مناهج المعارف نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
و تکلمي که در ينمقام ذکر ميکنند و آنرا از صفات ثبوتيه ذاتيه ميشمارند ، عبارت از : (( علم داشتن حق تعالي است بمعاني و حروف و کيفيت ترتيب آنها ، و از قدرت داشتن جناب اقدس او بر ايجاد آنها در هر جا که خواهد )) پس تکلم بعلم و قدرت بر ميگردد ، ليکن آنرا جدا ذکر کردهاند از براي آنکه بناء و حيهاي الهي ، و فرستاند کتابها ، و تکليف کردن بندگان ، و مبعوث ساختن پيغمبران بين صفت است . و کلام نفسي که اشاعره بآن قائل شده اند وآنرا غير علم و قدرت ميدانند معني آن فهميده نميتواند شد ، و همچنانکه از مقالات ايشان معلوم ميشود خود نيز تصور معني مفهومي از براي آن نکرده اند ، و ظاهرا در ينمقام نيز چنانکه داب و عادت ايشان بوده در اول حال بقصد مخالفت با حق سخني ميگفته اند ، و چون از الزامات علماء شيعه و معتزله عاجز ميشده اند ، مزخرفات ديگر علاوه آن ميکرده اند بگمان آنکه بمشت گلي روي آفتاب را ميتوان اندود ، اينجماعت را اعانت و تقريب ، و معارضين ايشانرا اهانت و تعذيب مينموده اند ، و آراء فاسده ايشانرا تحسين ميکرده ، و خلائق را بر اعتقاد بآنها و پيروي آنها طوعا و کرها ميداشته اند . و بعوام چنين وامينموده اند که علم منحصر در اهل بيت نبودت نيست ، تا مردم ازين رهذر اعقتاد بامامت ايشان نکنند ، و در اعصار ديگر نيز چون آنها شايع شده بوده ، و مخالفت شيعه نيز در آنها بوده ، رغبت سلاطين و علماء اهل سنت بآنها بشتر ميبودهخ است . و بسياري از امسائل ايشان منشاء رخصت عامي بوده است از براي ارتکاب فواحش و ماهي و محرمات الهي ، و عذري ميشده است از براي قبائح ايشان و اسلاف ايشان .