بدانکه ( معاد در لغت گاهي مصدر ميمي استعمال ميشود که بمعني عود و بازگشت نمودن بوده باشد بمکاني يا بحالتي ، که انتقال از آن متحقق شده باشد . و گاهي اسم مکان بمعني عود و رجوع وگاهي اسم زمان بمعني عود و وقت بازگشت مستعمل ميشود . و مراد از آن در ينمقام بازگشتن ، و رجوع نمودن روح است بحيات از براي يافتن جزاء و پاداش عملهاي نيک يا بدي که در مدت زندگاني اول يعني زندگاني دنيا ازو صادر شده باشد ، يامکان يا زمان آن که مجموع بيک معني بر ميگردد ، و مدعا همان اصل معني رجوعيست که مذکور شد ، و در اوائل اين رساله بقدري که از براي اکثر ناس کافي تواند بود اشاره شد ، بآنکه اصل وجود انسان و آمدن او باين سراي سريع الانقضاي بي بنيان ، دليل واضح ، و برهان تمام قاطعيست بر حقيت معاد و وجود لزوم آن ، که ماوراي آن هيچ حاجت بدليل ديگر نيست ، زيرا که نبودن آن ، عبث بسيار قبيح ، بر خداوند عليم حکيم لازم مي آيد ، و آن محال وممتنع است . واشاره بهمين معني ، ومشعر بر همين برهانست قول خداوند عالميان آنجا که در سوره : (( مومنون )) فرموده است : (( افحسبتم انما خلقناکم عبثا وانکم الينا لا ترجعون )) که ترجمه و حاصل آن اينست که : آيا پس گمان کرده و پنداشته ايد که ما شمارا عبث آفريده ايم ، و آنکه شما بسوي ما بازگردانيده نخواهيد شد ؟؟!! يعني اين