عشق هشتم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ستم ديده و آواره اند و گرسنگى و ناكامى پيكرشان
را گداخته است تا هنگامى كه خورشيد بر زمين مى تابدو مؤذن براى نماز اذان مى گويد، مى گريمخورشيدى طلوع و غروب نكردجز آن كه در شام گاه و سپيده دمان بر آن ها
گريستيمبا همه فشارها، آنان از ستيغ انسانيت فرود
نيامدند؛همچنان بزرگ و بزرگوار ماندندچون يكى از اين خاندان كشته مى شددستى كه اينان به انتقام بگشايند، بسته بود.»حضرت (ع)، كف دست را برگرداند؛ تو گويى خويش را
از مقابله به مثل دور نگه مى داشت. غمگنانه زمزمه كرد: « آرى،
سوگند به خدا كه بسته است.»دعبل ادامه داد: من اگر به آن چه امروز و فردا رخ خواهد داد، اميد
نمى داشتم دلم از حسرت آل احمد مى تپيدآرى! اميد من به خروج امامى است كه ناگزير خروج
خواهد كردظهورى همراه با نام پروردگار و بركت ها.امام بانگ برآورد: « اى خزاعى! اين ابيات را روح
القدس بر زبانت جارى ساخت.» و دعبل ادامه داد: حق و باطل را از هم جدا ساخته به نعمت و كيفر پاداش مى دهدپس اى نفس، شاد و خرم باشكه آن چه آمدنى است، دور نيستهيچ يك از رنج هايى كه مى كشم، ايمان مرا نمى
لرزاندتلاش مى كنم خورشيد را جا به جا كنمو صلوات ها را به سنگ ها بشنوانمگويى قفسه سينه ام بسيار تنگ شده استو نمى تواند آه را در خويش نگه دارد.امام برخاست تا شاعر هراسان آواره اى را در آغوش
كشد كه سى سال را با بيم جان سپرى كرده است.ـ اى خزاعى! روزى كه روز هراس بزرگ [رستاخيز]
است، خدايت تو را بى هراس گرداند. اشك از ديدگان جارى بود؛ اشك اندوه براى آنان كه
مظلومانه كشته شدند و اشك غم براى كسانى كه هنوز زير ستم بودند.
شاعر، دل لبريز از اندوهش را با اشك شست و از جا برخاست. اجازه
رفتن گرفت. پيش از رفتن، ياسر ـ خادم حضرت ـ كيسه اى كوچك برايش
آورد.ـ اين چيست؟ ـ ده هزار درهم. هديه اى است از سرورم.ـ سوگند به آفريدگار كه چنين قصدى نداشتم و به
خاطر آن به اين جا نيامدم. آمدم تا به محضرش مشرف شوم و چهره اش را
بينم. تنها از وى مى خواهم كه پيراهنش را به من هديه دهد.شاعر منتظر ايستاد و خادم از نزد امام (ع) برگشت.
لباس خز ايشان را آورد و گفت: « اين لباس. سرورم درهم ها را
برگرداند و فرمود: بگير! همين روزها به آن نياز پيدا خواهى كرد.»شاعر، صورت خود را در پيراهن فرو برد. عطر پيامبران بينى اش را
آكند. كيسه كوچك را گشود. ده هزار سكه به نام رضا (ع) بود. شاعر
آواره، نخستين كسى بود كه به اين پول جديد، دست يافته بود. (138)