عشق هشتم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
كسى كه از بغداد آمده بود پرسيد: «خواهرم پيش از
مرگ وصيت كرد كه پولش را به مسيحيان بدهم. مى خواهم آن را به
مسلمانان بدهم.»امام پاسخ داد: «همانطور كه وصيت كرده است،
انجام بده. خدا مى فرمايد: گناهش بر گردن همان كسى است كه (وصيت
را) دگرگونش مى كنند.» (33)جوانى پرسيد:« چه وقت براى زفاف مناسبتر است؟»ـ رسم اسلامى، زفاف شبانه است؛ زيرا خداوند شب را
براى آرامش قرار داده است و زنان خود آرامش (بخش) اند. (34)كاملْ مردى پرسيد: «آيا مرد مى توانند به موى سر
خواهر زنش بنگرد؟»ـ نه! مگر اين كه او پيرزن باشد.خواهر زن و بيگانه يكى هستند؟!ـ آرى! (35)مردى كوفى پرسيد: «آيا مسلمان مى تواند زنى
يهودى يا مسيحى را براى مدت كوتاهى به عقد خويش درآورد؟»ـ وقتى آزاد زن مسلمانى را ـ كه مقامى بس
ارجمندتر از غيرمسلمان دارد ـ مى تواند، چرا غيرمسلمان را نتواند
به عقد خويش درآورد؟ديگرى پرسيد: «دزدى وارد خانه زن باردارى شد. زن
به او چاقو زد و دزد كشته شد. چه بايد كرد؟»ـ خون دزد هدر است. (36)ديگرى سؤال كرد: «آيا كسى كه براى حفظ دينش به
جايى هجرت مى كند تا دينش را حفظ كند، مى تواند به محل سابق خود
برگردد؟»ـ اين برگشت حرام است؛ زيرا باعث برگشتن از دين و
ترك يارى پيامبران و پيشوايان دينى مى شود. افزون بر اين، اين كار
او باعث تباهى دينش (به خاطر دور افتادن از مركز فرهنگ اسلامى) مى
شود.از اين روى، اگر كسى اسلامشناس شد، حق ندارد همنشين جاهلان
شود؛ زيرا به خاطر آن كه دانش خويش را به كار نمى گيرد، از اين كه
در زمره نادانان قرار گيرد، درامان نيست. (37)