداي صلي الله عليه و آله ، و آنجه خبر داد تر بآن مادر من که آن در آن لوح مکتوبست . پس جابر گفت که شهادت و گواهي ميدهم بخداي که من رفتم بخدمت ، مادر تو فاطمه دختر رسول خداي صلي الله عليه و آله و تهنيت و مبارکباد گفتم او را بولادت حضرت امام حسين عليه السلام و ديدم در دست آنحضرت عليه السلام لوح سبزي را که گمانکردم که آن از زمرد است ، و ديدم در آن نوشته سفيدي را شبيه بنور آفتاب ، پس گفتم پدر و مادرم فداي تو باد اي دختر رسول خداي ، چيست اين لوح ؟؟ فرمود که اين لوح را هديه فرستاده است خداي تعالي بسوي رسول الله صلي الله عليه وآله که در هست نام پدر من ، و نام شوهر من ، و نام دو پسر من و نام اوصياء از فرزندان من ، و عطاء فرموده است آنرا بمن پدرم براي آنکه بشارت دهد مرا بآن يا آنکه حوشحال و مسرور سازد مرا بسبب