عشق هشتم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اما اين كه فرمود: «و ذوالنون [/صاحب ماهى/يونس/]
را ياد [كن] كه خشمگنانه به راه خود رفت، و گمان كرد هرگز بر او
تنگ نمى گيريم.» (43) ظن در اين آيه به معناى يقين است و نه گمان؛
و معناى آيه چنين است: «او يقين داشت كه آفريدگار هرگز از روزى
دادن به او كوتاهى نخواهد كرد.» مگر اين آيه را نخواندهاى كه: «و
اما چون او را [ به بلا و محنت] بيازمايد و روزى او را بر او تنگ
گيرد؟» (44) يعني: «در دادن روزى بر او سخت گرفت.» اگر يونس گمان
بُرده بود كه خدا به او دست نخواهد يافت، كافر شده بود.اما اين كه درباره يوسف فرمود: «آن زن آهنگ او
[يوسف] كرد و او نيز آهنگ او مى كرد.»
(45) يعنى: «زليخا انديشه
گناه در سر داشت و يوسف انديشه كشتن آن زن را؛ در صورتى كه زليخا
او را ناگزير به اين كار مىكرد؛ چرا كه زنا گناه بسيار بزرگى است؛
پس خداوند زنا و كشتن را از يوسف دور كرد.» چنان كه خودش فرمود:
«اين گونه[كرديم] تا نابكارى و ناشايستى را از او بگردانيم»؛ (46)
يعنى كشتن و زنا را.پسر جهم سرش را به زير افكنْد. تو گويى در پى
چاره بود. لحظاتى بعد سرش را بالا گرفت و پرسيد: «پس درباره داوود
پيامبر چه مى گويى كه خدا فرمود: «و داوود دانست كه او را
آزمودهايم.» (47) و مفسران مى گويند: او در محراب مشغول نماز بود.
شيطان به صورت زيباترين پرنده بر او آشكار شد. داوود نمازش را شكست
و برخاست تا پرنده را بگيرد. پرنده به خانهاى و از آن جا به
پشتبام پرواز كرد. داوود براى گرفتنش به پشتبام رفت. پرنده در
خانه اوريا فرود آمد. همسر اوريا در حياط خود را مى شست. چون چشم
داوود به او افتاد، شيفتهاش شد. اوريا رزمندهاى در جبهه داوود
بود. داوود به فرمانده نوشت تا اوريا را به خط مقدم بفرستد. فرستاد
و اوريا كشته شد. داوود با همسر اوريا ازدواج كرد!»اشك در چشمان امام حلقه زد.ـ انّا للّه وانّا اليه راجعون. به پيغمبرى از
پيامبران الهى نسبتِ بياعتنايى به نماز دادى؛ تا آن جا كه به
دنبال پرنده رفت و بعد به كارى زشت روى آورد و سپس مرتكب قتل شد.ـ پس اشتباهش چه بود، اى فرزند پيامبر (ص)؟