عشق هشتم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مردى برخواست تا سؤالى را كه نوشته بود، به امام
بدهد. امام لحظاتى به نوشته نگريست و سپس رو به جانب مرد كرد. او
اينك در جايش نشسته بود. امام فرمود: «اين كار همسنگ كفر است؛ مگر
اين كه همسطح بينوايان شوى و ستم را از ستمديدگان رفع كنى.» (38)سكوتى شگرف خيمه زد. چشمها به چهرهاى مى
نگريستند كه درخشش سيماى پيامبران را داشت. امام بى آن كه كسى
بپرسد، گفت: «مردى از پدرم پرسيد: چرا روز به روز بر طراوت قرآن
افزوده مى شود و برداشتهاى مستدل تازهاى از آن به عمل مى آيد؟او فرمود: زيرا آفريدگار، آن را نه براى دورهاى
خاص و نه مردمانى خاص فرو فرستاد. پس قرآن در هر زمانى تازه و تا
روز رستاخيز براى همه مردم باطراوت است.» (39)پسر جهم سرفهاى كرد و جابهجا شد. او كه مهياى
بحثى طولانى بود، چنين آغاز كرد: «اى فرزند رسول خدا (ص) !
پيامبران را پارسا و بى گناه مى دانى؟»ـ آرى.ـ پس سخن خدا را چگونه تعبير كنيم كه فرمود: «و
بدينسان آدم از فرمان پروردگارش سرپيچى كرد و گمراه شد.» (40) آنها نيز
از لحاظ نافرمانىِ دستورات خداوند، مانند ديگر مردم هستند. اين آدم
بود كه سركشى كرد؛ اين هم يونس پيامبر بود كه گمان بُرد خدا به او
دست نخواهد يافت؛ آن هم يوسف بود كه قصد زن عزيز مصر را كرد؛ اين
هم محمد بود كه آنچه را آفريدگار آشكار كرده بود، در دلش پنهان
داشت. اينها سخنانى است كه خدا خودش در قرآن گفته است.ابر اندوه بر آن پيشانى گندمگون آشكار شد. سخنان
امام، آرام، تأثيرگذار و لبريز از اندوهى آسمانى اين چنين جارى شد:
«نه كارهاى زشت به پيامبران الهى نسبت بده و نه كتاب خدا را با
ديدگاه خود معنى كن. پروردگار والا فرمود: و حال آن كه تأويل آن را
جز خداوند و راسخان در دانش نمى دانند.» (41) قرآن، برونى دارد و
درونى. اما اين كه فرمود: «و بدينسان آدم از فرمان پروردگارش
سرپيچى كرد»، او آدم را آفريد تا پيشواى مردم و خليفه او در كره
خاكى باشد. او را براى بهشت نيافريده بود. نافرمانى آدم در بهشت
بود؛ نه زمين و عصمت پيامبران بايد در كره خاكى باشد تا فرامين
خداوندى سامان گيرند. وقتى آدم به زمين فرود آمد، از اشتباه در
امان بود؛ به دليل فرموده خداوند: «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم
و آل عمران را بر جهانيان بر گزيد.» (42)